16.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا اگر مادرم را غمگین دیدی قلب او را خوشحال کن
واگر خوشحال دیدی خوشحالی او را تمام نکن
و اگر او مریض است خدایا او را شفا ده
و اگر او را مدیون دیدی دین او را پرداخت کن
خدایا مادرم را در پناه خودت قرار ده
و روح مادران از دست رفته را شاد کن
تقدیم به تمام فرشته های واقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر ای وجودم از تو
قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات
هستی من جان گرفته
پدر ای که از تو جاری
خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت
نور زندگی به چشمام
پدر امروز به پاهام
دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام
دیگه حرف گفتنی نیست
پدر، پیچ و خم راهم
نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام
توی فکر غنچه باشه
پدر دست یاری تو
اگه دستامو نگیره
کوره راه رفتن من
مثل شب هام می شه تیره
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💛🌱•
بین این آشفتگی ها
بیشتر حس میکنیم
جای خالی کسی را
در جهان این روزها
#جمعه 🌤
#امام_زمان 💚
#سلام_فرمانده 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپ_بسیار زیبا
مراقب بعضۍ
یڪ ها باشیم،
درحالۍ ڪہ ناچیزند،
همہ چیزند...
دختر بچه کوچکی سوپر مارکت پدربزرگ خود رفت. خیلی ناز و شیرین بود و پدربزرگ عاشق نوه خود بود.
روزی پدربزرگ به نوهاش گفت: برو یک مشت شکلات بردار. دختر بچه خیلی زرنگ و باهوش بود، دستی از شرم بر صورت خود نهاد و گفت: بابابزرگ اگر اجازه بدهید دوست دارم خودتان برای من بردارید و بدهید. میخواهم از دستان شما بگیرم.
پدر بزرگ تبسمی کرد و از پشت قفسههای مغازه بیرون آمد و مشت خود را پر کرد و در جیب نوه نازنین خود خالی کرد.دختر کوچولو خندهای کرد و گفت: پدر بزرگ عزیزم، دستان تو بزرگ است و مشت تو زیاد شکلات برمیدارد، و من اگر طالب شکلات زیادی بودم باید دستهای خودم را کنار میکشیدم و از دستهای تو استفاده میکردم.
گاهی باید آنچه نیاز داریم خودمان برنداریم و به خدا بسپاریم که دستهای او بزرگ است و بخشش زیاد. اگر باز شدن مشکلات را به دست خود ببینیم کارمان سخت و با تردید است اگر به او بسپاریم کارمان آسان و قطعی. حتی زمانی که می خواهیم کسی را به خاطر ظلم بزرگی که در حق ما کرده، مجازات کنیم بدانیم دستان ما برای مجازات و زدن او کوچک است، به دستان بزرگ و توانای منتقم واقعی بسپاریم و سکوت کنیم. که او می بیند و می داند.
.
در عالم کودکی به مادرم قول دادم ،
که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.
مادرم مرا بوسید.
و گفت : نمی توانی عزیزم !
گفتم : می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم .
مادر گفت : یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی .
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم .
ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم .
معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم !
بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم .
ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛
کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود .
همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی !
من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم ،
او با آمدنش سلطان قلب من شده بود .
من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم .
آخر من خودم مادر شده بودم
🍃عمرمان هر لحظه
🌸خواهد گذشت
🍃چه سخت و چه آسان
🌸چه تلخ و چه شیرین
🍃امیدوارم
🌸همه لحظه های زندگیمون
🍃به نیکی و خوش
🌸و خبرهای خوب بگذره
🍃عصرتون سرشار از عشق و شادی
🌸رنگ دلتون شـاد و
🍃وطعم زندگیتون شیرین
🌸عصرتون بخیر
#کانال_رسمی_عجایب_جهان👇
💟🇯🇴🇮🇳👇
cнαɴεℓ☞ @Ajaieb_Jahan