رخ ِزیبای تو این را به همه ثابت کرد ،
ك خدا نمرهی ِنقاشیاش از بیست ، صد است ..
چهل و چند روز پیش ؛
رئیس جمهورمون ُاز دست دادیم ،
امروزم راهش رو ، ما امانت دارای
خوبی نبودیم ..
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم ، ما شبها نخوابیدیم ، تماس گرفتیم ، پیامك زدیم ، صحبت کردیم ، نفر به نفر ، چشم توی چشم .
ما یك هفته مثل خودت شدیم . خستگی نشناختیم ، از شمال شهر تا روستاهای دور ، تا ارتفاعات ورزقان شاید ، معلق میان خوف و رجا . مادرهامان ، ختم صلوات گرفتند ، پدرهامان حدیث کسا خواندند ، دست همه را گرفتیم تا صندوق رأی ، چهکار باید میکردیم ؟ ما خواستیم که خون هنوز گرم تو ، زیر پا نرود ابراهیم .
تو حیف بودی ، ما خواستیم جای آن برادر ایستاده قامتمان در وزارتخارجه ، نا لایقان تکیه نکنند ؛ خب ، خواستیم یکی مثل خودت ، حداقل شبیه به خودت ، توی پاستور بنشیند ، خواستیم که وجدانهای خفته را برانگیزیم ، مردمان کمتر آگاه را روشن کنیم ، نظام فکری جامعه را نزدیک به حق کنیم ، ما باختیم ابراهیم ؟ نباختیم که ، ما نباختیم ابراهیم ، ما برای خدا دویدیم ، در پی کسب قدرت و ثروت نه ، ما حالا میلیونها فکر بلندیم ، میلیونها مردم کمربسته بر پای ایران ، بر پای انقلاب ، ما میلیونها مردم [ کارنامه ] دیده و [ برنامه ] شنیده ، ما ابراهیم دیدههای بهکم ناراضی ، ما توقف ناپذیریم ابراهیم هنوز ، ما داریم میرویم هنوز ، نه آن هشتسال متوقفمان کرد ، نه هیچ چهارسال دیگری ، ما میرویم تا اهتزاز بیرق لاالهالااللّه بر بلندای عالم ، ما منتظران یكدم از پایننشسته ظهور ، ما نزدیکان به قلّه ، و دست تو امروز بازتر است برای گذر [ جمهورِ ] خود ، تا فتحی که همه بسوی آنیم .
نا امیدی گناه کبیرهست ، گوش کن ؛ صدای اذان هنوز از گلدستهها بلند است ..
دادهام لباس ِنوکریام را رفو کنند ،
حی علی العزاء ِحسین میرسد به گوش ..
دارد این نوکر ِتو ، میرود از دست حسین ،
کربلا چارۀ درد است ، بیا کاری کن ..
گره ِکور ِمرا دست ِرقیه بدهید ،
هر چه سختیست به یُمن ِنفسش آسان است .