eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
34هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
علت سپردن پیامبر به دایه در سن طفولیت چه بوده است؟ آیا درست است که این به خاطر حفظ جان پیامبر بوده است؟ : اینکه مورخان علت این عمل را، نامساعد بودن آب و هوای مکه، وبکر بودن آب و هوای خارج مکه، فصاحت و بلاغت اهل بادیه، یا کمبود شیر آمنه، مادر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا وجود برخی بیماری ها از قبیل طاعون، وبا و دلایلی دیگر ذکر کرده اند، کمی دور از ذهن است! چون اگر سنت اهل مکه این بوده که فرزندان خود را به خاطر آب و هوای مکه به دایه ی بیرون از شهر بسپارند، باید (علیه السلام)، عقیل، جعفر و حمزه را نیز به دایه می سپردند، در حالی این گونه نبود. یا اگر علت به دایه سپردن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بی شیری آمنه بود؛ پس چرا بیش از مدت دوران شیر خوارگی حضرت(صلی الله علیه وآله) یعنی تا پنج سالگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) نزد حلیمه ماند؟ و وجود بیماری هم در مکه به اثبات نرسیده، و در منابع معتبر نیامده است و اینکه بادیه نشین ها فصیح تر باشند هم، مسلم نیست؛ بلکه امر بر عکس بوده و معمولا مردم شهر فصیح تر از بادیه نشین ها هستند؛ پس علت، خطری بود که از جانب یهود، وجود مطهر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را تهدید می کرد! یهودیان بنی اسرائیل گزارش دقیق از علایم پیامبر آخرالزمان را از پیامبران بنی اسرائیل مخصوصاً از حضرت موسی(صلی الله علیه وآله) پرس و جو کرده بودند. یهودیان کسانی بودند که در هنگام پرس وجو، تمام جزئیات را می پرسیدند، که پدرش کیست؟ در کجا؟ کی به دنیا خواهد آمد؟ و علایم ظاهری و... حتی آیات سوره بقره در مورد گاو بنی اسرائیل، خود گواه بر جزیی نگری و دقت نظری آنهاست. یهود طبق تعاریفی که از پیامبر آخر الزمان شنیده بودند، او را برای دین خود، خطری مهم می دانستند و می دانستند که در آینده نزدیک دینش جهانی خواهد شد و موجودیت آنها را به خطر خواهد انداخت، ودر کل، از ظهور ایشان خوف داشتند. ضمن اینکه می دانستند پیامبر اسلام از نسل اسماعیل دیگر فرزند علیه السلام است، در حالی که انبیای یهود همه از نسل اسحاق بودند. یهود انتقال پیامبری و نبوت را از نسل اسحاق به نسل اسماعیل بر نمی تافتند. برای این ادعا شواهدی در تاریخ می یابیم:
شاهد اول؛ جریان هاشم جد پیامبر و عبدالمطلب است. داستان از این قرار است که با توجه به اینکه برنامه اول یهود در این زمینه که در مجموعه اقداماتشان مفهوم می شود، مانع شدن در راه ظهوراسلام، با جلوگیری از به دنیا آمدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود. همان طور که می دانیم قبر جد اعلای پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، جناب هاشم در غزه فلسطین است و غزه فلسطین را (غزةالهاشم) هم می گویند.(۱) جای سؤال است که قبر ایشان به چه مناسبتی در آن منطقه می باشد؟ آنچه که در تاریخ وجود دارد، این است که ایشان با کاروان تجارتی از مکه به سمت شام می رفتند و بین راه هم خریدوفروش می کردند. یکی از مراکز خریدوفروش مدینه بود. در آن جا جناب هاشم به عنوان رئیس کاروان تجاری که برای مدینه سود فراوانی داشت، مهمان شخصی می شد که رئیس مدینه و در ضمن، رئیس خزرج بود. از طرفی خزرجی ها در کنار یهودی ها زندگی می کردند و به این سبب، اطلاعات مربوط به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از بین یهودی ها به خزرجی ها منتقل می شد. بر اساس آن اطلاعات، رئیس مدینه به هاشم پیشنهاد می کند که شما داماد ما شوید و در پی این پیشنهاد، دخترش سلماء را به ازدواج وی درمی آورد. زمانی که کاروان برای تجارت از مدینه به سمت شام حرکت می کند، جناب هاشم به همسرش می گوید: تو از ازدواج با من پسری به دنیا می آوری و من هم احتمالاً از این سفر جان سالم به در نمی برم؛ اگر برنگشتم، مراقب باش تا یهودی ها فرزند متولد شده را نبینند، وگرنه او را خواهند کشت. جناب هاشم به سمت شام رفت و همان طور که عدم برگشتش را پیش بینی کرده بود (چون می دانست که تحت تعقیب است) از آن سفر برنگشت. البته از دنیا رفتنش نمی تواند به سبب مریضی باشد؛ زیرا کسی که مریض است برای تجارت ۱۰۰۰ کیلومتری نمی رود. ۹ سال پس از آن، کاروان تجاری مشابه ای به سمت شام رفت، که رئیس آن برادر هاشم، جناب مطّلب بود. مطّلب هم مهمان همان خانه رئیس خزرجیان می شود. در آن جا می بیند که بچه ای با بقیه بازی می کند و در بازی کُشتی بر آن ها غلبه پیدا کرده و می گوید من بچه ی هاشم هستم. زمانی که از قضیه پرس وجو می کند، در گفتن استنکاف می کنند؛ اما بالأخره به ما وقع پی برده و تصمیم می گیرد که آن بچه را به همراه خود ببرد. در تاریخ اختلاف است که با توافق بچه را از آن جا می برد یا به زور؟ به اعتقاد ما توافقی بوده و اکراهی بودنش ساختگی است. مطّلب بچه را به مکه آورد و به همه گفت که این، برده من است؛ و به این ترتیب، فرزند هاشم به عبدالمطّلب(برده مطّلب) معروف شد. به همین روال بود تا این که عبدالمطّلب بزرگ شده و فاش می شود که او برادرزاده مطّلب است نه بنده او. پس از آن، عبدالمطّلب به سیادت رسیده و رئیس قوم می شود و به این ترتیب از گزند یهودیان در امان می ماند.(۲)(۳)
شاهد دوم ؛ وفات پدر پیامبر جناب عبدالله در سفر تجارتی بوده است و این هم مانند وفات هاشم جد ایشان، مشکوک به نظر می آید. چرا که بعید نیست یهود با توجه به علائمی که از پیامبر و پدران و نسب وی داشتند، به جان ایشان سوء قصد کرده باشند. ضمن اینکه نمونه ای از این سوء قصد را به جان جناب عبدالله در تاریخ داریم. شیخ عباس قمی در کتاب کحل البصر فی سیره سیدالبشر به نقل از ازهار بستان الناظرین می نویسد که روزی جناب عبدالله پدر گرامی پیامبر برای شکار خارج شد و نود حبر از احبار یهود با وی روبرو شدند و با شمشیر های مسموم قصد ترور و کشتن پدر گرامی پیامبر را داشتند؛ وهب ابن عبد مناف (جد مادری پیامبر) وقتی جریان را دیده بود به کمک عبدالله شتافته بود. وی می گوید در آن حال مردانی را دیدم که به مردان این دنیا شباهت نداشتند و آمدند و از عبدالله در مقابل آن ها دفاع کردند و آن ها را شکست دادند. این داستان از یک بعد، نوعی فضیلت برای پدر پیامبر محسوب می شود؛ اما مساله اصلی حمله احبار یهود برای کشتن عبدالله پدر پیامبر است. واقعا علت این کار چه بوده است که یهود، آن هم احبار و علمای یهود قصد جان عبدالله پدر پیامبر را داشتند؟ آیا جز این است که آن ها همان طور که قرآن اشاره کرده پیامبر را همچون فرزندان خود کاملا می شناختند و به تبع آن از اجداد و پدران پیامبر را هم کاملا می شناختند برای همین با کشتن پدر پیامبر تصمیم داشتند از تولد پیامبر جلوگیری کرده و مانع تولد پیامبر و در نتیجه انتقال پیامبری از نسل اسحاق به نسل اسماعیل گردند؟ با توجه به این جریان، بعید نیست که یهود با وجود شکست در این توطئه، در توطئه بعدی موفق به ترور عبدالله در سفر تجارتی شام می شود و تصور می کند که در نقشه خود موفق بوده است؛ اما غافل از آن که قبل از این سفر تجاری نطفه پیامبر منعقد شده بود. برای همین وقتی پیامبر اسلام به دنیا آمدند، پدرشان را ندیدند و پدرشان قبل از تولد ایشان درگذشته بود.
شاهد سوم؛ زمانی است که پیامبر در سن طفولیت خود به همراه کاروان تجاری به شام می روند و در بین راه بحیرا راهب مسیحی، با دیدن علائم نبوت در پیامبر، ابوطالب را از بردن پیامبر به شام باز می دارد و ابوطالب طبق توصیه بحیرا، پیامبر را به مکه بر می گرداند. بنابراین توطئه یهود برای جلوگیری از تولد و یا پیامبری پیامبر اسلام همواره وجود داشته است؛ بنابراین وقتی ایشان متولد می شود عبدالمطلب با علم به این خطراتی که جان ایشان را تهدید می کرد پیامبر را از مکه دور می کند و ایشان را به دایه ای به نام حلیمه سعدیه می سپارد. چون آنان درصدد از بین بردن پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سن طفولیت بودند، که به دایه سپردن پیامبر(صلی الله علیه وآله) از حیث امنیتی راهی بود، که وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) حفظ می شد؛ تا از این طریق، او را دور از چشم اغیار در سرزمینی دور محافظت کند. چون مکه شهر توریستی و تجاری بود، از این رو ورود و خروج افراد مشکوک و شرور و غریبه به آن آسان است و حساسیت ایجاد نمی کند و مردم شهر به حضور غریبه ها عادت کرده بودند، و ربودن و ترور کردن فردی به آسانی امکان پذیر است. فلذا چاره را در آن دیدند تا به این بهانه پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از شهر خارج سازند و به محل امنی که بر اهل کتاب ناشناخته بود،[چون آنها در مکه دنبال پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند و می دانستند که او در مکه مبعوث خواهد شد و تا هجرت به مدینه در آنجا خواهد بود] به قبیله ی کوچک چادرنشین که رفت و آمد افراد غریبه به راحتی قابل کنترل و شناسائی می باشد و اگر کسی به آنجا تردد داشته باشد، فوراً معلوم می شود، کیست و چه هدفی را دنبال می کند، بفرستند. ولی در شهرهای بزرگ و مخصوصاً تجاری، کنترل و شناسائی افراد غریبه و تردد آنها و فهمیدن اهدافشان امکان پذیر نمی باشد و شاید برای رد گم کردن اگر کسی می پرسید: محمد کجاست؟ می گفتند: به خاطر بی شیری مادرش او را به دایه سپردیم و بی شیری مادر پیامبر(صلی الله علیه وآله) حقیقت ندارد و اگر به خاطر بی شیری بود، در مکه مرضعه می گرفتند، مخصوصاً با علاقه ای که آمنه به تنها یادگار شوهر جوانش داشت، چگونه ممکن است او را به خاطر شیر از خود دور کرده و در مدینه به یک قبیله بادیه نشین بسپارند؟ شاهد دیگر بر این ادعا یعنی خطر یهود، نقلی از حلیمه سعدیه است که می گوید: 《...به من خبر رسید که گروهی غریبه با لباس های عجیب، در حالی که سراغ کودک قریشی را می گرفتند، دیده شدند، تا اینکه محمد(صلی الله علیه وآله) را پیدا کرده، و وی را وارسی بدنی می کردند! از این واقعه به شدت نگران شدم و محمد(صلی الله علیه وآله) را نزد کاهنی بردم تا در این باره حکم کند. کاهن پس از شنیدن سخنان محمد(صلی الله علیه وآله)، هشدار داد که او در آینده دین مردم را تغییر خواهد داد. من نگران تر شدم و تصمیم گرفتم، برای حفظ جان محمد(صلی الله علیه وآله) از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در مکه بازگردانم.》 منابع: ۱) بحارالانوار مجلسی، ج۱۵، ص۳۴۱ ۲) سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۱۲ ۳) تاریخ صحیح اسلام عربشاهی، ج۱، ص۱۱۵ ۴) دروس تاریخ تطبیقی استاد طائب 5) السیرة النبویة ابن هشام، ج۱، ص۱۴۶ 6) انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۶۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 ویژه 📹 ببینید | گوشه‌هایی از بازدید رهبر انقلاب از پشت صحنه فیلم سینمایی محمد رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) 🔺️ رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گوشه‌هایی از بازدید رهبر انقلاب از پشت صحنه فیلم سینمایی محمد رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) در ۱۷ آبان ۱۳۹۱ را منتشر میکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰 از خداوند میخواهیم تحقق‌بخش آرزوی پیامبر اسلام باشیم. 🔺 رهبر انقلاب، صبح امروز: امیدواریم خدای متعال همه‌ی ما را کند تا بتوانیم در راه پیش برویم و بتوانیم این آرزوی بزرگ را که آرزوی بزرگ زبدگان دنیای اسلام بوده و قطعاً آرزوی روح مطهر نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم است، تحقق ببخشیم. 🗓️ ۱۴۰۱/۰۷/۲۲ 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ... 🌱سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند. سلام بر او و بر لحظه‌ای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد.✨ 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_300724633584272063.mp3
1.62M
💫 سخنانی آموزنده از پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) 🏷️ مساوات افراد بشر 🏷️ لزوم خیرخواهی برای پیشوایان مسلمین 🏷️ اعتماد به نفس به جای اعتماد به دیگران صلی الله علیه وآله
: غلط می‌کند کسی فکر کندن درخت تناور جمهوری اسلامی را بکند. 🔹 اتّفاق و اتّحاد بین ملّت‌های اسلامی ممکن است. منتها کار لازم دارد. ما حالا از سیاستمداران و زمامداران و حکمرانان کشورهای اسلامی هم ناامید نیستیم امّا بیشترین امیدمان به خواص دنیای اسلام است؛ به علمای دین، روشنفکران، اساتید دانشگاه، جوانان روشن‌بین، فرزانگان، ادبا، شعرا، نویسندگان و گردانندگان مطبوعات. وقتی خواص در یک راهی وارد شدند، افکار عمومی را به آن سمت حرکت می‌دهند. وقتی افکار عمومی در یک کشوری شکل گرفت، سیاست‌های اداره‌ کشور هم به‌طور قهری به آن سمت حرکت می‌کند. 🔹نمونه‌ی کوچکش ما هستیم، جمهوری اسلامی. ما درمقابل قدرتهای بزرگ ایستادیم. یک روزی این دنیا دست دو قدرت بزرگ بود: قدرت آمریکا و قدرت شوروی سابق. هر دو قدرت که در ده‌ها مسئله با هم اختلاف داشتند. در یک مسئله متّفق بودند و آن، ضدیت با جمهوری اسلامی بود. خیال می‌کردند این نهال را می‌توانند از ریشه بکنند. این نهال امروز تبدیل شده به یک درخت تناور. غلط می‌کند فکر کندن آن را هم کسی بکند. ایستادیم و پیش رفتیم..