eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
برای من عجیب است چرا همۀ افرادی که میدانند کشور را چطور اداره کنند مشغول رانندگی تاکسی یا اصلاح موهای دیگران هستند!
این مجسمه‌ای که می‌بینید اثر میکل آنژ نگارگر، پیکرتراش، معمار و چکامه‌سرای ایتالیایی در بیش از ۵۰۰ سال پیش هست ! سوالی که پیش میاد اینه که میکل آنژ چجوری این چین و شکنج پارچه رو از دل سنگ درآورده؟؟؟ عکس رو زوم کنین و یه کم بهش خیره بشین تا شما هم "نفهمین" که چجوری چنین چیزی ممکنه!
مادامی که در جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز باشند،این جامعه لجن است، تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید، باز لجن است. شهيد بهشتى
که  طاها گفت :چرا سرحال نیستی ؟؟........... سپیده :نه اتفاقاخیلی سرحالم ......کی میری ؟؟............ طاها دسته ای از موهای فرفری سپیده روگرفت ...همین طورکه باموهاش بازی میکرد گفت :بعد از صبحونه ای که شما زحمتش رو بکشی وبدی ..... سپیده روی صندلی میز ناهاخوری نشست ویکدونه تخم مرغ پوست کند وبرش دادش ودرظرفی ..مقابل طاها گذاشت ....... طاها :خودت چی ؟؟؟نمیخوری ؟؟صبحونه بدون توکه زهر میشه برام ........ سپیده :مجبورنیستی خودتوهالک کنی ایناروبگی .....شما خودت صبحونه ات روبخور شرکت باید بری .................. طاها قند داخل دستش رو پرت کرد روی میز گفت :از همین اول صبحی دیگه!!!.............. سپیده :خب االن چیزی میل ندارم ................... طاها کمی بلند گفت :میمیری واسه من بیای بشینی سر میز ...حتی اگر چیزی نخواستی بخوری .....الاله االاهلل ...... سپیده با فنجون قهوه اش روی صندلی چوبی کنارآکواریم که روی سنگ اپن بود نشست وهمین طور که قهوه میخورد گاهی تیکه گوشتی برای بچه کوسه ها می انداخت ....هیچ حرفی هم به طاها نزد ........ طاها بلند گفت :سپیده از همین کله صبحی شروع نکن بلند شو بیا سرجات بشین ......اصال مادرتو چیزی از شوهر داری به تو یاد داده ؟؟؟؟؟؟؟............ سپیده :حواست باشه که درمورد خانواده من درست صحبت کنی ............. طاها :نکنم میخوای چیکار کنی ؟؟اون مامان تو به جزء پز دادن درمورد زندگیش ویا زندگی من وتو چیز دیگه ایم اصال یاد داره ؟؟ ..... سپیده کمی بلند گفت :حق نداری درمورد مادر من بد صحبت کنی ...... که طاها کیف چرمی مشکیش رو برداشت وگفت :تو الزام نکرده برام بگی چه حقی دارم ویا ندارم ...... سپیده : من پیش مادر وپدرم میخوام برم ................. طاها کفش هاش رو پوشید وگفت :هر قبرستونی رفتی برام اهمیت نداره .................فقط بدون رفتی بعدش طالقت میدم که برای همیشه بری همون قبرستونه بمونی ...................... سپیده : طاها درست صحبت کن ..................... طاها :میخواستم خوب باشم خودت از همین کله صبحی تلخ شدی ومنم تلخ شدم .............. سپیده :چند چندی تو .....تکلیفت مشخصه اصلا .............. طاها زل زد به چشماش رو با قاطعیت گفت :فقط این رو بدون اگر لجباز بشی من از تو بدتر میکنم ....قهر کنی ...بدتر از تو میکنم ......خیلی مراقب رفتارم بودم که احترام بین خودم وخودت روخراب نکنم ...چون احترام که بین زن وشوهر شکسته شد ...دیگه فاتحه زندگی خوندس نذار خراب شه همه چی ...مثل آدم درست صحبت کن..... زیاد حال وحوصلحه ناز کشی ندارم .....درضمن خودتم هم میدونی خیلی دوست دارم پس مهم نیست دم به دقیقه این رو تکرار کنم .....وخالصه هرجور رفتارکنی بدترش رو من سرت میارم ......متوجه باش چی میگی چیکار میکنی ....راستی اینم بگم بدم میاد که زرتی هرچی شد بلندشی بری خونه ننه وبابات ...عرضه داری تو مشکلات زندگیت وایستا ......خوشم نمیاد مثل مادرت باشی ......من یک زن کاملا روشن فکر میخوام ....مادرت که خودشو غرق مهمونی گرفتن وشولباس رفتن و..این کارا کرده ....سعی نکن الگوت مادرت باشه ......مثل بچه ها هم رفتارنکن خواهشا .....نمیخوام شخصیتت روزیرسوال ببرم اما مواظب رفتار وحرف زدنت باش ... بعدم درخونه روبست ورفت ....................... سپیده همون جا کنار سنگ اپن سر خورد ونشست ...حرفای طاها خیلی براش سنگین بود ... بازم گریه ..بازم بغض ....دردل گفت :مگه تقصیر من چی بوده ؟؟...خوبه اون همیشه بد رفتاری کرده ...همیشه شک داشته ....وجدان درونش نهیب زد :هی دختر کی بد رفتاری کرد این توی که پاچه میگیری دائم ......اونه که صبوره ...... خودش درجواب وجدانش گفت :شکش چی ؟؟؟یک بار نیست که برم مهمونی وبعد سین جین نشم .... سرش رو باال گرفت وگفت :خدا موندم ...موندم بین این دوراهی ...دوسش دارم اما چرا این جوری میکنه ... طاها طاها عصبی از خونه خارج شد ..داخل ماشین که نشست ..کیفش رو پرت کرد عقب ماشین ...با بیخوابی دیشب سر دردش شدت یافته بود ....زیر لب گفت :خدایا این جنگ اعصاب تاکی میخواد ادامه داشته باشه .... استارت روزد که یادش آمد گوشیش ونقشه ای که شب را بخاطرش بیدار مانده را درخانه جاگذاشته ...کالفه وخسته ..برگشت ...داخل خانه که شد دید سپیده روی کاناپه نشسته وآرام گریه میکنه ...رفت کنارش ۷
نشست وگفت :سپیده چرا این جوری میکنی ؟؟...این توی که تغییر کردی نه منی که بی تقصیرم .....البته حق داری از بعضی کارام شاکی باشی ...اما توچرا زودرنج شدی ...گریه نکن عمرم ...داغون میکنی منو با این اشکا .................. سپیده دستاش رو دورگردنش حلقه کرد وگفت :ببخشید ...خیلی ببخشید ....... طاها لبخندی زد وگفت :میدونم دلتنگ مامانتی ..میدونم خسته شدی از تنهایی ودلت گرفته ..درکت میکنم ...اما خواهش میکنم با رفتارت شرایطی رو که توش هستیم رو سخت تر نکن ..یک مدت کوتاه دیگه تحمل کنی ..برمیگردیم ... سپیده توگریه لبخندی زد وگفت :بخشیدی؟؟؟................. طاها خندید اشک های روی گونه اش رو بوسید وگفت :بیا میگم خدا فرشته آفریده ...باورنمیکنی ..... گل مایی سپیده خانوم ....... سپیده لبخندش پررنگ تر شد وگفت :چطوری جبران کنم توانقدر خوبی ؟؟ طاها :آهااااا حاال خوبه تالفی کنم ..بال ...... سپیده :مگه نبخشیدی ؟؟؟؟ طاها چونه اش رو بوسید وگفت :حیف که چشمم افتاد به این چشمای معصومت ...نقشه ها داشتم برات .....!!! سپیده از لحن طاها خندید وگفت :چرا نرفتی ؟؟... ۸
طاها برای این که برگردم ببینم تو چیکار میکنی ..بعد چون ناراحتم کردی بیام اوخت کنم ..... سپیده غش غش خندید وگفت :عفو دیگه ........... طاها اشکاش رو که هنوز جاری بود ..پاک کرد وبلند شد رفت داخل اتاق کارش وسایل رو که برداشت روبه سپیده گفت :ساعت دوازده میام دنبالت بریم نهار بیرون همین طور تا جای حاج حافظم بریم یک سری بزنیم بهش من ببینم درد تو چیه ..جدیدا زود رنج شدی ... سپیده گردنش رو بوسید وگفت :بازم میگم ببشید .... طاها نیشخندی زد وگفت :نچ ..باید جبران کنی خانوم خانوما ..فعال باید برم ...خداحافظ عمرم ...بعد به شوخی گفت :آمدم خونه باز جنگ اعصاب راه نندازی ..... سپیده مات خندید وگفت :اذیت نکن دیگه!!!............. طاها چشماش گرد شد وباحالت بامزه ای گفت :هان !!..چی؟؟...من؟/ ..کی؟؟؟ .....کجا ؟؟؟...چطوری؟؟؟...چکاری؟؟؟....س رچی ؟؟؟ سپیده غش غش میخندید شونه پهن طاها رو بوسید وگفت :طاها خیلی خوبی....عذرمیخوام ......... طاها جدی گفت :باشه اما باورکن آخرین باربود که گذشتم ............. سپیده حرفی نزد همیشه دلش که از یک چیزی خیلی میگرفت ودلخور بود سر یک مسئله دیگه خالی میکرد ...مخصوصا که تو یک خانواده پولدار بزرگ شده بود وتک دختر بود ........... طاها زیر چشمی نگاهش کرد دید سپیده چشماش روبسته ...یواش گفت :اجازه هست رفع زحمت کنم ..... سپیده ریز خندید وگفت :میشه منم بیام ؟؟..... ۹
یکی‌ ازرفقا گفت من‌چون‌تو‌نمازم‌توجه‌ندارم نمازم‌قبول‌نمیشه .. پس‌خوندنش‌چه‌فایده‌داره؟ چشماتو‌باز‌کن‌یه‌لحظه'! رفیق‌این‌حرف‌خودِ‌اون‌شیطان‌ لامذهبه😐/ آیت‌الله‌مجتھدی‌تهرانۍ میفرمایند:نمازتو‌هلیکوپتری‌بخون (بدون‌حضور‌قلب) ولی‌اول‌وقت‌بخون...‌‌ ببین‌چه‌تاثیری‌داره‌تو‌زندگیت💁🏻‍♂ کم‌کم‌خودِ‌خودِ‌خدا‌یکاری‌باهات‌میکنه‌ که‌ نمازت‌میشه‌پر‌از‌وجود‌خدا پس‌بھانه‌و‌مَھانه‌رو‌بزارکنار ❄️🌨☃🌨❄️
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فضیلت خواندن و •ایمنی از عذاب قبر •مغفرت خدا •افزایش طول عمر •وسعت در رزق و... 🎙عارف بالله آیت الله یثربی ره 🌸 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها🌸 🌙🌺
💟 خداى خوبم! وقتى تمام روزهاى زندگيم را خوب ورق ميزنم فقط ردپاى تو را ميبينم كه تنها تو با من بسيار مهربان بودى... 💟 تنها تو نگهدار و پشتيبان من بوده و هستى... تو چنان با مهر مرا نظاره ميكنى كه گويى من تنها بنده ات هستم، صفت مهربانترين مهربانان عالم فقط شايسته توست 💟 خداى مهربانم! هر زمان كه تو را صدا بزنم چنان عاشقانه پذيرايم ميشوى كه هيچ عاشقى معشوقه اش را اينگونه نمى نگرد، تو براى من يگانه محبوب و معشوقى... 🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴 🌹 🌹 تاریخ تولد : 🗓 1337/11/01 🗓 محل تولد : بهبهان تاریخ : 🗓 1361/11/09 🗓 مسئولیت : فرمانده قرارگاه کربلا محل : فکه نام عملیات : درگیری در منطقه مزار : ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هر صفا با علی صفا دارد هر کسی با علی خدا دارد روی قلب ستاره بنویسید مثل آقای ما کجا دارد چه کسی جز امام اول ما پسرش شهر کربلا دارد وقت معراج جز علی چه کسی جا به دوش فرشته ها دارد یا کدامین بزرگ در دنیا دور خود اینقدر گدا دارد عشق اگر عشق هم بُوَد تنهاست با ولای علی بها دارد آیت والی الولی مددی صده و ده بار یا علی مددی ................................................... @navaye_asheghaan