دین اسلام
ثابت شده درعالم این که دین اسلام
کاملترین دین وعداوت بی نتیجه است
اسلام مدیون محمد .....بود و. حیدر
حامی این دین ثروت پاک خدیجه است
شاعر: #حاج_محمد_فضل_الهی
@Maddahankhomein
مدح #حضرت_خدیجه_س_روضه
ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده
پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده
توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده
کمتر سخن در مدح و تمجید تو بوده
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه
ای دست و بازویت نبوت را خریده
تو اولین بنیانگذار عشق بودی
عشقت محمد بود و یار عشق بودی
پروانه ای دور مدار عشق بودی
از جان و از دل پای کار عشق بودی
سرمایه ات را در دکان عشق دادی
عاشق شدن را تو نشان عشق دادی
زن بودی و مردی را به مردان یاد داری
بانو! به زنها دین و ایمان یاد داری
عاشق شدن را به جوانان یاد دادی
انفاق کردن را به پیران یاد دادی
گویند شغل انبیا آموزگاریست
شان شما هم کمتر از پیغمبران نیست
در ظلمت شب می شدی مهتاب بانو
مادر بزرگ حضرت اریاب بانو
بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو
از داغ تو دردانه ات شد آب بانو
در زندگی خیلی مصیبت ها کشیدی
اما خدا را شکر از این بدتر ندیدی
گرچه تحمل کرده ای آزار بسیار
اما نخوردی با سر و صورت به دیوار
هرگز نرفتی دست بسته سوی بازار
سیلی نخوردی از یهود مردم آزار
بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت
خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت
رفتی و عام الحزن شد هر سال بی تو
احمد شده یک بلبل بی بال بی تو
زهرای تو هی می رود از حال بی تو
روزی همین زهرا ..ته گودال ..بی تو
آتش به جان ها می زند شور و شینش
عالم به هم ریزد از داغ حسینش
گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر
یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر
شمشیر دارد می برد ... الله اکبر
ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر
سر می رود تن مانده زیر سم مرکب
بین سر و تن می دود بیچاره زینب
شاعر : داود رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #حضرت_خدیجه_س
مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است
مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است
بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است
دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است
شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است
او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است
او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است
من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است
محسن حنیفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #حضرت_خدیجه_س
ای همسر با غیرت طاها خدیجه
ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه
روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه
تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه
داروندار حضرت زهرا خدیجه
شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی
اول مسلمانِ زنِ دین خدایی
تنها طرفدار حریم مصطفایی
مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی
همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه
دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی
بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی
سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی
زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی
ای که مقام تو بوَد والا خدیجه
پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی
با غیرتت بت های یثرب را شکستی
انفاق را هرگز به روی دین نبستی
در تنگنای ظلم، حق را می پرستی
در راه حق کردی فدا جان را خدیجه
از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی
خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی
خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی
آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی
که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه
سجاده پای بندگی ات ایستاده
اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده
دین خدا پیمانه و عشق تو باده
باید به زهرا گفت، ای محراب زاده
جاری نگردد اشکهایت با خدیجه
مادر که باشد، شان دختر پایدار است
این چارچوبِ خانه حتی استوار است
مادر نباشد، روز روشن شام تار است
امشب دل زهرا برایت بی قرار است
بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه
بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت
دیگر نمی آید صدای ربنایت
این لحظه های آخری باید برایت
روضه بخوانیم از غم کرببلایت
تا چشم های تو شود دریا خدیجه
امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته
اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته
با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته
شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته
وای از غروب روز عاشورا، خدیجه
رضا باقریان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_س
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا
خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور
تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما
کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده
تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن
به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی
تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او
تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی
چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی
اگر چه همسر پیغمبری تو
میان همسران او سری تو
مقامی داری اما فوق ادراک
عروجی برتر از ادراک افلاک
از این منظر فقط یکتا تو هستی
خدیجه، مادر زهرا تو هستی
تویی که اولین مومن به دینی
از این رو با علی تو اولینی
خدیجه مزد ایمان تو این شد
که دامادت امیرالمومنین شد
تو دوشادوش احمد رنج دیدی
کنارش رنج ها را گنج دیدی
تو فانیِ مرام مصطفایی
تو سختی دیده ی راه خدایی
تو ای تنهاترین همدم به خاتم
چرا رخت سفر بستی ز عالم
مگر تو بر نبی همسر نبودی
مگر بر فاطمه مادر نبودی
چرا ناگاه ای بانو شکستی
چه شد در بستر رفتن نشستی
تو در بستر پرستاری نداری
دم رفتن کفن داری، نداری
مخور غصه خدا دارد هوایت
کفن از عرش می آید برایت
کفن گفتم دلم لرزید یک آن
غروب کربلا را دید یک آن
زمینی مملو از ماه و ستاره
بدن های شریف پاره پاره
تنی غارت شده، ببریده حنجر
بدون سر، بدون دست، بی سر
سرش بر روی نی چون پاره قرآن
بدن، پامالِ از سم ستوران
لب تشنه چنین جان داده ارباب
برهنه روی خاک افتاده ارباب
در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه
حسینت بی کفن ماند ای خدیجه
امیر عظیمی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_س
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم
ای تکیه گاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یار محمد
شد پشت گرمی ام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر
تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی
تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی
بار رسالت را به دوشت می کشیدی
تو آبروی سرزمین های حجازی
هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی
تو حامی زحمت کش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی
حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهدخود را بخوانی
دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته
هی پلک های بسته را وا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا می کنی تو
دراین دیار بی کسی جان می سپاری
سر روی خاک سرد قبرستان گذاری
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
برآبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده
اماکجائی تا ببینی نور دیده
درکربلایک پیکری را سربریده
جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد
قاسم نعمتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_س
باید از غصه یِ تو چشمِ فَلک تَر باشد
از خودت می گُذَری تا که پیمبر باشد
معنیِّ مادریِّ فاطمه یعنی قابی....
که طلا کوبیّ آن سورِه یِ کوثر باشد
شاهدِ معرفت وُعشق وُتلاشَت زهراست
اولین سینه زنِ داغِ تو حیدر باشد
مادر کُلِّ بنی هاشِمیون نَه...والله
مَنصبَت مادریَّ قلبِ مطهَّر باشد
دهـمِ ماهِ خدا می شود عاشورایی
گریه یِ روزِ دهم قَدرِ مُقَدّر باشد
رفتی اِی سنگ صبورِ حرم وُ جا دارد
حرمی از غمِ دوریَّ تو مضطر باشد
مجلسِ ختم تو را مادرِ سادات گرفت
شالِ ماتم به رویِ شانه یِ دلبر باشد
حسین ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_(س)
تاریک تاریک است دنیا ،بی خدیجه
دلگیر دلگیرم خدایا ،بی خدیجه
سنگ صبورم را گرفت از من زمانه
من سوختم ، افتادم از پا ،بی خدیجه
هستم طبیب عالم و ماندم پس از این...
کی میشود دردم مداوا بی خدیجه
ابر بهارم ای خدا ،دیگر گرفته
ماتم همه دنیای من را بی خدیجه
من با علی و فاطمه هستیم دیگر
در این جهان تنهای تنها بی خدیجه
دختر همیشه تکیه گاهش هست مادر
زهرای من مانده است حالا، بی خدیجه
ای وای ازان روزی که در آتش بسوزد
بین و در و دیوار زهرا بی خدیجه
جان می رسد روی لب ریحانه ی من
از درد پهلو نیمه شبها بی خدیجه
وای از شبی که پیکر مجروح او را
شوید علی همراه اسما ،بی خدیجه
محمدحسین رحیمیان
http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح حضرت خدیجه علیهاالسلام
اسیر ظلمتم و نور تو شده ماهم
تو فوق عرشی ومن بی پناه در چاهم
برای از تو سرودن به طبع دلخواهم
قلم و کاغذی از جنس نور می خواهم
چگونه از تو بگویم خدیجة الغرّاء
درست نیست که قطره بخواند از دریا
(وَ أَینَ مِثلُ خَدیجه) چقدر والایی
که بی قرینه ترین در کلام طاهایی
تو مستحق سلام خدای یکتایی
چرا که مادر عصمت،بتول عذرایی
تو آسمان گهربار یازده قمری
به نام مادر امّ الحسین مفتخری
تویی همیشه بهار ِ تمام سال نبی
و با تو خوبتر از خوب بوده حال نبی
تویی حبیبه و محبوب بی مثال نبی
نه آن که شرّ وجودش شده وبال نبی
همان کسی که یقیناً به شیعه مادر نیست
به حکم جنگ جمل، همسر پیمبر نیست
زنی که قلب جهان را پر از تحجّر کرد
و از خودش دل ما را پر از تنفّر کرد
چگونه نزد نبی با خودش تصوّر کرد
که جای خالی امّ الائمه را پر کرد
مقام شامخ ِ امّ الائمه در دنیا
فقط از آن تو هست و زکیه ات زهرا
همیشه آمده نام تو در کنار علی
و ثروت تو شده یار ذوالفقار علی
چقدر مرحمتت آمده به کار علی
و لطف مادری تو شده نثار علی
برای حضرت حیدر شدی تو خیر کثیر
ارادتت به علی بوده است قبل غدیر
همیشه ورد زبانت علی ولی الله
شده ست رکن اذانت علی ولی الله
نوای هر ضربانت علی ولی الله
دم عیان و نهانت علی ولی الله
از عمق جان و دلت گفته ای دم بیعت
الا امیر عوالم به دشمنت لعنت
تو قبل بعثت احمد شدی مسلمانش
شدی تو حامی قرآن،نخوانده قرآنش
تو شاه بیت غزل بوده ای به دیوانش
و گفته ای همه ی هستی ام به قربانش
تو را فدایی احمد ،شهیده می دانم
خدیجه مادر شیعه فدای تو جانم
دمی که پیکر تو در دل عبا رفته
گمان کنم دل احمد به کربلا رفته
تنی بدونکفن زیر دست و پا رفته
سرش به شام بلا روی نیزه ها رفته
گلی نمانده که زینب ببویدش ای وای
سری نمانده که زینب ببوسدش ای وای
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_ام_المؤمنین
به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد
مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد
امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود
خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد
چه کنم با غم فقدان تو که می دانم
بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد
خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه
این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد
همه دارایی تو خرج در اسلام شده
پای بخشندگی ات دست کرم می سوزد
میروی نیستی آن روز ببینی که چطور
سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد
شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه
از نفس های پر آهم پسرم می سوزد
سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب
با همین شعله دل اهل حرم می سوزد
🔸شاعر: #محمد_حسن_بیات_لو
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_ام_المؤمنین
ای اولین زن در رکاب احمد مختار
یاری گرِ پیغمبر ای گنجینه ی اسرار
شرمنده ایم ای مادر اسلام از رویت
وقتی که نامت بین ما کم میشود تکرار
در وصف تو چیزی ندارد شعر ناچیزم
زیباترین الگو برای واژه ی ایثار
تاریخ می داند که هستی و چه هستی تو
ای آنکه جا داری میان بهترین انصار
خدمتگذار این شریعت گشته ای با جان؛
وقتی که از فعلِ خدا خواهی شدی سرشار...
زهرا گرفت از راهِ تو الهام بانو جان
حق را گرفت آخر میان آن در ودیوار
🔸شاعر: #محمد_حسن_جنتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_خدیجه_ام_المؤمنین
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است
قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است
صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است
باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را
تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را
باغ در رویش خود فصل بهاری دارد
عشق در اوج جوانی است، قراری دارد
نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد
پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد
بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر
در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير
همسر بی بدل حضرت طاها او بود
لایق مادری اُمِ ابیها او بود
نور را آینه هرآینه تنها او بود
مصطفی آن همه تنها شد اما او بود
با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست
تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست
السلام ای که در این شعر سرانجام تویی
مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی
دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی
ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی
به مقام تو چه اندازه حسادت بردند
لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند
ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر
شرمگینم که نداریم کلامی در خور
ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر
خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر
وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما
شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما
👆✍شاعر: #محسن_ناصحی
🔰✍شاعر: #مهدی_خیامیان
گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر
رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر
دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در
مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر
آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک
نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک
"سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد
حق مسلمانی ما با تو ادا شد...
http://eitaa.com/Maddahankhomein