eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 37 تعداد کمی از اصحاب باقی مانده بودند که جون بن حوی نزد امام رفت. او غلام اب
38 نوبت به خانواده امام رسید و علی اکبر اول به میدان رفت. او حق را می شناخت. در راه کربلا شنید که پدرش گفت: انا لله و انا الیه راجعون. نزد امام رفت و پرسید: چه شد که این آیه را خواندید؟ امام گفت: خوابم برد و شنیدم کسی می گوید این کاروان به سوی مرگ می رود. علی اکبر پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ امام گفتند: آری و علی زیبا گفت: پس چه باک از مرگ! در مورد سن جناب علی اکبر اختلاف است. برخی او را 18 تا 20 ساله گفته اند که بنظر درست نمیاد چون از امام سجاد کوچکتر می شود و برخی هم گفته اند حدود 28 سال داشته. او باید اول می رفت. اگر امام بخاطر حفظ جان پسرش از دیگران مایه میذاشت، مقام امامتش زیر سوال می رفت!! علی اکبر نزد پدرش آمد و با او وداع کرد و به میدان رفت. امام گفتند: خدایا جوانی به سوی این قوم رفت که در صورت و رفتار و اخلاقش شبیه ترین به پیامبر است و هرگاه مشتاق دیدار پیامبر بودیم او را می نگریستیم. در میدان ابتدا عده ای که پیامبر را دیده بودند، ترسیدند و شمشیر🗡 انداختند که پیامبر به میدان آمده! تا اینکه علی اکبر طی حملاتش گفت: من علی فرزند حسین بن علی هستم. (این جماعت همه از اسم علی بیزارند!) به خدا قسم ما به پیامبر سزاوارتریم. این زنا زاده نمی تواند بر ما حکم راند. با شمشیر شما را می زنم و از پدرم حمایت می کنم. امام جنگ پسرش را می دید و گفت: ای پسر سعد، خدا نسلت را قطع کند همانطور که نسل مرا قطع کردی!😞 علی اکبر جنگ نمایانی کرد و نزد پدرش برگشت و گفت: پدر تشنگی و سنگینی آهن(زره) مرا هلاک کرده، جرعه ای آب هست؟ این برگشتن و این پرسش حکمتی بالاتر از تشنگی دارد. عشق پدر و پسری در لحظات آخر... امام گریستند😭 و گفتند کمی بجنگ که بزودی جدت تو را سیراب میکند. علی به میدان بازگشت. پس از مدتی ضربتی بر سرش خورد و بر اسب افتاد. اسب تربیت شده بود و می دانست سوارش که بر او بیافتد باید به خیمه گاه برگردد. اما خون علی جلوی چشمان اسب را پوشاند و راه را گم کرد و به میان دشمن رفت و هر کس با هر چه داشت به استقبال علی اکبر رفت...و علی اکبر اربا اربا شد...😭 قبل از شهادتش بلند گفت: ای پدر، جدم رسول خدا مرا سیراب کرد و به شما سلام می رساند و می گوید به سوی ما شتاب کن... امام آمدند؛ صورت به صورت پسرشان گذاشتند و گریستند😭 و گفتند: بعد تو دیگر دنیا ارزشی ندارد. در این هنگام حضرت زینب درحالیکه می گفت: ای عزیزم، ای پسر برادرم؛ به سوی علی شتافت... امام خواهرشان را در برگرفتند و به خیام بازگرداندند و به جوانان هاشمی گفتند: بروید و پیکر علی را بیاورید... نتوانم ززمین جسم تو را بردارم گرهی کور بیافتاده علی در کارم آنچنان قطع شده جملگی اعضایت چاره آن است که جسمت به عبا بگذارم دست به دامان توام یا علی😭 ادامه دارد ... ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#السلام_علیک_یا_حسن_مجتبی (ع) مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود #شهادت‌امام‌حسن‌مجتبی‌تسلیت‌باد🏴 #ویژه‌پروفایل ⚫️ @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘| آخرین باری که می خواست به سوریه برود خیلی مهربان شده بود😇 با مادرم که خداحافظی می کرد یکی از همسایه ها دیده بود که چندباری برگشت و مادر را نگاه کرده بود 😢 تا مدت ها شهادت برادرم را باور نمی کردم 😞 وقتی به ماموریت می رفت، می گفت، برمی گردم، چون می دانست من خیلی حساس هستم حرفی نمی زد که ناراحت شوم.👌 روزی که شهید شد🕊 من خبر نداشتم، کسی هم جرات نداشت به مادرم حرفی بزند. بستگان پیراهن سیاه می پوشیدند اما اصلا متوجه نبودم به ما گفتند پاهایش قطع شده، باز خیلی ناراحت نبودیم می گفتیم پای مصنوعی می گذارد خدا را شکر که زنده است.✋ شب که دیدیم جلوی خانه بنر می زنند مادرم غش کرد، برادرم که ناراحتی قلبی داشت زیر سرم رفته بود،🛌 من اصلا باور نمی کردم😭 فردا که حتی پیکرش را آوردند باز هم باورم نمی شد، حس می کردم خواب هستم. می خواستم صورتش را ببینم تا باور کنم. وقتی پیکر را آوردند خیلی اصرار کردم که حداقل صورتش را ببینم. صورتش را که دیدم انگار داشت لبخند می زد 🌹 همیشه عذاب وجدان داشتم که او را اذیت کردم. با این همه سجاد همیشه هوای من را داشت، همیشه دعا می کنم که من را ببخشید. تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و پرسیدم سجاد تو از من راضی هستی؟ او هم فقط لبخند زد.🙂✌️ |☘ 🕊|🌹 @masjed_gram
💟💟 زن و شوهر گرامی عیوب یکدیگر را ﺑﺮاى هیچ ﮐﺲ بیان نکنید . 😇😇 به آیه زیر دقت کنید لطفا : 🕋 هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ  💢 آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید . 📖 سوره بقره آیه ۱۸۷ 🔔🔔 در تشبيه همسر به لباس، نكات و لطايف بسيارى نهفته است : 👇با هم ببینیم👇 🍀🌹🍀🌹🍀🌹 💠⇦ بايد در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، نيز بايد كفو انسان و متناسب با فكر و فرهنگ و شخصيّت انسان باشد . 💠⇦ مايه‌ى زينت و آرامش است، وفرزند نيز مايه‌ى زينت و آرامش خانواده‌اند . 💠⇦ عيوب انسان را مى‌پوشاند، هريك از و نيز بايد عيوب و نارسايى‌هاى يكديگر را بپوشانند . 💠⇦ انسان را از سرما و گرما حفظ مى‌كند، وجود نيز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى‌رهاند . 💠⇦دورى از ، مايه‌ى رسوايى است، دورى از و نيز گاهى سبب انحراف و رسوايى انسان مى‌گردد . 💠⇦در هواى سرد ضخيم و در هواى گرم نازك استفاده مى‌شود، هر يك از دو نيز بايد اخلاق و رفتار خود را متناسب با نياز روحى طرف مقابل تنظيم كند؛ اگر مرد عصبانى است، زن با لطافت با او برخورد كند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا كند . 💠⇦انسان بايد خود را از آلودگى حفظ كند، هر يك از دو نيز بايد ديگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نمايد . قرارگـــاه‌فرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿 [🌴] @masjed_gram
1_30712903.mp3
7.35M
🏴🏴🏴 🎤مداح: 🎼سبڪ ≈ واحد | می ریزه از کنج لبم، خون لخته های جگرم | ❖ امام حسن علیه السلام ❖ ⚫️ @masjed_gram
#گزارش چرا لباسهای فرم مدارس، یکی از دلایل #حجاب‌گریزی دانش‌آموزان شده است⁉️ 🌸لینڪ بـاز شـود 👇👇 http://tn.ai/1822815 قرارگــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
✉️ این‌جور آدم‌ها شهید می‌شوند #پیام_معنوی 🏴 @masjed_gram
🌹امام صادق عليہ السلام مي‌فرماید: ✔️خداوند متعاڸ بہ داوود عليہ السلام وحى فرمود ڪہ: 💠اُذڪُرْني في سَرَّائڪَ أستَجِبْ لَڪَ في ضَرَّائڪَ💠 💖در زماڹ آسايشت بہ يـاد مڹ باش، تا مڹ هنگام گرفتارےات دعاے تو را اجابت ڪنم❗️ 📚 ميزاڹ الحڪمة ج ۴ ص ۲۳ 🏴 @masjed_gram
#احکام 💠شرایط لباس نمازگزار... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 38 نوبت به خانواده امام رسید و علی اکبر اول به میدان رفت. او حق را می شناخت.
39 بعد علی اکبر، آل ابوطالب در یاری امام کوشیدند. ان شاءالله به ترتیب خاندانشان بهشان می پردازیم. ابتدا فرزندان عقیل بن ابی طالب برادر حضرت علی. امام شب عاشورا بهشان گفت: شهادت مسلم شما را کفایت می کند. بروید! اما فرزندان عقیل گفتند: یابن رسول الله، آقا و سرور و مولی و بهترین پسر عموهای خود را رها کنیم؟ هرگز؛😒 جان و مال و خانواده ی خود را فدای تو خواهیم کرد. یعنی مهم نیست تو خانواده آدم کسی برای دین رفته باشه یا نه. وظیفه همه ما حرکت برای دینه! نفر اول عبدالله بن مسلم بن عقیل به میدان رفت. مادرش رقیه دختر حضرت علی بود. در میدان گفت: امروز مسلم را می بینم؛👀 هم او که پدرم است و همراه او شجاعانی که به دین پیامبر ایمان آوردند. تعدادی را کشت و جنگی جانانه کرد. تیری به سمت او پرتاب شد. عبدالله فهمید و دستش را جلوی صورتش گرفت. تیر، کف دست و پیشانیش را به هم دوخت و هر چه کرد نتوانست دست را از پیشانیش جدا کند و همان دم کسی با نیزه به قلبش❤️ زد و عبدالله به شهادت رسید. بعد محمد بن مسلم هم به میدان رفت و شهید شد. از دیگر فرزندان عقیل حاضر در کربلا عبدالرحمن، داماد حضرت علی بود. دیگری جعفر که رجزش این بود: من آن جوان ابطحی از نسل ابوطالبم و از نسل هاشم و غالب هستم. ما سروران و برترین روزگاریم و این حسین، پاک ترین پاکان است. اما بعد؛ فرزندان عبدالله بن جعفر، عون و محمد. در اینکه مادر عون، عقیله بنی هاشم زینب کبری است شکی نیست، اما در مورد مادر محمد گفته شده که خوصاء نامی بوده است. این دو برادر با هم به میدان رفتند. محمد اینطور رجز خواند : از این دشمنان به خدا شکوه میبرم که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآن را تغییر دادند و کفر و طغیان را آشکار کردند. رجز عون هم این بود: اگر مرا نمی شناسید؛ پسر جعفر طیار، شهید راستین در بهشت🌺 تابان هستم. او در بهشت با بالی سبز پرواز🕊 می کند، در محشر همین شرافت او را بس است. این دو که به شهادت رسیدند، امام بدن هایشان را به خیام باز گرداند. هر که از بنی هاشم شهید می شد، حضرت زینب به کمک امام می آمد اما این بار در خیمه خود ماند تا برادرش از دیدنش شرمنده نشود... چه زیبا دقتی... ادامه دارد ... ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram