آتش به دلم شعله زد آنگاه که گفتی از اول دیدار دلت با دگران بود

-گفت: از حالت بگو؟ +گفتم: دلی ویران؛ سری حیران؛ غمی پنهان؛ تــنــی بی جــان:)

پرسید خود را چگونه ساختی؟ گفتم زخم بر زخم..

‌این دل کجای آدمه که وقتی می‌گیره با هیچ مسکنی آروم نمیشه؟

‌تو میگی جانم ، غما ازم دور میشن .

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

+++

‌تحریم منم که ندارمت ...

زندگی مثل بازی بوکس میمونه اگه زمین بخوری نمیبازی ، اگه بلند نشی میبازی...

تلاش میکنم دختر خوبی باشم، اما گاهی زبونم همکاری نمیکنه.

اونجا که #بیدل_دهلوی میگه: جانا ز تو امکانِ نظرپوشی چیست؟ با غفلتم احتمالِ سرگوشی چیست؟ گفتی که «ز ما یاد نکردی»، هیهات! من خود به تو زنده‌ام، فراموشی چیست؟!