#خاطرات_شهدا
#خاطره_سفر_کربلا_اربعین
🌸🍃| یکشنبه بود قرار بود شب ساعت8🕗 حرکت کنیم ؛ 🚎
ظهر بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی 😒
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد📞
+سلام داداش خوبی؟
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم ...
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو🚶خیلی شلوغ بود
پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...😢
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید👋
حسین گفت: این چه حرفیه‼️ ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم👌
گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه😱
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم من و توبا اتوبوس🚎 میریم
دلمو گرم کرد 😊❤️
داخل جا نبود بشینم ایستاده بودم🙄
ساعت شد ۶🕕 عصر حسین پیام داد چه خبر؟📩
گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن😞
گفت باشه داداش تا اینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم😓
گفت یه ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو .. من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد👌( آخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو😔
گفت تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه(سلام الله) حتما سه ساله ارباب نظر میکنه
منتظرتم👌
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه 📿 الهی به رقیه 📿 ...
10 تا نگفتم که یهو گفت این 5 نفر آخرین لیسته بقیش فردا
توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم رو خوندن😳
بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه (سلام الله)😢 |🌸🍃
#شهید_حسین_معز_غلامی
🕊|🌹 @masjed_gram
1_28981094.ogg
2.26M
#اگه_رفتی_زیر_قبه
حسین(ع) یادم کن 😭
اگه رفتی توی
#بین_الحرمین_یادم_کن😭
جامانده ایم #التماس_دعا🙏😭
•🎙• @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه #کلیپ🎥 🔺اینجا ایران است! 👇🏻🌸👇🏻🌸
.
⚠️وقتی برای رونمایی یک ماشین از دو #زن استفاده میشود!
وقتی در #تبلیغ_اجناس همیشه پای یک زن در میان است!(حتی پیراهن مردانه)
وقتی زنی یک جنس را #تبلیغ میکند مشتری بیشتری دارد...!
باید قبول کنیم که دچار #جنسیت_زدگی شدهایم و شعار #حمایت_از_حقوق_زن لقلقه زبانمان است😔
دلیل چیست⁉️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
🔴🔴 بیاین یه لحظه به خودمون نگاه کنیم، تو این دنیا داریم دنبال چی می گردیم ؟؟
⭕️⭕️ همه مون کم یا زیاد، "سرگردونيم" ..
🔴⭕️ اینجاست که خدا راهنمایی مون میکنه ..
👈 باهم ببینیم :
🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌸 #امام_زمان :
🌴 سوره هود آیه ۸۶ 🌴
🕋 بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
🎯 بقیه الله ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﺷﻴﺪ .
✳️✳️ این آیه یک نکته خيلي مهم داره :
👈 اگر مومن باشیم، بهترین چیز برای ما
"بقیّه اللّه" است .
🌺🌸🌺🌸🌺
🔰🔰 وقتی فهمیديم #امام_زمان از همه چیز، از پول، ماشین و همسر و ...برای ما بهتر است، باید چیکار کنیم ⁉️
🤔 مسلما بايد امام زمان (عج) را هدف حرکتمون و راس همه امور قرار بدهيم ..
🏃 و به سمت او چیزی که به گفته خدا، "بهترین چيز برای ماست" حرکت کنیم..
🌀🌐🌀🌐🌀
💠💠 فقط باید به حرف خدا اعتماد کنیم که :
😇امام زمان از همه چیز برای ما بهتره
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 43 اما عباس... اول حضرت را از زبان امام سجاد ببینیم: خدا رحمت کند عمویم عباس
#مرور_زندگی_امام_حسین 44
صدای العطش کودکان خیام را پر کرده بود. مشک را برداشت و بدون تعلل به سمت شریعه فرات شتافت. در مسیر حیدر وار جنگید و توانست وارد شریعه شود. دست زیر آب برد تا بنوشد که یاد تشنگی امام افتاد و آب بر آب ریخت و گفت: ای نفس! بعد از حسین جز ذلت نیست، مبادا پس از او زنده باشی. حسین شربت مرگ☠ را می نوشد و تو می خواهی آب گوارا بنوشی؟😣 این شیوه من نیست و نه کار کسی که صادق و امین مولایش مولایش باشد.
عباس از شریعه بیرون آمد و با تمام وجود عزم خیام حسینی را کرد. مسیر از نخلستان🌴 می گذشت و چه مکان خوبی برای ترسویان که پنهان شوند و عباس را غافلگیر کنند. از هر طرف تیر بود که می آمد و کسی در این بین آمد و دست راست عباس را قطع کرد... اما برای عباس انگار فقط امر امامش مهم بود نه دست قطع شده اش؛ چرا که گفت: به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید ، باز هم از دین و امام صادق و با تقوایی که فرزند پیامبر است حمایت می کنم.
مشک بر دوش چپش و شمشیر🗡 به دست چپ بود و می جنگید که حکیم بن طفیل با ضربتی دست چپ او را هم قطع کرد.😭
با توجه به شواهد و رجزی که عباس بعد قطع دست چپش خوانده پس آن موقع مشک به دندان نبوده و به نظر دست مبارکشان از مچ قطع شده و مشک بر شانه و به کمک ساعد حفظ می شد...
عباس گفت: ای نفس از کفار نترس، تو را مژده باد به رحمت خدا. تو به زودی با پیامبر محشور می شوی. دست چپم را به ستم بریدند، خدایا در آتش🔥 دوزخ بیندازشان.
تیر باران عباس ادامه یافت. اینجا مشک را به دندان گرفت. خیلی تلاش کرد تا مشک سالم بماند. اما نشد...😞
تیری که به عباس نخورد او را کشت...
تیری به مشک خورد، تیری به سینه اش و تیری به چشمش. لعینی با عمود بر سر عباس زد. مانند پدرش شد و از اسب به زمین افتاد...
اینجا بلند گفت: ای اباعبدالله، خداحافظ. برادر مرا دریاب...
حسین با سرعت خود را به عباس رساند. دست های بریده را در راه دید و بوسید، در کنار بدن عباس گفت: برادرم اباالفضل، الان کمرم شکست و تدبیرم گسست...😭
امام برادرش را همانجا گذاشت تا بگوید او متفاوت است و باید جایگاهی جداگانه داشته باشد...
در خیام، سکینه دختر امام از عمویش پرسید و امام خبر شهادت را دادند و همه فغان برآوردند.😭
زینب کبری گفت: ای برادرم، ای عباس، وای از بی کسی ما بعد از تو.
این نشان دهنده عظمت عباس در بین خاندان امام است. او وزنه ای بود که رفت...
بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین
سقای با فضیلت و دریا دل حسین
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram