eitaa logo
رسانه مسجد امام محمدباقر(ع)
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
714 ویدیو
38 فایل
✔️محتوای کانال: ✅ارائه محتواهای دینی ✅*احکام ✅*حجاب ✅*شبی یه نکته ارتباط با ادمین: @M_amin1102
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"طلبه شهیدی که هر روز پای مادرش را می بوسید" اصغر هميشه با روي خوش با مردم برخورد مي کرد و هنگامي كه به منزل مي آمد، ابتدا پاي مادر را مي بوسيد و ايشان را تكريم مي كرد، به همين خاطر مادرم هميشه او را دعا مي كرد ✅ اصغر شخصيتي بسيار مهربان داشت و از همان دوران كودكي،‌ آرزوي روحاني شدن را در سر مي پروراند و پيگير درسهاي طلبگي مي شد. او در سن 14 سالگي وارد حوزه علميه شهر اميديه خوزستان شد و پس از گذراندن 5 سال تحصيلي،‌ در حوزه علميه اصفهان به تحصيل ادامه داد و از لحاظ درسي در سطح بسيار بالايي قرار داشت و هيچ گاه انجام كاري را بر درسش ترجيح نمي داد 🕊|🌹 @masjed_gram
📚🎓 16 آذر، روز #دانشجو به همه دانشجویان عزیز مبارک🎓 ترم زندگیتون بی مشروطی، لحظاتتون همیشه پاس، معدل شادیتون ۲۰، سایه حذف از زندگیتون دور ...🌹 ✏️📘| @masjed_gram
زیارت ال یاسین.mp3
2.51M
زیارت 🎤با صدای محسن فرهمند نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه ☄اللہم عجل لولیک الفرج☄ •🎙• @masjed_gram
🔺نکته مهمی که خدا به پیامبر ﷺ فرمان داد به خانواده‌اش و به همه زنان باایمان تذکر دهد ... 🌺🍃 👇🏻🌸👇🏻🌸
. 🔹 "حجاب" وقتی با حیا همراه بشه مےتونه اونقدر به زن و بده کہ نامحرمها بہ خودشون اجازه ورود بہ رو ندن ⛔️ 👌 حجاب زن به طور غیرمستقیم این پیامو میده کہ این زن براے خودش (نه جسمش) قائلہ✨ بقیه هم ناخودآگاه این رو درک میکنن ✅ 👈 جالبه! حتے اونایے کہ خودشون متدین و مقید نیستن، براے ازدواج دنبال یہ دختر و بعضاً می‌گردن. 💚 💯 با دیدن چنین مواردی، آدم مطمئن میشه که بخش بزرگے از کرامت و شخصیتش وابسته به عفاف و حجابش هست✅ 📖برگرفته از : «حجاب و عفاف زینت زن»، ص۱۳۶، ناصر احمدی قرارگــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
📛📛 ⭕️🔴 وظیفه ما در برابر سخن چین 🌸🌸 می فرماید، اگر کسی پیش شما سخن چینی کرد، شما پنج وظیفه دارید : 🔰🔰 با هم ببینیم : 🌐💠⚜⚜💠🌐 🌺 وظیفه این است که حرف هایش را نپذیرید . 💠⇦«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» 🔹اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد . 🌺 دوم ، او را کنید . چرا؟ چون قرآن می فرماید : 💠⇦«یَنهَوْنَ عَنِ المُنکَرِ» 🔹از بدی ها نهی می کنند . 🌺 سوم، سوءظن نسبت به کسی که پشت سرش صحبت کرده پیدا نکنید. چون قرآن می فرماید : 💠⇦اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا .. 🔹از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره اى از گمانها گناه است و جاسوسى مكنيد . 🌐💠⚜⚜💠🌐 🌺 وظیفه، در مورد صحبتش تجسس نکنید. چون قرآن می فرماید : 💠⇦«لَا تَجَسَّسُوا...» 🔹تجسس نکنید 🌺 وظیفه، حرف هایش را نقل نکنید. چون قرآن می فرماید : 💠⇦«اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» 🔹متّقی و خدا باشید و همیشه به حقّ و صواب سخن گویید . 🔔⇦اگر کسی واقعا در چنین شخصی به این صورت بایستد، ( دیگر در مقابلتان سخن چینی نمی کند.) قرارگــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🍃 ❤️ •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 💠از فردای اونروز، مراسم ویژه قبل از عروسی یکی یکی شروع شد. پدرم جهیزیه ام رو آماده کرده بود🏡 🚛 یه روز فامیل جمع شدن و جهیزیه رو بار وانت کردنو بردن خونه پدر شوهرم ... جهیزیه رو تو یه اتاق چیدن و اون اتاق شد اتاق من و صمد💑 🌙شبی که قرار بود فرداش عروسی باشه صمد از پایگاه برگشت و تا نیمه های شب چن بار به بهونه های مختلف اومد خونه ما 🚶 فردای اون روز برادرم ایمان اومد دنبال من💞 منو سوار ماشین کردن و زن داداشم خدیجه کنارم نشست. شیرین جون که ندید کی سوار شدم سراسیمه اومد دنبالم و همونطور که قربون صدقه ام میرفت از ماشین پیاده ام کرد خودش با سلام و صلوات از زیر قران ردم کرد💕💕💕 بالاخره ماشین راه افتاد 🚚 💟 وقتی رسیدیم فامیل های داماد که منتظر ما بودند به طرف ماشین اومدن در رو باز کردن و دستم رو گرفتن تا پیاده بشم. 👨 صمد رفته بود روی پشت بام و به همراه ساقدوش هاش انار و قند و نبات تو کوچه پرت می کرد. هر لحظه منتظر بودم نبات یا اناری روی سرم بیوفته ولی صمد دلش نیومده بود به طرفم چیزی پرت کنه 😊🌹 ❇️دو روز اول من و صمد از خجالت از اتاق بیرون نیومدیم. مادر صمد غذا رو تو سینی میذاشت و صمد رو صدا میزد که غذا پشت دره 😉 ما کشیک میدادیم، وقتی مطمئن می شدیم کسی اون طرف ها نیست، سینی رو بر می داشتیم و غذا می خوردیم ☺️🌼 رسم بود شب دوم خانواده داماد به دیدن خانواده عروس می رفتن ... از عصر اون روز آروم و قرار نداشتم، لباس هام رو پوشیده بودم و گوشه اتاق آماده نشسته بودم، می خواستم همه بدونن چقد دلم واسه پدر و مادرم تنگ شده و اینقدر طولش ندن 🏵 وقتی رفتیم خونه پدرم سر پام بند نبودم پدرم رو که دیدم خودم رو توی بغلش انداختم و مثل همیشه شروع کردم به بوسیدنش😘 چند ساعتی که اونجا بودم همه اش یا پیش پدرم بودم یا شیرین جون 🤗 بالاخره زمان رفتن فرا رسید😞 دل کندن از پدر و مادرم برام سخت بود تا جلو در ده بار رفتم و برگشتم😢 تو راه برگشت برعکس رفتن آروم آروم قدم بر میداشتم و دور از چشم همه گریه می کردم 😭 صمد چیزی نمی گفت. مواظبم بود توی چاله چوله های کوچه های باریک و خاکی نیوفتم. 💠 فردای اونروز صمد رفت. باید می رفت سرباز بود. با رفتنش خونه برام مثل زندان شد. مادر صمد باردار بود، منکه تو خونه خودمون کاری نکرده بودم اونجا مجبور بودم ظرف بشورم و جارو کنم و واسه ده دوازده نفر خمیر آماده کنم😶 دستام کوچیک بود و نمی تونستم خمیر ها رو خوب ورز بدم تا یک دست بشوند. یه روز مادر صمد گفت میره خونه دخترش و من شام درست کنم، تو این مدت همه کاری کرده بودم الا غذا درست کردن❗️ از دلهره دستام بی حس شده بود، خواهر صمد کبری به دادم رسید. همش خدا خدا می کردم برنج خوب از آب در بیاد آبروم نره😥 شب شد و من از ترس نرفتم واسه خوردن غذا ولی کبری صدام کرد با ترس و لرز به اتاق رفتم. همه داشتن غذا می خوردن و میگفتن به به چقدر خوشمزه شده😋😋 فردای اون روز زن همسایه اومد و من داشتم حیاط رو جارو می کردم میشنیدم که مادر شوهرم از دست پختم تعریف می کرد.😇 اولین باری بود که توی اون خونه احساس آرامش بهم دست داده بود. ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• هر شب در ڪانال☺️👇🏻 📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
💌 آرزویی واقعیت‌بخش #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹امام على عليه السلام: نرمخويى، از بزرگوارى است مِن الكَرَمِ لِينُ الشِّيَمِ 📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه87 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
#احکام 💠حکم #خندیدن در حال نماز 👆 چند حالت دارد .... ‌✨ ✨✨ @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخر شب بود. 🌙شاهرخ مرا صدا کرد وگفت: امشب برای شناسائی می ریم جاده ابوشانک. در میان نیروهای دشمن💂♀ به یکی از روستاها رسیدیم. دو افسر عراقی داخل سنگر نشسته بودند.👥 یکدفعه دیدم سرنیزه اش 🗡را برداشت و رفت سمت آنها، با تعجب گفتم: شاهرخ چیکار می کنی!!😳 گفت: هیچی، فقط نگاه کن!😟 مطمئن شد کسی آن اطراف نیست. خوب به آنها نزدیک شد. هر دوی آنها را به اسارت درآورد.⛓ کمی از روستا دور شدیم. شاهرخ گفت: اسیر گرفتن بی فایده است. باید اینها رو بترسونیم. بعد چاقوئی🔪 برداشت. لاله گوش👂 آنها را برید و گذاشت کف دستشان و گفت: برید خونتون!!🏠 مات و مبهوت😯 به شاهرخ نگاه می کردم. برگشت به سمت من و گفت:‼️ اینها افسرای بعثی بودند. کار دیگه ای به ذهنم نرسید!😐 شبهای 🌙بعد هم این کار را تکرار کرد. اگر می دید اسیر، فرمانده یا افسر بعثی است😡 قسمت نرم گوشش را می برید 🔪و رهایشان می کرد. این کار او دشمن را عجیب به وحشت 😱انداخته بود 🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه ⭕️برخی از خانم‌هایی که با پوشش #مهیج و #آرایش‌ های توجه برانگیز💄💅 در #کوچه و #خیابان حاضر می‌شوند، می‌گویند : «ما نه خود اهل هرزگی هستیم و نه به افراد فاسد اجازه می‌دهیم که متعرض ما شوند و حتی با ما صحبت کنند. ما در عین حالی که #حجاب کامل نداریم، هرگز اجازه نمی‌دهیم از ما سوء‌استفاده شود و یا به دام افراد شیّاد و فرصت‌طلب بیفتیم»❌ 👇🌸👇🌸
🌹🍃 🍃 ✅باید از چنین بانوانی که و را در برابر رعایت می‌کنند تقدیر و تحسین نمود👌 🔻اما از دو نکته نیز نباید شد : 1⃣پیش از هر چیز وقتی فهمیدیم بانوان خواست و فرمان اوست☝️ در هر حال باید او باشیم، خواه زمینه‌ی سوء‌استفاده شیاطین فراهم باشد خواه نباشد . 2⃣گاهی اتفاق می‌افتد که جوانی با دیدن خانمی که ندارد و با سر و وضعی نامناسب در خیابان حاضر شده، تحت تأثیر 💥 قرار می‌گیرد...😰 ولی نمی‌تواند مزاحمتی برای آن خانم ایجاد کند چرا که با برخوردهای تند او مواجه می‌شود . ☝️در این صورت اگر جوانی به سبب دیدن خانمی بدحجاب و مرتکب شود، آن خانم نیز در گناه او شریک و مقصر است⚡️😓 قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🍃 ❤️ •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 💞 دوماه از ازدواج ما گذشته بود. مادر صمد پا به ماه شده بود و هر لحظه منتظر بودیم درد زایمان به سراغش بیاید. 💠عصر بود، تازه از کارهای خانه راحت شده بودم کبری سراسیمه در اتاق من رو باز کرد و گفت: قدم ... بدو ... بدو ... حال مامان بده😱 به هول از جا بلند شدم، دویدم به طرف اتاقی که مادر شوهرم اونجا بود. داشت از درد به خود می پیچید، دست و پام رو گم کردم🤕 نمیدونستم چکار کنم 😢 گفتم یک نفر رو بفرستید پی قابله 👌 یادم اومد سر زایمان خواهر و زن داداشم شیرین جون چه کاری میکرد . با خواهر شوهر هام سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم، روشنش کردیم. مادر شوهرم وقتی دردش کمتر میشد سفارش هایی میکرد، مثلا لباس های نوزاد 👼 رو توی کمد گذاشته بود ... 📍 بالاخره قابله اومد. دلم نمیاد مادر شوهرم رو تو این حال ببینم😢 براش دعا میکردم. چندی بعد صدای بچه بلند شد😇 زن ها بلند بلند حرف می زدند، یهو قابله تشر زد که ساکت باشید بگذارید کارم رو بکنم، یکی از بچه ها به دنیا نمیاد مثل اینکه دو قلو هستند . 😊😶😑😤🤗 رو بمن که نزدیکش بودم گفت بدو ... بدو ... ماشین خبر کن کاری از دست من بر نمیاد😰 دویدم توی حیاط، پدر شوهرم روی پله ها نشسته و رنگ و رویش پریده بود😨 با تعجب نگاهم کرد😳 بریده بریده گفتم بچه ها دو قلو هستن👬 یکی از اونا بدنیا نمیاد😰باید ببریمش شهر ماشین خبر کنید🚘 پدر شوهرم بلند شد، با دوتا دست رو سرش زد و گفت یا امام حسین و دوید تو کوچه 😨😰 کمی بعد ماشین داداشم جلو در بود، چن نفری کمک کردیم مادر شوهرم رو بغل کردیم و با کلی مکافات گذاشتیمش تو ماشین. مادرشوهرم از درد تقریبا از حال رفته بود. برادرم گفت میبریمش رزن✨ ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• هر شب در ڪانال☺️👇🏻 📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
💌 مسافرت #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹امام علي علیہ السلام مي‌فرمایند: 💠مَثَڸُ الدُّنيـا ڪَظِلِّڪَ إڹ وَقَفتَ وَقَفَ وَ إڹ طَلَبتَہُ بَعُـدَ💠 ✍...حڪايت دنيا، حڪايت سايہ توست: 📌اگـر بِايستي، مي‌ايستد و اگر دنبالـش ڪني، دور مي‌شود...‼️ 📚 غرر الحڪم و درر الڪلم، حديث ۹۸۱۸ 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 ❌صاحب‌نفس مطمئنه❌ گاطعی بارها در سخنرانی خود ادعا می‌کند: «من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم، اهل‌بیت(ع) هرکجا بروم، همواره با من هستند و صریحاً می‌گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب‌نفس مطمئنه به من متصل شده و خود صاحب‌نفس مطمئنه شده‌ام. من می‌خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم، و به‌صورت سیاه‌وسفید نشان دهم. خدا نور است و کلام او نور است. درعین‌حال هیچ ادعایی هم ندارم!» ❌ادعای ارتباط با امام زمان(عج)❌ وی در سخنرانی‌ها و بیانیه‌هایش ادعاهای گوناگونی در خصوص ارتباط با امام زمان (ع) مطرح کرده است: 👈ادعای دیدار امام زمان(عج) در عالم خواب 👈به‌طور مکرّر مانند ادعای خواب دیدن امام زمان (عج) در حرم سید محمد فرزند امام هادی(ع) که در این دیدار به وی امر می‌شود به زیارت عسکریین رود. 👈 ادعای دیدار امام(ع) در بیداری که حضرت نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه‌های علمیه به ‌ویژه حوزه نجف به وی هشدار می‌دهد و مدعی است از آن تاریخ به بعد تحت تربیت ویژه امام(ع) قرارگرفته است. 👈همچنین مدّعی است امام وی را امر به ورود به حوزه علمیه کرده و به وی مأموریت داده انحرافات حوزه را عنوان کند! 👈 ادّعا دارد در شعبان سال ۱۴۲۰ ه.ق (۱۳۷۸ ش)، امام زمان را برای دومین بار در بیداری کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده و به وی دستور داده به نجف رفته و دعوتش را علنی کند. ... 📚منابع: 1⃣ روایت از سفینه البحار به نقل از حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ۱۳۷۶، ج 10، ص 617. 2⃣ غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75 3⃣حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390. 4⃣ علی‌اکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبهه‌ناک، فصلنامه انتظار، شماره 14. 5⃣حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390. 6⃣منتخب الانوار تألیف السید علی بن عبدالکریم بن عبدالحمید النیلی النجفی، صفحه 343. 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 @masjed_gram 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊| خبرشهادت برادرم جهاد🌷 راکه شنیدم دلم سوخت مثل باباشده بود😭 خونها روشسته بودندولی جای زخم ها وپارگیها بود،جای کبودی وخون مردگی ها تصاویر بابا و جهاد باهم یکی شده بود ویک لحظه به نظرم رسیددیگرنمیتوانم تحمل کنم😭… مادر، وقتی صورت را بوسید،گفت:ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده،البته هنوز به” اربا اربا ” نرسیده، آراممان کرد |🕊 🕊|🌹 @masjed_gram
🔹پوسترهای جدید پرسش و پاسخ ↩️پوستر شماره 4 👤 #استاد_احسان_عبادی #پرسش_و_پاسخ_مهدوی تصویر باز شود .🌸☝️ @masjed_gram ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
👑 💢گفتند می رود دیگر عوض می شود . ⇜گفتند از سرش می افتد . ⇜گفتند تفکراتش💭 تغییر می کند . ⇜گفتند دیدش👀 بازتر می شود . ⇜گفتند دوست و روش تاثیر میذارد . 💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉 را تازه در دانشگاه🏢 فهمیدم 🔸وقتی استادی با با من صحبت می کرد . 🔹 وقتی کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من و مرز قائل می شدند☺️ 🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و گرفت 🔹وقتی بجای ، شما خطاب شدم😎 🔸وقتی بین های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌ 🔹وقتی وجودم سرشار از و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫 🔸وقتی ... 💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها از سرم نمی افتد . 💥مثلا همین 😍 💢برای چادر سر کردن کافیست باشی‌ . عاشق حضرت مادر💞 🌸🍃 🕊 قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿