eitaa logo
پدر & مادر
14.2هزار دنبال‌کننده
30.5هزار عکس
27.9هزار ویدیو
204 فایل
📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر_کانال👇👇💓 @Hossein_Hajivand #تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه که میکنی عکاس میشوم قاب میگیرم نگاهت را میان خیال روشن فرداهایم ... دوستت دارم پدر ❤️ ‌‌‌‌. ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ " ﺗﻮو ﺩﺍﺭﻩ "...! ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ، ﺑﺪﻭﻥ " خییییییلی ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ همه ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﺗﻮجهه ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ توو ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ، ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ: ﺷُﮑـــﺮ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺩوﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ، ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ ﻧﻪ "ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ، ﺧــِــــیـﻠﯿﻬﺎ نمی فهمن "... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﺧــِــــــــیلیا ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ "... اگه ديدى کسى زيادميخوابه بدون"خيلى تنهاست"... ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ، ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ.... ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
☘مادری به دخترش گفت:مواظب باش وقتی راه میری قدمهات رو کجا میذاری 💥دخترش جواب داد:شما مواظب باشین قدمهاتون رو کجا میذارید چون من پاجای پای شما میذارم ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من چون پارکینگ ندارم مجبورم که ماشین رو شبا توی یه پارکینگ عمومی نزدیک خونه بذارم. این پارکینگ مسقف نیس و منم یه چادر میکشم روی ماشین ولی همین دوهفته قبل بارون که اومد چون بهرحال چادر خاکیه، ماشین رو گلی و کثیف کرده بود. تمام شیشه ها و بدنه ی ماشین افتضاح شده بود از لکه و خاک. اونم ماشینی که تازه برده بودمش کارواش. پریروز بارون اومد و منم نتونستم برم چادر رو بردارم. وقتی رفتم انتظار داشتم دوباره با یه ماشین کثیف رو به رو بشم. ولی نگهبان پارکینگ که خودش از دار دنیا فقط یه دوچرخه داره تا بارون شروع شده بود چادر رو جمع کرده بود و بعدِ بارونم ماشین رو خشک کرده بود و دوباره چادر رو کشیده بود روش. وقتی پرسیدم آقای کریمی این چرا کثیف نشده قضیه رو بهم گفت. جالب اینجا بود که هر چی اصرار کردم پولی ازم نگرفت. فقط گفت چون میدونستم این کارم خوشحالت میکنه خواستم کمکی کرده باشم. امثال آقای کریمی شاید پولدار نباشن ولی تا دلت بخواد دل بزرگی دارن. این معنیِ واقعیِ انسانیته :) مسعودعدالتی ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون خنده های قشنگت...قربون مهربونیات امسال چه عیدی دارم من بابا ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
مادر است آن حرمت و آزادگی مادر است آن تکیه گاه زندگی مادر است دلداره فرزند خویش چون کشد جور تا کند او بندگی قدر آن دوران که هستی در برش سخت دان و نگه دار محفل دلدادگی ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امسال عید مادر ندارم ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشت مردی که خطر ناک هستش... مردی ک با شما صادق نیست مردی که خسیس نیست مردی که با شغل خود ازدواج کرده مردی که هنوز ب پدر و مادر خود وابسته است مردی که حال کار کردن ندارد مردی که غیر اجتماعی و گوشه گیر است مردی که بیش از حد رفیق باز است مردی که نسبت ب شما تعهد عاطفی و اخلاقی ندارد 🖌 ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهنگ تورڪے آنا ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤ترسی از فقر ندارند ❣گدایان كریم 🖤دست خالی نروند ❣از در احسان كریم 🖤حاجت خواسته را ❣چند برابر داده است 🖤طیب الله به این لطف ❣دو چندان كریم 🖤شهادت امام کاظم (ع) ❣بر تمام مسلمانان تسلیت باد ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
خیلی قشنگه👌👌 می‌گویند: درویشی بود كه در كوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت:من پدر این درویش را در می‌آورم. زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یك فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت:من به این درویش ثابت می‌كنم كه هرچه كنی به خود نمی‌كنی. از قضا زن یك پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود یك دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی كرد و گفت:من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت:زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت:درویش! این چی بود كه سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر كرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش می‌زد و شیون می‌كرد، گفت:حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی. ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣
ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ،ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭست هاﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﻄﺎ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﺩﺍﯾﺪ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ، ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ... ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺭﺍ ﻃﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺳﺎﺩﻩ ﺧﻮﯾﺶ ﺗﺼﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻢ … ﺁﺭﯼ ﺷﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ثانیه های انتظار پشت چراغ قرمز را تاب بیاوریم، شاید خدا دارد آرزوی کودک دستفروش را بر آورده میکند! ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ❣☞ @madarpedar ↜❣