eitaa logo
پدر & مادر
15.1هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
26.5هزار ویدیو
203 فایل
📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر_کانال👇👇💓 @Hossein_Hajivand #تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز تـولــد کـیه‌؟‌🎂 زاده بیست و ششمین روز مرداد مـاه‌🥳 تولدت مبارک مرداد مـاهی جـان🎉🌸
قدرت شیر توی عضلاتش نیست توی وجودشه.. وقتـے میخواد چیزی رو بدست بیاره, با تمام وجود بلند میشه, با تمام وجود دنبالش میکنه , و با تمام وجود بدستش میاره.. رویاتو بدست بیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب که شب تولدته بهترین ها رو آرزو کن من هم از خدا همون بهترین ها رو برات آرزو مندم❤️ متولد هفده مرداد تولدت مبارک🎊💝 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👣 این قدم‌ها، نبض پشیمانی بنی‌آدم‌اند... پشیمانی از رهاکردن دستان پدرانه‌ی تو برای نجات، به تو باید برگشت! ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
💕زندگی در گذر است آدمـی رهگـــذر است زندگی يک سفـــر است آدمی همســـــفر است 💕آنچه می ماند از او راه و رســــم سفر است رهگذر می گذرد .
اگه بخوام تو رو تو چند جمله توصیفت کنم میگم: تو خوشحالی لباس شب عیدی تو آزادی بعد از آخرین امتحانی تو کرسی وسط چله زمستونی تو شبیه چیپس تند با ماست موسیری تو نوتیف قشنگ سر صبحی تو شبیه آخرین روز سربازی تو شبیه خاک بارون خورده تو شبیه همه ی حسای خوبی .🌟
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت 🌟
آنکه تو را دوست می دارد رنج تو را تماشا نخواهد کرد 🌟
زخمهای دلت را فقط به خدا بسپار ♥️ خودش بهترین مرهم ها رادارد باور کن .. آرام آرام همه چیز خوب می شـود🌸 🌟
《يُسَبِّحُ للهِ ما فِی السَّماواتِ وَالاَرض》 ┊ ┊ ┊ ┊ ┊💗سُبحان الله ┊ ┊ ┊ ┊💗 اَلحَمدُلله ┊ ┊ ┊ 💗 لا اِلهَ اِلَّا الله ┊ ┊ 💗 الله اَکبر ┊ 💗 سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِه 💗 اَستَغفِرُالله 🤍در آغـــاز روز دهـــانـــمــان را 💗خوشبو می‌کنیم با ذکر نام الله 🤍بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ 💗الـــهـــی بـــه امـــیـــد تـــو ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
🌼الهی به امید تو... 💚🌿 براتون هفته ای پر از شادی و نشاط آرزومندم ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
﷽ 🔘✨سـ🌸ــلام روزتـــون 🔘✨پر از خیر و برکت 🕊✨امروز  شنبه↶ ✧       27         مرداد          1403  ه.ش ❖       12          صفر           1446  ه.ق ✧       17         آگوست       2024  میلادی ┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄ 🔘✨ ↯ ذڪر روز ؛ 🕊✨《 یا رَبَّ الْعالَمین ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽڪﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧڪﻦ ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ے ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽڪﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ... 🌟
پشت هر تاخیری خیری ناشناخته نهفته است به خدا اعتماد داشته باش 🌟
دنیا آنقدر جذابیت‌هاي رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم بدوي 🌸🍃 چیزهاي جدیدي هست که هنوز میتواني حسرتشان را بخوري پس یک جاهایي در زندگي ترمز دستی ات را بکش بایست و زندگي کن..🌸🍃 ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصر گرم آخرین جمعه مرداد ماه تون بخیر و خوشی 🌸🍃 عصر دلنشینی کنار خانواده و عزیزان داشته باشید 🌸🍃
‍ ‍ دلم تنگ است براے خانه پدری براے گلدان‌هاے شمعدانے ڪنار حوض براے بوے زعفران شله زرد هاے نذری براے باغبان پیر ڪه پشت درخت بید یواشڪے سیگار می‌ڪشید براے قرمزے و شیرینی‌ یک قاچ هندوانه براے خواب روے پشت بام, یک شب پر ستاره براے پریدن از روے جوب براے ایستادن در صف نانوایی براے خوردن یک استڪان ڪمر باریک چایی براے قند پهلویش براے پنیر و گردویش براے بوے نمناک خاک ڪوچه پس ڪوچه برایِ هیاهویِ بچه‌ها پشت دیوار هر خونه خانه پدرے یک بهانه بود دلم براے ڪودڪی‌هایم دلم براے نیمه ے گم شده ام دلم براے خودم تنگ شده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‏فراموش نڪن ‏تمام سرمایه زندگیت دعاے خیروالدین است ‏اعجاز جمله معروفشان "‏دستت به خاک بخورد ‏طلا شود" را، دست ڪم نگیر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز دلم زِ کویِ‌تو جایی‌دِگر نرفت!❤️‍🩹 ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا خیلی الرحمن الرحیم هست 💚🕊 ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
پدرم همیشه بهم میگفت: دو چیز باعث می‌شود به جای اینکه خودت حرکت کنی، فقط شاهد حرکت کردن دیگران باشی. حسادت و خود برتربینی بهم می‌گفت این دو اگر در وجودت باشد هیچوقت نمی‌توانی حرکت کردن و موفقیت دیگران را ببینی پس برای همین شروع می‌کنی به ضربه زدن به دیگران. خودت باش خودت حرکت کن
"همیشه کاری کنیم که بعدها افسوس نخوریم" ماهی‌تابه حاوی صبحانه‌ای که سفارش داده بودم تازه روی میز گذاشته شده بود و داشتم اولین لقمه‌های صبحانه رو سر صبر میجویدم و قورت میدادم. پیرمرد وارد قهوه‌خانه شد و رو به عباس کرد و گفت: خونه اجاره‌ای چی دارید؟ ‏عباس نگاهی بهش کرد و گفت: اینجا قهوه خانه است پدر جان، مشاور املاکی دو تا کوچه آنورتره. پیرمرد پرسید: اینجا چی می‌فروشید؟ ‏گفت: صبحانه و ناهار و قلیان ‏پیرمرد گفت: یک قلیان به من بده. ‏عباس به قصد دک کردن پیرمرد گفت: صاحبش نیست، برو بعدا بیا! ‏از رفتار و گفتار پیرمرد می‌شد تشخیص داد که دچار آلزایمر است. ‏صداش کردم پیش خودم و گفتم بیا بشین اینجا پدر جان. اومد نشست کنارم و گفت: سلام. ‏به زور جلوی بغضم رو گرفتم و جواب سلام دادم. گفتم: گرسنه نیستی؟ صبحانه میخوری؟ ‏گفت: آره میخورم. ‏به عباس اشاره کردم یک پرس چرخ‌کرده بیاره. با پیرمرد مشغول صحبت شدم. از چند سالته و چند تا بچه داری و شغلت چیه بگیر تا خونه‌ات کجاست و کدام محله می‌شینید؟ ‏می‌گفت: دنبال خونه اجاره‌ای می گردم برای رفیقم، صاحبخونه جوابش کرده. گفتم: رفیقت الان کجاست؟ ‏نمیدونست. اصلا اسم رفیقش رو هم یادش نبود.! ‏عباس صبحانه رو با کمی خشم گذاشت روی میز و رفت. به پیرمرد گفتم: بخور سرد نشه. ‏صبحانه خودم تمام شد و رفتم پیش عباس. گفتم: چرا ناراحت شدی؟! گفت:‌ تو الان این آدم رو مهمان کردی و این الان یاد می‌گیره هر روز بیاد اینجا و صبحانه طلب کنه.! گفتم: خاک بر سرت. این آدم الان از در مغازه تو بره بیرون یادش میره که اینجا کجا بوده و اصلا چی خورده یا نخورده.! در ثانی هر وقت اومد اینجا و صبحانه خواست بهش بده از حسابمون کم کن... شرمنده شد و سرش رو انداخت پائین. برگشتم سمت پیرمرد و گفتم: حاجی چیزی لازم نداری؟ گفت: قلیان میخوام. اشک چشمانم رو تار کرده بود. یاد پدر افتادم که همیشه خوانسار می‌کشید و عاشق قلیان بود. به عباس گفتم: یک خوانسار براش بزنه. نشستم به نگاه کردن پیرمرد. پدرم رو در وجود اون جستجو می‌کردم. پدری که دیگه ندارمش... ‏بهش گفتم: خونه‌تون رو بلدی؟ گفت: همین دور و برهاست.! ازش اجازه گرفتم و جیبهاش رو گشتم. خوشبختانه شماره تماسی داخل جیبش بود. زنگ زدم و پسر جوانی جواب داد. بهش داستان رو گفتم و گفت؛ سریع خودش رو میرسونه. نفهمیدیم کی از خونه زده بیرون، اما از خونه و زندگیش خیلی دور شده بود. یاد اون شبی افتادم که تهران رو در جستجوی پدر زیر و رو کردیم... ساعتها گشتیم و نگاه نگرانمون همه کوچه ها رو زیر و رو کرده بود.! یاد اون شبی افتادم که با همه خستگی که داشتم رفتم اسلامشهر تا پدر رو از مرکزی که کلانتری ابوسعید تحویلش داده بود به اونجا تحویل بگیرم. یاد صدای لرزانش افتادم که بدون اینکه من رو بشناسه ازم تشکر کرد و گفت: ببخشید اذیت کردم. یاد آخرین کله پاچه‌ای افتادم که همون صبح زود و بعد از تحویل گرفتنش از مرکز مربوطه با هم خوردیم. یاد روزهای آخر پدر افتادم که هیچکس و هیچ چیز یادش نبود.! نه غذا می‌خواست و نه آب، یاد شبهای خوفناک بیمارستان افتادم که تا صبح به پدر نگاه می‌کردم. یاد روزی افتادم که به مادرم گفتم کم‌کم باید خودمون رو برای یک مصیبت آماده کنیم... ‏پیرمرد رو به پسرش سپردم و خداحافظی کردم. تا یکساعت تمام بغضهای این سالها اشک شدند و از چشم من باریدند. اشکی که بر سر مزار پدر نریختم. من به خودم یک سوگواری تمام عیار بابت این سالها که بغضم رو فرو خوردم، بدهکارم...! "آلزایمر" تمام ماهیت آدمی رو به تاراج می‌بره." * در مواجهه با اشخاصی که دچار آلزایمر هستند، صبور و باشید و مهربان... ‏اونها قطعا شما و رفتارتون رو فراموش می‌کنند اما شما این اشخاص رو هرگز فراموش نخواهید کرد! *