مباحث
... سپس گفت : هرکه در خانه است بیرون کن ، چون خانه را خلوت کردم به نزد او برگشتم گفت : به غیر از من
📖 ایضا روایت کرده است به سند معتبر از صفوان جمال که مردی از اهل مدینه بعد از کشته شدن محمّد و ابراهیم پسرهای عبداللّه بن الحسن به نزد منصور دوانیقی رفت و گفت که جعفر بن محمّد مولای خود معلی بن خنیس را فرستاده است که از شیعیان اموال و اسلحه بگیرد، اراده خروج دارد و محمّد پسر عبداللّه نیز به اعانت او این کارها کرد.
منصور بسیار در خشم شد و فرمانی بداد و به عم خود که والی مدینه بود نوشت که به سرعت تمام امام علیه السلام را به نزد او فرستد و او نامه منصور را به خدمت حضرت فرستاد و گفت : باید که فردا روانه شویم به جانب عراق و برخاست و متوجه مسجد حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شد و چند رکعت نماز کرد و دست به دعا بلند نمود و دعایی خواند و روز دیگر شتران برای آن حضرت حاضر کردم و متوجه عراق شد.
چون به شهر منصور رسید به در خانه او رفت و رخصت طلبید و داخل شد و منصور اول آن حضرت را اکرام نمود و بعد از آن شروع به عتاب کرد و گفت : شنیده ام که معلی برای تو اموال و اسلحه جمع می کند. حضرت فرمود: مَعاذاللّه ! این بر من افترا است ، منصور گفت : سوگند یاد کن ! حضرت به خدا سوگند یاد کرد. منصور گفت : به طلاق و عتاق قسم بخور! حضرت فرمود که سوگند به خدا یاد کردم از من قبول نمی کنی و مرا امر می کنی که سوگندهای بدعت یاد کنم، منصور گفت : نزد من اظهار دانایی می کنی؟ حضرت فرمود که چون نکنم و حال آنکه ماییم معدن علم حکمت . منصور گفت : الحال جمع می کنم میان تو و آنکه اینها را برای تو گفته است تا در برابر تو بگوید و فرستاد آن بدبخت را طلبید و در حضور حضرت از او پرسید، گفت : بلی چنین است و آنچه در حق او گفته ام صحیح است ، حضرت به او گفت : سوگند یاد می کنی ؟ گفت : بلی و شروع کرد به قسم و گفت : ( وَاللّهِ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الطّالِبُ الْغالِبُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، ) حضرت فرمود که در سوگند تعجیل مکن و به هر نحو که من می گویم سوگند یاد کن ، منصور گفت : این سوگند که او یاد کرد چه علت داشت ؟ حضرت فرمود که حق تعالی صاحب حیا و کریم است و کسی که او را مدح کند به صفات کمالیه و به رحمت و کرم، او را معالجه به عقوبت نمی کند، پس فرمود که بگو: بیزار شوم از حول و قوت خدا و داخل شوم در حول و قوت خود اگر چنین نباشد. چون این سوگند یاد کرد در ساعت افتاد و مُرد و به عذاب الهی واصل شد، منصور از مشاهده این حال خائف گردید و گفت : دیگر سخن کسی را در حق تو قبول نخواهم کرد.
📖 و ایضا روایت کرده است از محمّد بن عبداللّه اسکندری که گفت : من از جمله ندیمان ابوجعفر دوانیقی و محرم اسرار او بودم.
روزی به نزد او رفتم او را بسیار مغموم یافتم و آه می کشید و اندوهناک بود.
گفتم : ایّهاالامیر! سبب تفکر و اندوه تو چیست ؟ گفت : صد نفر از اولاد فاطمه را هلاک کردم و سید و بزرگ ایشان مانده است و در باب او چاره نمی توانم کرد، گفتم : کیست ؟ گفت : جعفر بن محمّد صادق علیه السلام.
گفتم : ایّهاالامیر! او مردی است که بسیاریِ عبادت او را کاهیده و اشتغال او به قرب و محبت خدا او را از طلب ملک و خلافت غافل گردانیده ، گفت : می دانم که تو اعتقاد به امامت او داری و بزرگی او را می دانم و لیکن مُلک عقیم است و من سوگند یاد کرده ام که پیش از آنکه شام این روز درآید خود را از اندوه فارغ گردانم.
راوی گفت که چون این سخن از او شنیدم زمین بر من تنگ شد و بسیار غمگین شدم پس جلادی را طلبید و گفت : چون من ابوعبداللّه صادق را طلب نمایم و مشغول سخن گردانم و کلاه 🎩خود را از سر بردارم و بر زمین گذارم او را گردن بزن و این علامتی است میان من و تو.
و در همان ساعت کَس فرستاد و حضرت را طلبید. چون حضرت داخل قصر شد دیدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتی که در میان دریای موّاج 🌊مضطرب باشد و دیدم که منصور برجست و با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت دوید و بندهای بدنش می لرزید و دندانهایش بر هم می خورد و ساعتی سرخ و ساعتی زرد می شد و آن حضرت را به اعزاز و اکرام بسیار آورد و بر تخت خود نشانیده و به دو زانو در خدمت او نشست مانند بنده که در خدمت آقای خود بنشیند و گفت : یابن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم ! به چه سبب در این وقت تشریف آوردی ؟ حضرت فرمود که برای اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداری تو آمدم ، گفت : من شما را نطلبیدم، رسول (فرستاده ) اشتباهی کرده است و اکنون که تشریف آورده ای هر حاجت که داری بطلب ...
📖 حضرت فرمود: حاجت من آن است که مرا بی ضرورتی طلب ننمایی . گفت : چنین باشد. و حضرت برخاست و بیرون آمد و من خدا را حمد بسیار کردم که آسیبی از منصور به آن حضرت نرسید.
و بعد از آنکه آن حضرت بیرون رفت منصور لحاف طلبید و خوابید و بیدار نشد تا نصف شب و چون بیدار شد دید من بر بالین او نشسته ام گفت : بیرون مرو تا من نمازهای خود را قضا کنم و قصه ای برای تو نقل نمایم ، چون از نماز فارغ شد گفت : چون #حضرت_صادق را به عزم کشتن طلبیدم و داخل قصر من شد دیدم که اژدهای 🐉 عظیمی پیدا شد و دهان خود را گشود و کام بالای خود را بر بالای قصر من گذاشت و کام پایین خود را در زیر قصر من گذاشت و دُم خود را بر دور قصر و خانه من گردانید و به زبان عربی فصیح به من گفت که اگر بدی اراده می کنی نسبت به آن حضرت ، تو را و خانه و قصر تو را فرو می برم و به این سبب عقل من پریشان شد و بدن من به لرزه آمد به حدی که دندانهای من بر هم می خورد.
راوی گفت من گفتم : اینها از او عجب نیست؛ زیرا که نزد او اسمها و دعایی است که اگر بر شب بخواند آنها را روز می شود و اگر بر روز بخواند شب می شود و اگر بر موج دریاها بخواند ساکن می گردد؛ پس از چند روز رخصت طلبیدم از او که به زیارت آن حضرت بروم مرا دستوری داد و ابا نکرد و چون به خدمت آن حضرت رفتم از حضرتش التماس کردم آن دعا که خواند در وقت دخول مجلس منصور تعلیم من نماید، و اجابت التماس من نمود.
_____________
فصل ششم ←
#نهج_البلاغه | #حکمت ۴۳۶
🏷️ راه شناخت بزرگواران
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ اَلْكِرَامُ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: شايستهترين مردم به بزرگوارى آن كه بزرگواران را با او بسنجند.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليهالسّلام (دربارۀ جوانمردى) فرموده است: شايستهترين مردم به جوانمردى كسى است كه جوانمردان در او ريشه كرده باشند (پدرانش از نيكان و جوانمردان بودهاند. اين فرمايش در نسخ نهج البلاغه نيست ما آنرا از نسخۀ ابن ابى الحديد نقل كرديم).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 اين گفتار حكيمانه در منابع مختلف نهج البلاغه به دو صورت نقل شده است: اول به همان صورتى كه در عبارت بالا آمده و «عُرِفَتْ» از مادۀ «معرفت» ذكر شده و مفهوم كلام امام عليه السلام اين است: «شايستهترين مردم به كَرَم كسى است كه معرف كريمان باشد»؛ (أَوْلَى الَّناسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْكِرَامُ).
«كَرَم» در اصل به معناى شرافت است و به شخصى كه داراى صفات برجسته باشد كريم گفته مىشود و به گفتۀ راغب در مفردات، هرگاه كَرَم به عنوان صفت خداوند بهكار رود و گفته شود: خداوند كريم است، يعنى داراى انواع بخششها دربرابر بندگان خويش است و هنگامى كه آن را به عنوان وصفى براى انسان ذكر كنند به معناى دارا بودن صفات برجستۀ انسانى و شرافت و شخصيت است و در گفتار حكيمانۀ مورد بحث به همين معنا آمده و اشاره به افراد صاحب فضيلت و باشخصيت است.
🏺به اشياء نفيس نيز كريم گفته مىشود و سنگهاى قيمتى را «حجر كريم» مىگويند.
اشاره به اينكه وقتى كسى اشخاص كريم و باشخصيت و بزرگوار را معرفى مىكند مفهومش اين است كه او اين اشخاص را دوست مىدارد و كَرَم و كرامت را ارزش مىشمرد اگر چنين است خودش از همه بيشتر بايد به اين موضوع اهميت بدهد. كسى كه حاتم طايى را مدح و ستايش مىكند بايد خودش سهمى از سخاوت و كرم داشته باشد.
از آن فراتر كسى كه امام بزرگوارى را به صفات برجستهاى مىستايد؛ اميرمؤمنان عليه السلام را به جود و سخاوت و شجاعت و علم و درايت و امام حسين عليه السلام را به ايثار و شهادت در راه خدا مىستايد و همچنين هر يك از ائمه عليهم السلام را به صفات برجستهاى توصيف مىكند چگونه مىتواند خودش از تمام اين اوصاف بيگانه و تهى باشد.
آرى آنكَس كه كرامت كريمان را مىستايد از همه شايستهتر است كه راه آنها را بپويد.
و در نقطۀ مقابل، بيچارهترين مردم كسانى هستند كه خوبىهاى خوبان را توصيف مىكنند؛ اما خودشان هرگز در عمل در مسير آنها نيستند.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
🏳 السلام عليك یا أباالحسن یا علی بن موسی الرضا المرتضی (علیه آلاف التهیة و الثناء)
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
💐 ولادت با سعادت عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام مبارک باد.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
4_5774098584714609129.mp3
6.46M
🎙#سخنرانی | #استاد_الهی
✨ آثار و برکات توجه و توسل به امام رضا علیه السلام و زیارت ایشان
🏳 هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف
🗓️ شب ولادت #امام_رضا علیه السلام ۱۴۳۸ | مرداد ۹۶
@ostadelahi
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
4_6030643745878183346.mp3
8.7M
🎼 #موسیقی | همدم
🎙️ با صدای محمد اصفهانی
#امام_رضا علیه السلام
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────