eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💠 در محضر 🍃💠 👌آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، (مثل لقمان) زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكار است! و اگر نكند مےگويند كافراست و بی‌دين! 🌸✨ لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسی ترسيد. پس آنطور باشید که خداونددوست دارد. شاد باشید ؛ وطالب رضای الله نه قضاوت عبد الله.خداوندا بارالاها دشمنانمان، اگرقابل هدایتند هدایت بفرما واگرنیستند شرشان رابخودشا ن برگردان بحق محمد وال محمد، والسلام علی من اتبع الهدی ‌‌ •┈┈••✾••┈┈•
دخترم، ارثیه‌ی غربت مادر مال تو پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو داغ من مال علی، داغ علی هم مال من حسنین و غم این دو تا برادر مال تو خطبه خونی، توی مسجد مدینه مال من خطبه خوندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو خنده‌ی همسایه‌ها، تو راه کوچه مال من صدای هلهله و خنده‌ی لشگر مال تو این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبا زینبم، پیرهن حسین بی‌سر مال تو قصه‌ی میخ در و کشتن محسن مال من غصه‌ی سه شعبه و حنجر اصغر مال تو بوسه‌های بی‌رمق؛ این دم آخر مال من بوسه‌های لب گودال برادر مال تو زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی‌سر مال تو قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤚 🌸 صبح یعنی ... تپشِ قلبِ زمان ، درهوسِ دیدنِ تــو کہ بیایی و زمین، گلشنِ اسرار شود سلام آرزویِ زمین و زمان السلام علیک یااباصالح المهدی🌸 🌸 🤚سلام همراهان همیشگی صبح شنبه تون بخیر☺️ روزتون متبرک به نگاه خدا🙏🌿
شهدا ای شهدا🍃 در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است « امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است » تا لحظه ای پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شما جان گرفته است لحظهاتون شهدایی🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشک از دیده ي خونبار بیفتد سخت است هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است اوج این واقعه را جان علی می داند خانم خانه که از کار بیفتد سخت است به خدا فرق ندارد که کجا ، یک مادر ... کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است به زمین خوردن مادر به کناری امّا ... پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است مرد باشد ، و زنش پشت در خانهء او در دل آتش اغیار بیفتد سخت است سینه اش شد سپر شیر خدا ، امّا حیف کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است صورت حور که از برگ گلی نازک تر گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است ... آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است خواست تا شانه کند موی سر زینب را ... شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است ! دیدن نیمه در سوخته سخت است ولی دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است ... کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست ... علم از دست علمدار بیفتد سخت است   محمدی
Sh1Moh1401Taheri [Mohjat_Net] (8).mp3
1.1M
الیوم نعزی فاطمه * حسین طاهری مرادقلی‌: #الیوم الیوم نعزی فاطمه * ✨▪️▪️ الیوم الیوم نعزی فاطمه ای واویلا عزا و ماتمه کربلا غوغاست شور عاشوراست پرچم محرم امام حسین بالاست آقای ما یا اباعبدالله دنیای ما یا اباعبدالله پای تو میمونیم یا اباعبدالله روز و شب میخونیم یا اباعبدالله ای واویلا عزا و ماتمه مشکی بر تن کنید محرمه ای واویلا عزا و ماتمه دلهای نوکرا پر از غمه ای واویلا عزا و ماتمه هرچی گریه کنیم بازم کمه ای واویلا عزا و ماتمه الیوم الیوم نعزی فاطمه ای واویلا عزا و ماتمه گرچه این روزا تاریکه دنیا مُرده زنده میشه با یه یاحسین ما نور مطلق یا اباعبدالله حق مع الحق یا اباعبدالله تو نعم الامیری یا اباعبدالله عالم رو میگیری یا اباعبدالله ای واویلا عزا و ماتمه الیوم الیوم نعزی فاطمه غوغایی توی عرش اعظمه ای واویلا عزا و ماتمه صاحب عزا رسول خاتمه ای واویلا عزا و ماتمه روزی گریمون فراهمه ای واویلا عزا و ماتمه
تو که در سینه خود سوره کوثر داری بوسه بر دست خود از لعل پیمبر داری تو همان سیب بهشتی که پیمبر بوئید دامنی چون گل ریحانه معطر داری تو شب قدری و قَدرت همه جا نامعلوم قدری از عالم امکان تو فراتر داری ای فدای تو و آن چادر خاکی شده ات ای فدای تو و آن تاج که بر سر داری سپر شیر خدا، سینه مجروح تو شد بازهم شرم ز ماهِ رخِ حیدر داری؟ چِقَدَر زار شدی، آب شدی فاطمه جان این چه حالیست که در گوشه بستر داری؟ مرگ را هِی نَطلب، زینب تو می شنود تو خودت تازه جوان هستی و دختر داری محمدی
مرثیه: سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان بهار می شود دل خزان برگ ریزمان صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان خودت به فکر ما همیشه از قدیم بوده ای دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟! به اضطراب زینب و به مادر کریم تان... به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟! محمدجواد شیرازی
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من (* این بیت: جناب آقای محسن ناصحی) محمدی
سـ❄️ـلام روزتون پراز خیر و برکت ❄️ 🗓 امروز  شنبه ☀️  ٣   دی   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢٩   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٢۴     دسامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم یک زمستانِ جانانه می خواهد ... یک خیابانِ سفید ، با برفی که یکریز می بارد و شهری که از همیشه خواستنی تر می شود . شبیهِ روزگارِ خوبی که همه چیز ، بویِ دلخوشی می داد . زمانی که سردیِ هوا با گرمیِ روابط ، رابطه ی مستقیم داشت و زندگی ، در شرَیانِ زمان و زیرِ پوستِ یخ زده ی شهر ، جریان داشت . که زمستان می رسید ، همدلی ها را بیشتر و دل ها را صمیمی تر می کرد و هوا ، مملو از عطر همدلی و مهربانی بود . هنوز مزه ی انار و آجیلِ شب نشینیِ آن روزگار و مزه ی لبخندهایی که بی ریا و از اعماقِ دل بود ،، زیرِ دندانِ خاطراتم هست . و هنوز با یادِ گرمایِ کرسیِ مادربزرگ ، فضایِ احساساتم گرم و دلپذیر می شود . این روزها چقدر دور از همیم و چقدر برف نمی بارد ! تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ شان ، لبخند می زنیم ، کمی دلمان به بودنمان گرم می شود ، یک "یادش بخیرِ ناگزیر" ، نثارِ حسرت هایمان می کنیم و به روالِ عادیِ زندگیِ مان بر می گردیم ... 🌸🍃