eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
34هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 ماجرای آخرین سفر شهید آوینی به فکه در تاریخ ۱۳۷۲/۱/۱۸ و شهادت، از ابتدا تا انتها (بخش اول)! 🔹فروردین سال ۱۳۷۱ با تعدادی از رفقا برای تبریک عید به منزل شهید «محمد راحت» رفتیم. محمد از بچه های لشکر محمد رسول الله تهران بود که در مرحله مقدماتی عملیات والفجر ۱ به شهادت رسید و جنازه اش تا آن زمان مفقودالاثر مانده بود. 🔹میان صحبت ها، همسرشان کتاب «رمل های تشنه» را نشانمان داد و پرسید که آیا آن را خوانده ایم یا نه، و این که طبق صحبت های نویسنده کتاب، جنازه شهید راحت باید در خاک خودمان باشد و اگر این طور است آیا می شود جست وجو کرد و جنازه را آورد، یا اصلا اثری از آن نمانده... و صحبت هایی از این قبیل، البته ما قبلاً هم به فکه رفته بودیم، اما چندان جدی نبود. حرف ایشان دوستان را برای یک سفر متفاوت و جدی تر ترغیب کرد.   🔹به دلیل شرایطی که طی عملیات والفجر ۱ پیش آمد، منطقه فکه تا پایان جنگ میان ما و عراقی ها قرار گرفت و بازگرداندن شهدا و مجروحانی که در آنجا و در اثر تشنگی و جراحت هاشان به شهادت رسیدند، مُیَسَّر نشد، اردیبهشت همان سال بود که برای سفر مهیا شدیم.   🔹فکه را بعد از ده سال می دیدیم؛ منطقه ای بکر و دست نخورده. تجهیزات بچه ها، سنگرها، موانع و همین طور پیکرهای مطهر شهدا اینجا و آنجا به چشم می خورد. جست وجوی ما دو سه روزی بیشتر طول نکشید چراکه با آمادگی کامل نیامده بودیم. از بچه های ارتش بیست سی تایی گونی سنگری گرفتیم و تعدادی از جنازه های شهدا را عقب آوردیم. بچه ها از جریان تفحص فیلم و عکس هم گرفتند. 🔹یک هفته ای تهران بودیم. برای بار دوم که عازم می شدیم. تعدادی از بچه های نیروی هوایی سپاه، از جمله مرتضی شعبانی هم همراهمان شدند. او با یک دوربین یوماتیک ۱۸۰۰ به قول خودش درب و داغان آمد. سفر دوم هم هفت هشت روزی طول کشید. در این دو سفر ۲۷۰ شهید شناسایی شدند که جز شهید «ضعیف» و شهید «خسروانور» ما تلاش خاصی برای پیدا کردنشان نکردیم. همه روی زمین و جلوی چشم بودند؛ با پلاک و بعضاً کارت شناسایی و حتی گَه گاه وصیت نامه! شهدا را با پلاکشان به عقب می فرستادیم. فکر می کنم اهواز، آنجا شناسایی می شدند که این شهید کیست و متعلق به کدام گردان و لشکر می شود. 🔹مرتضی شعبانی دو سه ساعتی از ماجرا تصویر گرفت. به تهران که برگشتیم، اصغر بختیاری خیلی اصرار داشت که آقا مرتضی فیلم ها را ببیند و مونتاژشان کند. بچه ها که به سراغش رفتند، سخت مشغول کارهای مجله سوره و گروه تلویزیونی حوزه هنری بود. صحبت هایی هم از راه اندازی دوباره روایت فتح بود. 🔹شاید اکراه و آشنایی اندکش برای کار با ویدئو نیز در جوابی که به اصرار بچه ها بود، بی تأثیر نبوده باشد. نوار سلولوئید و تدوین با میز موویلا را همچنان ترجیح می داد. این شد که فیلم ها را ندید و به شیوه ای که کسی را از خود نمی آزُرد، در جوابشان پاسخ منفی داد. شعبانی ناچار خود فیلم را مونتاژ کرد. اسمش را گذاشتیم «تفحص». بیست دقیقه ای می شد و این شد اولین فیلم تفحص که حدود ده دقیقه اش را هم تلویزیون پخش کرد. آن موقع چندان فضای این جور حرف ها و صحنه ها نبود. 🔹این فیلم را حاجی ندید تا این که روایت فتح مجدداً در ساختمان فعلی پا گرفت. البته آن موقع فضای وسیع حالا را نداشت. کل مجموعه یک نمازخانه بود با دو اتاق کوچک. یک ماشین لندکروز هم داشتیم که از بقایای زمان جنگ بود. حاجی بچه ها را از این طرف و آن طرف جمع کرد و گروه شکل گرفت. «روایت فتح» همین جوری پا گرفت. اوایل چند برنامه ای هم تهیه کردیم که پخش نشد. 🔹قبل از ماجرای سفر به خرمشهر و ساخت «شهری در آسمان» بود که یک روز در حوزه هنری، فیلم تفحص را نشان حاجی دادیم. اشتباه نکنم آبان ماه بود. آقای طالب زاده هم حضور داشتند. فیلم را دیدند. حاجی خیلی متأثر شد و سوالات زیادی هم پرسید؛ از شهدا منطقه فکه، شقایق ها و گل هایی که تصویرشان در فیلم بود و کم و کیف کار. این موضوع در ذهن حاجی ماند تا عید سال ۷۲ که آقا مرتضی اصرار کرد که به سمت فکه برویم. 🔹آن سال لشکر ۲۷ محمد رسول الله تهران ده پانزده تایی اتوبوس را به صورت یک کاروان به جنوب می بَرَد. آن سال ها کم کم داشت قصه بازدید از مناطق جنگی هم پا می گرفت. ما با دو اکیپ از پادگان امام حسن (ع) با اینها همراه شدیم. از همان ابتدای حرکت هم شروع کردیم به مصاحبه و تصویربرداری. 🔹با تعدادی از بچه های لشکر، از جمله احمد شفیعی و شهید قاسم دهقان از کاروان جدا شدیم و رفتیم اروندکنار، آنجا صحبت هایی میان حاجی و بچه ها رد و بدل شد. حاجی از کلیت کار راضی نبود. این بود که یکی از اکیپ ها را به تهران برگرداند. 🔸منبع: «خاطرات جمعی از همراهان شهید آوینی در لحظه شهادت، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، ۱۳۹۰/۱/۲۱» @ravayatefathavini
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 برای کسانی که تاکنون مزار شهید را زیارت نکرده و از موقعیت جغرافیای آن بی اطلاع هستند. از درب مترو حرم امام که خارج شوید، مستقیم حدود ۲۰۰ متر حرکت کرده و سپس ۱۰۰ متر به سمت راست بروید‌. قطعه ۲۹، ردیف ۱۱، مزار شماره ۱۲ 🔸 : «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستان ها می آییم. این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. مرده آنست که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند.»
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 فکه کجاست و آوینی برای چه به آنجا رفت؟ مخصوص کسانی که در محل کار خود هستند‌. ببینیم تا بدانیم موقعیت امروزمان حاصل خون چه کسانی است. 🌷 امروز ارواح طیبه شهدای کانال کمیل و حنظله و شهید ابراهیم هادی راوی روایت فتح را به فکه دعوت کرده اند.
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 روایتی از لحظات شهادت سید مرتضی آوینی و مرور ثانیه های آخر عمر ایشان در سرزمین شهیدان فکه 🔸این لحظات آخر زندگی یک انسان خدایی در این دنیای فانی است! این روایت چیزی نیست جز تجلّی آیه ۶۲ سوره مبارکه یونس که خداوند کریم در آن فرمود: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى ‏شوند.»
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهیدان زنده اند الله اکبر 🎞 ماجرای ملاقات علمدار روایتگری، شهید روحانی با چند سال پس از شهادت ایشان (آوینی) در اردوی راهیان نور را ببینید و منتشر کنید.
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 آخرین نیمه شب زندگی شهید آوینی در فکه چگونه گذشت؟ 🔸 او در کنار پیکر شهیدان تازه تفحص شده چه دعایی کرد؟ برشی از قسمت هفتم مستند «آقا مرتضی»
41.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👣 قدم به قدم با از طلوع آفتاب ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ و حرکت به سمت فکه تا شهادت در بیمارستان صحرایی شهید مخبری ارتش ♦️ما شاگردان آوینی با دیدن این کلیپ از او خداحافظی و با روح این شهید بزرگوار عهد و پیمان تازه کنیم. 🔸برشی از قسمت هفتم مستند «آقا مرتضی»
🔷 انگار که آوینی این جملات را فقط برای صبح شهادت خود در ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲ گفته بود! ♦️شهید آوینی: «صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا! چگونه ممکن است تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی‌الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده‌اند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را می‌گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است. هیهات ما ذلک‌الظن بک؛ ما را از فضل تو گمان دیگری است. ♦️پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد، راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می‌خیزد. اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و اندی سال به کدام دعوت است که لبیک گفته‌اند؟!» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بهترین روایت از حضور سید شهیدان اهل قلم در فکه و لحظات شهادت ایشان از زبان دوستان وی به همراه فیلم لحظه شهادت او و ...
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 اولین پیام بعد از شهادت از بهشت برای ما دنیایی های وامانده از قافله عشق ...
🔷 پیکر حنجره شهیدان تاریخ و علمدار فرهنگی جبهه حق بر رمل های سوزان فکه افتاده است. ♦️سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، سپهدار نیامد... 🔸سید برگرد و از این روزهای جهان و غزه مظلوم برایمان بگو...
🔷 وقتی خبر شهادتش را شنیدید، واکنشتان چه بود؟ «خبر را کم‌کم به من دادند. اول گفتند یک پایش را از دست داده. خدا را شکر کردم که ذهنش سالم است، حنجره‌اش سالم است. به گمانم از ابتدا شیفته روحش بودم. دست و پا می‌توانست که مهم نباشد. 🔹بعد که تمام خبر را شنیدم، روی پله‌های داخل خانه نشستم و فکر کردم که او هست، برای همیشه. عکسش رفته روی مین و معدوم شده. از خودش آموخته بودم که به عکس دل نبندم.» 🔸منبع: «خانم مریم امینی، همسر شهید آوینی»