زندگي، شايد شعر پدرم بود كه خواند
چاي مادر، كه مرا گرم نمود
نان خواهر كه به ماهيها داد
زندگي شايد آن لبخنديست، كه دريغش كرديم
زندگي زمزمهي پاك حياتست، ميان دو سكوت
زندگي، خاطرهي آمدن و رفتن ماست
لحظهي آمدن و رفتن ما تنهاييست
من دلم ميخواهد
قدر اين خاطره را دريابيم
سهراب_سپهری
•••
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
مادر امشب دوباره هوس زانو هاتو دارم
مادر پاهاتو دراز کن میخوام آروم بخوابم
آروم... آرومو بی صدا مادر لالایی بخون، لالایی بخون تورو خدا😔
مادر مشتام پره قرصه تیغ توی اون دستم
به موتــــــــــــــــ قسم مادر از این دنیا خستم💔
نه خونی تو رگ مونده نه جون توی پاهام
انقدر دادم زدم که دیگه خسته شده صدام💔😔
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
زندگی یعنی ببوسی دست مادر را فقط
گرچه لب های تو هم بدجور... اصلا بگذریم!
مصطفی_نصیري
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
دنيا به روی سينه من دست رد گذاشت
بر هر چه آرزو به دلم بود، سد گذاشت
مادر دو سيب چيد به من داد و گفت: عشق
اين را به پای هر كه فرا می رسد گذاشت
من سيب زرد خاطره را گاز می زدم
او سيب سرخ حادثه را در سبد گذاشت
قبل از تولدم به سه تا نقطه می رسيد
اما به جای روز تولد عدد گذاشت
دنيا شنيده بود كه من شعر می شوم
ناچار روی سينه من دست رد گذاشت
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
شخصی مادرش الزایمر داشت...
بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت : چه بیماریی؟
گفت : الزایمر...
گفت : چی هست...
گفت: "یعنی همه چیو فراموش میکنی..."
گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...
گفت : چطور؟
گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم ، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ، قامت خم کردم تا قد راست کنی..
پسر رفت توی فکر...
...
برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش...
گفت : برای چی؟
گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم...
مادر گفت :
"من که چیزی یادم نمیاد...."
╔═══ #ঊঈمـــــتـــنঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @Matnhayekhas❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈخــــــاصঊঈ═══╝
دلم تنگ است از این دنیا...
چرایش را نمیدانم!
من این شعر غم افزا را...
شبی صدبار میخوانم...
چه میخواهم از این دنیا...
از این دنیای افسونگر
قسم بر پاکی دریا...
جوابم را نمیدانم!
بهارزندگانی را...
چندین بار بوییدم...
کنون با غصه میگویم
خداوندا پشیمانم...
دلم تنگ است از این دنیا...
چرایش را نمیدانم...
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
پدر عزیزم؛
لبخند زیبایت در قاب عکس
روی طاقچه ی اتاقم
سالهاست که همدم تنهایی من است
این اشک های گرم و سوزان
سالهاست که به جای آن
دستان گرم و پرمهرت
نوازشگر گونه هایم شدند
دلتنگتم پدر....
کاش بودی پدرم
تا به جای "روزت مبارک"
نمی گفتم "روحت شاد" 😔😔😔
تقدیم به دوستانی که پدرشان در قید حیات نیستند، روحشان شاد.
✋😔
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝
❖
ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
" ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ "... !😞
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ . ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟؟😞
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ... ؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ...
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!😞
آيا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ
ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟؟!!!😞
╔═══ #ঊঈمـــــادرঊঈ═══╗
🌹⃟◍◍☞ @MadarPedarr❥◍⃟🌹
╚═══ #ঊঈپــــــدرঊঈ═══╝