eitaa logo
« مهارت افزایی طلاب ناب»
1.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
کانال پشتیبان گروه نخبگان (طلاب ناب)استان اصفهان 📪ارتباط با خادم کانال 👈👈 📩 📨 @Shahideh_kanize_Hazrate_Yas —------------------------------------ کانال معنویت افزایی طلاب ناب👇👇 https://eitaa.com/TollabeNabe_EmameZaman
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️بسم الله الرحمن الرحیم⚫️ ♠️ای یاد آوران حضرت رقیه(سلام الله علیها) ملیکه کرب و بلا..شهادتتان مبارک.. 🏴ای غنچه های نورسیده افغانستان، عروج ملکوتی تان مبارک.. 🏴ای شکوفه های باغ زندگیِ مادران و پدرانی که با عصاره وجودشان شما را پروریدند و به کلاسهای درس فرستادند تا بذر اندیشه تان در حوزه علم آموزی سبز شود و فردایی روشن را برای کشورتان به ارمغان ببرید...شهادتتان مبارک... 🏴لعنت بر آن کسانی که این چنین ظالمانه بر کودکانی پاکیزه همچون شما رحم نکردند..آیا خواستند قدرت خود را با کشتن چند کودک بی گناه به نمایش بگذارند؟؟ ای وای بر آن جنایتکاران خونخوار..و وای بر وجود پست و بی غیرت شان...به راستی که کارشان نشان از پلیدی روح و و رذالت نفس سرکششان دارد... 🏴 ای جهان سکوت را روا ندار..این ظلم عظیم را فریاد بزن..حق آن ها را بگیر...به سوز دل مادرانشان و آه پدرانشان رحم کن...جهان بیدار شو..ظلم را به نظاره ننشین...چون رعد بخروش تا وحشت صدایت دل های سخت خونخوار را غرق رعب و وحشتی وسیع نماید تا مُهر عدم را بر زندگی سیاه گونه شان حک کنی ... 🏴اما ای کودکان آسمانی؛ می دانم پر پر شدنتان بسیار سخت و دردناک است اما بدانید...حضرت رقیه(سلام الله علیها)نیز چون شما دنیا را وداع گفت ..به دست جنایت پیشه ترین مردمان...اما او داغ پدر را دید...نه یک داغ ساده... سر بریده پدرش را...رگ های بریده اش را....در مقابلش چشمانش دید آری دید..سو آتش گرفت....و بعد پر کشید..و براستی این داغ بسیار بسیار سنگین تر است... : طلبه سطح سه خانم قرائی 🌸کانال رسمی حوزه علمیه خواهران 🔸@kowsarnews
هدایت شده از طلاب الکریمه
بسم رب النور خنده هم جزئی از غم است. گاهی می‌خندیم، بخاطر ناباوری، ناباوری حزن‌آلود...کم کم خنده محومی‌شود، اشک می‌شود، بغض می‌شود و آخر خشم می‌شود. خشمی بی‌انتها. باورمان نمی‌شود این حجم از غصه را. غم نشسته در تک‌تک سلول‌هایمان؛ اما پنهانش می‌کنیم. پنهانش می‌کنیم لابلای یک خاطرهٔ خنده‌دار، یا یک دلخوشی و به داشته‌های کوچک فکر می‌کنیم. اما وقتی وارد صفحه‌های مجازی می‌شوم یا کانال‌های تلویزیون رازیرورو می‌کنم، بیمارانِ نیمه‌جانی که اکسیژن به مدد ریه‌هایشان آمده و نفس‌هایشان به شماره افتاده، یا آمار فوتی‌های بیست‌وچهارساعت گذشته و اشکِ آدمهای درسوگ‌ نشسته را می‌بینم، دلم می‌خواهد دستم را دراز کنم و اشکهایشان را پاک کنم. دلم می‌خواهد قلب مچاله‌شده‌شان را آرام کنم و بگویم این روزهای سیاه تمام می‌شود و سنگ صبورشان شوم. اما نمی‌دانم به مادر هفتادساله‌ای که این روزها، دوجوانش را سپرده میان انبوهی ازخاک، چه بگویم؟! به مادری که بعد از بیست سال دامنش سبز شده و حالا کنار تخت بیمارستان نگران تب چهل درجه نوزاد سه ماهه‌اش است ، چه تسلایی بدهم تا آرام شود. کدام کلمه می‌تواند مرهم دردهایشان باشد؟ به جوانی که چرخ اقتصاد زندگیش شکسته، به دانش آموزی که قریب به دو سال رنگ نیمکت‌های مدرسه و دوستان همکلاسی‌اش راندیده، کلاس و زنگ ورزش و شادی زنگ تفریح از او گرفته شده و در فضای مجازی، کناری در انزوای خود سرگرم شده، به زنی که مدتها است مادرش را ندیده واز لبخندهایش محروم شده، به آن پیرمرد هرمزی که می‌گفت نمی‌داند میوه فصل چیست، به تک تک آدم‌هایی که لبخندشان پشت این ماسک ها منجمد شده، چه بگویم؟ آیا باید «صبر» را برایشان تفسیر وترسیم کنم؟ صادقانه بگویم، می‌ترسم! چنین روزهایی را هرگز در ذهنم تصور نمی‌کردم ...حالا من در مرکز آشفتگی‌ام. اما باید از این غم عبور کنم؛ باید درباره‌اش حرف بزنم. روی ذهنم چنبره می‌زنم که وحشت در وجودم شعله‌ور نشود. آدم مضطربی نبودم؛ اما حالا نگرانی‌ام وسعتی بیش از مقیاس وجودم پیدا کرده است. آیا راهی هست که با هم زنجیره‌ای از لبخند و مهر بسازیم و شعبه‌ای از آن در سراسر جهان بزنیم؟ برای من کورسویی از امید، اما باقی مانده. برای همه غصه‌ها، همه ناباوری‌ها، همه سیاهی‌ها، همه دلتنگی‌ها و برای این حجم ازدرد و فقدان، تنها یک درمان وجوددارد...آری! درمان همهٔ این دردها در خود ماست. در ما که دور شدیم از اصل و ریشه خودمان. از وسعت آسمان که در دستهای مردی است که تنها باقی‌ماندهٔ خداست؛ «بقیة‌الله» و او را تنها گذاشتیم! وقتی که همه ما به شکلی عمیق منتظر «او» باشیم و نه فقط منتظر، که برای آمدنش از جا برخیزیم، پایان این غم‌ها رقم خواهد خورد و صفحهٔ سیاه تاریخ بسته خواهد شد... به امید روزهای بهتر ✍سیده معصومه معنوی @tollabolkarimeh
هدایت شده از طلاب الکریمه
جمعه ها منسوب به توست تعارف ندارم این تنها نشانی است که از تو دارم امروز رنگ غربت سیاه پوش است پیش ترها غبار آلود بود می دانم نباید از خواب آرام دخترکی سر پدر به آغوش گرفته بگویم یا از تیر سه شعبه اما قصه ی پدری با دل شکسته فراموش نشدنی است وپر از انبوه.... ✍ معصومه رسولی @tollabolkarimeh
هدایت شده از طلاب الکریمه
حرف دارم کوتاه و مختصر قصه پرداز نیستم و روایتگر خبر غصه هامم قد یه کوه بلند و استواره اما لگد نمی زنم به هر میز و چهار پایه خوب می دونم وطنم دچار تب و لرزه ،درد داره بادمجون بم که نیست ، خب آفت داره می دونم دردها زیاد و بی شماره اما درد من از گله های گاه و بی گاهه به همت های رفته زیر خاکه به دلهای بی رحمِ مردمای شهر ِ به دلهای آزرده از دین و ایمونای همِ اگه خسته شدیم از رانت و اختلاس و فقر مقصر خودمونیم ، هممون شدیم زرنگ اولویت همه چیزمون شده خودم اول خودم ، دوم خودم، سوم خودم آینه اون درد بی درمانِ بی رحم چیزی نمیگم از آرزوهای یه عده دور از وطن از اون براندازا،منافقا کومله،دموکرات و تجزیه طلب از این آتیش بیارای معرکه که درد رو درد می ذارن و هیچ نمی دونن از وطن فقط می دونم دلم قرصه ،یه آقایی داریم سرش سبز یه تنه میره به جنگ هر فتنه و دشمن رذل ایشاالله خیلی زود تموم میشه این دردا و رنجا شادی میاد سراغ تک تکمون همین امروز یا فردا ✍معصومه رسولی @tollabolkarimeh
هدایت شده از طلاب الکریمه
مردمانی که در بی خیالی های مدام مقدسات را به سخره گرفته در خوابند حضور ماه را در نمی یابند شهر پر از آشوب است وحماقت لبخند زنان از خون کودکان می چکد برای همه غدغن است حریم کودکان را شکستن مردمانی که در دور دست ایستاده اند وتردید می کارند نظاره گرند... ✍معصومه رسولی @tollabolkarimeh
هدایت شده از طلاب الکریمه
انار ها هم رزق خودشان را دارند.. یک انار با نوای آل یاسین دان میشود برای صبحانه و آن یکی، برای یک ضیافت گناه حتی انار هم باید برای عاقبت بخیری اش دعا کند...! ✍نرجس خرمی @tollabolkarimeh