او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
صحبت کردن با رفیق صمیمی ای که دیگه
باهم صمیمی نیستین از زجرآورترین کارهاس .
من افتادم. خیلی زیاد. محکم.
از ارتفاع بلند. افتادم و بلند شدم .
حالا ؛ خیلی قوی تر از روزی ام که
نیفتاده بودم . .
-