- کافهماه .
*
خواب دیدم کہ در آغوش ِضریحت هستم ،
کاش تعبیر کند ، یك نفـر این رویا را .
حالِ یك دل را اگر کردی خراب آماده باش ،
اشكِ چشمِ دلشکسته خانه ویران میکند .
در بساط ِیاد ِما جز خاطراتت هیچ نیست ،
خیمه کرده آن خیالت در دل ِویران ِما .
ویران شده را حوصلهی ِمنت ِمعمار نباشد ،
ویرانهی ما را بگذارید کہ ویرانه بماند .
من نمیدانم چه سـرّی دارد این لبخند تو
خنـده بر لب میزنی و فتح دلها میکنـی .
من کہ هرشب باخیالت گرم ِصحبت میشوم ،
هر کجا هستی بخواب آرام ِجانم شببخیر .
وقت ِخواب از فكر تو پهلوبهپهلو میشوم ،
اىنبينى خير از چشم ِسياهت ، شببخير : )) .
برایت چای با طعم ِغزل دم کردهام امشب ،
بیا ُمصرعی قند از لبت مهمان ِشعرم کن .
چشمهایت شعر ُمردم شعر دزدی میکنند ،
حفظ ِچشمان ِتو ، از آیات ِقرآن سختتر ..
هر چه میخواهم غمت را در دلم پنهان کنم ،
سینه میگوید کہ من تنگ آمدم ، فریاد کن .
چشمات ُببند خیال کن که با زائرایی ، چشمات ُببند خیال کن الان کربلایی ، وقتی عاشقی تو همون جایی : )) .
* به یادتون بودیم .