eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
●بچه های یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچه های سایر یگان ها بالاتر بودند. اصلا یگان ها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر می شناختندش،«فوج حاج اصغر». نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت. ●محمد معنای واقعی بود.پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جور هایی برایش هم برادر بود ، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی ، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگ های چریکی و شهری که بسیار پیچیده است. ‌●فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به حاج اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. ... 🌷
هر سربازی ؛ در جیب‌ هایش در موهایش و لای دکمه‌های یونیفورمش زنی را به میدان جنگ می‌برد  آمار کشته های جنگ  همیشه غلط بوده است! هر گلوله دو نفر را از پا در می‌آورد! سرباز و دختری که در سینه‌اش می‌تپد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه‌ی فرج نزدیکه قصه‌ی ما بی‌پایان نیست از چیزی نمی‌ترسم من غیر تو کسی سلطان نیست |
🍃 👌قصه‌های زندگانی امام زمان(عج) پرسیدم: چه می‌خوانی دوست من؟ گفت: این از نامه‌هایی است که بسیار جالب است و‌ از سوی حضرت مهدی موعود(عج) برای دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید فرستاده شده است. با اشتیاق پرسیدم: می‌شود آن را بلند بخوانی تا من هم بشنوم و‌ از آن بهره‌مند شوم؟ با گفتن «آری» موافقتش را اعلام‌ کرد و چنین خواند: ...هر یک از برادران دینی تو که از خدا پروا کند و حقوق مالی را که بر عهده دارد، به نیازمندان بپردازد، از فتنه سر برآورده و از نگرانی‌های تیره و گمراه کننده‌ی آن در امان خواهد بود و هر آن که بخل ورزد و نعمت‌هایی را که به امانت پیش اوست، به دست آنان که باید نرساند، در دنیا و‌ آخرت در شمار زیانکاران خواهد بود. هرگاه پیروان ما که خداوند آنان را بر اطاعت خویشتن موفق بدارد، برای وفای به عهد همسو و‌ هماهنگ می‌بودند و به پیمانی که با ما بسته‌اند وفا می‌کردند، برکت و‌ مبارکیِ دیدار به تاخیر نمی‌افتاد و زودتر توفیق و خوشبختی زیارت ما را با راستی و‌ دانایی، درک و‌ احساس می‌کردند! آنچه‌ ما را از دیدار آنان باز داشته، رفتارهای ناپسندی است که از آنان می‌بینیم، در حالی که هرگز چنین انتظاری از آنان نداریم. 📕برگرفته از کتاب قصه‌های زندگانی امام زمان(عج)، صفحه ۱۱۳ و ۱۱۴
یکبار به ابراهیم گفتم: داداش ، این همه پول از کجا میاری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می گیری، ولی چند برابرش را برای دیگران خرج می کنی! نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رسان خداست. در این برنامه ها من فقط وسیله ام. من از خدا خواستم هیچ وقت جیبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش را نمی کنم اسباب خیر را برایم فراهم‌ می کند. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد اول ، ص ۱۸۰ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
📚 💖 ⃣1⃣ 🍂ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﮏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﺮﺩ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ، ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺮﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺑﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺞ، ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﮐﻨﺪ، ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺻﻼ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﻮﺩ . 🍁ﺗﺎﺯﻩ ۱۵ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭﻟﺒﺎﺱ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺀﻇﻦ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﻮﺩﻡ . ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺿﺮﺭ ﺑﺒﯿﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ . ﺣﺘﯽ ﭼﻨﺪﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . 🍂ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﻮﻡ . ﺍﻣﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ … ... 🌹🍃🌹🍃
💖 ⃣1⃣ 🍂ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ، ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺳﺖ . ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ . ﻧﻤﺎﺯ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺤﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ، ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻮﻝ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﺧﺘﺮﻡ ! 🍁– ﻗﺒﻮﻝ ﺣﻖ ! - ﺷﻤﺎ ﮐﻼﺱ ﭼﻨﺪﻣﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟ – ﻧﻬﻢ ! – ﭘﺲ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ ! ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﺮﺩﯼ؟ - ﺑﻠﻪ ! – ﭼﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟ – ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻣﯽ . - ﺁﻓﺮﯾﻦ . ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﯽ … ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻼ ﺑﻬﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﮐﻼﺱ ﻧﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ . ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺎﺩ ۱۹ - ۲۰ ﺳﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﻪ ! – ﻟﻄﻒ ﺩﺍﺭﯾﻦ ! – ﺷﻤﺎ ﺟﻮﻭﻧﺎ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﭘﺎﮐﻪ ! ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ! ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﻪ ! 🍂ﺧﻼﺻﻪ ﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ . ﺗﺎﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﮑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ؟ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ . 🍁ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺍﺳﻔﻨﺪ ﺑﻮﺩ . ﭼﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﯿﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﯿﺪ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻫﻢ ﺑﺮﭼﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻃﺒﻌﺎ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯾﺶ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪﯼ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﻣﮑﺒﺮ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺯﺩ … ... 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢(۶۴) 📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم 🔸️ضد شاه ✍بدن آنها حالت ورزشکاری نداشت؛اما خوب میل میزدند و شنا میرفتند معلوم بود حسن تازه پایش به زورخانه باز شده بود؛چون بیست تا شنا که می رفت،دیگر روی تخته میخوابید. سه تایی روی یکی از میزهای ورزشی نشستیم سید جواد سوال کرد:تا حالا نام دکتر علی شریعتی رو شنیده ای؟گفتم نه کیه مگه؟سید بر خلاف حاج محمد بدون واهمه خاصی توضیح داد:شریعتی معلمه و چند کتاب نوشته او ضد شاهه دیگر کلمه ضدشاه برایم چیز تعجب آوری نبود
Esmat 2.mp3
14.43M
📚 🔊  🔹️«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  🏷 کتاب : سیده رقیه آذرنگ ⬅️ شهیده «عصمت پور انوری» یکی از ۴۱۴ شهیده مؤمن و مظلوم شهرستان دزفول است که در سن ۱۹ سالگی و ۶۶ روز پس از آغاز زندگی مشترکش، در ۱۹ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن بعثی به شهادت رسید. روایت زندگی و خصوصاً روایت ازدواج این شهیده ی والامقام ، می تواند الگویی برای تمامی دختران این سرزمین باشد. کتاب عصمت، یادآوری خاطرات مادرِ این شهیده می باشد که توسط سیده رقیه آذرنگ جمع آوری و تدوین گشته است. نوشته ها در عین اینکه خاطره گونه می باشد، اما حالتی داستان وار به خود گرفته و این خصوصیت باعث جذاب‌تر شدن متن و محتوای کتاب شده است.
KHAMENE.IR_وصیتنامه شهید ناصر باغانی.pdf
12.54M
🔍 بخشی از متن وصیت‌نامه شهیدی که رهبر انقلاب آن را مکرر خوانده‌اند؛ شهید ناصر باغانی