eitaa logo
کانون مهدویت دانشگاه سمنان
292 دنبال‌کننده
643 عکس
504 ویدیو
22 فایل
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ‌ ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر : zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی : @Mahdaviat_Semuni_Contact
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 💠 پویش ختم صلوات به مناسبت لیالی قدر شما را به شرکت در پویش ختم دسته جمعی صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه دعوت کنیم؛ 👈برای مشارکت در این پویش، به لینک زیر وارد شوید 📌https://b2n.ir/m99465 کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇 🆔 @jamkaran_ir سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇 🌐 www.jamkaran.ir
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «غوغا کنید فردا شب» 👤 استاد ☀️ ما اگه بخوایم می‌تونیم یک شبه ظهور رو رقم بزنیم... 🌃 صیحه آسمانی در ۲۳ ماه رمضان که شب جمعه است شنیده میشه... ⭕️این کلیپ رو جدی بگیرید، حتما ببینید و منتشر کنید. 📥 دانلود با کیفیت بالا https://aparat.com/v/HYuXC ✅️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
📌 👈   فرصت دارید تقدیر یک" عمر" رو عوض کنید!! 🔹اهمیت «»، به اندازۀ «» ما است،  چراکه در شب قدر، تعیین می‌گردد. 🔸اگرچه این آینده، آیندۀ یک سال بعد ما است، ولی ممکن است در این یک سال آینده حوادثی رخ بدهد که دیگر ما از عاقبت‌بخیری فاصله پیدا کنیم، یا قطعاً عاقبت‌بخیر بشویم. 🔹سال آیندۀ ما یعنی همۀ عمر آیندۀ ما. 🔸نه تنها در شب قدر، پروردگار عالم، آیندۀ ما را رقم می‌زند، بلکه چون بر اساس گذشتۀ ما، مقدرات ما تعیین می‌شود، شب قدر، جمع‌بندی از گذشتۀ ما هم هست. 🔹تکلیف گذشته و آیندۀ ما در شب قدر روشن می شود. 📚سخنرانی های استاد پناهیان ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء بیست و سوم قرآن کریم ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
۲۳ ❇️از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدم ❇️یکی از آنها عموی خدابیامرزم من بود او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد ✅سوال کردم: عموجان این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ ❇️گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما جا گذاشت اما شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد آنها باغ را فروختند و البته هیچکدام عاقبت به خیر نشدند و در اینجا نیز همه آنها گرفتارند... ❇️چون با اموال یتیم این کار را کردند، حالا این باغ را به جای باقی که در دنیا از دست دادم به من داده‌اند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم ❇️بعد اشاره به در دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو در دارد که یکی از درهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود... ❇️باغ بزرگ دیگری آنجا بود که متعلق به یکی از بستگان ما بود به خاطر یک وقف بزرگ صاحب این باغ شده بود ❇️همانطور که به باغ خیره بودم یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد! ❇️بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه می‌کرد... شگفت‌زده پرسیدم: چرا باغ شما سوخت؟؟ ❇️گفت: پسرم اینها همه از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین به من برسد... ❇️پرسیدم: حالا چه می‌شود؟ چه کار باید بکنید؟! ❇️گفت: مدتی طول می‌کشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نابودش نکند ❇️من در جریان ماجرای زمین وقفی و پسر ناخلف اش بودم برای همین بحث را ادامه ندادم ❇️آنجا می توانستیم به هر کجا که می‌خواهیم سر بزنیم یعنی همین که اراده می کردیم بدون لحظه ای درنگ به مقصد می‌رسیدیم ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
از ... 🔹رهبر انقلاب: 🔸در حقیقت از شب قدر، انسان مؤمن روزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار، سال نویی‌ را آغاز میکند. در ، تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو میشود. در راهی به حرکت در می‌آید، با ذخیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تقوا این راه را طی میکند. ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء بیست و چهارم قرآن کریم ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
۲۴ ❇️پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود دوست داشتم جایگاهش را ببینم بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم ❇️مشکلی که در بیان مطالب آنجاست عدم وجود مشابه در این دنیا است... ❇️یعنی نمی دانیم زیبایی‌های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟! کسی که تاکنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگل‌ها را ندیده و تصویر و فیلمی از آن جا ندیده هرچه برایش بگویم نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند ❇️حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است ما باید به گونه‌ای بگوییم که بتواند به ذهن نزدیک باشد ❇️وارد باغ بزرگ شدم که انتهای آن مشخص نبود از روی چمن هایی رد می شدم که بسیار نرم و زیبا بودند بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد ❇️درختان آنجا همه و میوه‌ای داشتند، میوه های زیبا و درخشان... ❇️بر روی چمن ها دراز کشیدم. مثل یک تخت نرم و راحت و شبیه پرقو بود بوی عطر همه جا را گرفته بود ❇️صدای پرندگان و شرشر آب رودخانه به گوش می‌رسید اصلا نمی شد آنجا را توصیف کرد ❇️به بالای سرم نگاه کردم درختان هر نوع میوه و یک درخت نخل پر از خرما دیدم ❇️با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه‌ای دارد؟ یک باره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد ❇️دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. ❇️نمی‌توانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد باعث دلزدگی می‌شود اما نمی‌دانید آن خرما چقدر خوشمزه بود ❇️از جا بلند شدم به سمت رودخانه رفتم در دنیا معمولا در کنار رودخانه‌ها زمین گل آلود است و باید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود ❇️اما همین که به کنار رودخانه رسیدم دیدم اطراف رودخانه مانند بلور زیباست... به آب نگاه کردم آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود دوست داشتم بپرم داخل آب ❇️اما با خودم گفتم بهتر است سریعتر بروم سمت قصر پسر عمه آن طرف رود یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود نمی‌دانم چطور توصیف کنم ❇️با تمام قصر های دنیا متفاوت بود. تمام دیوارهای قصر نورانی بود میخواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم اما متوجه شدم می توانم از روی آب عبور کنم ❇️با پسر عمه صحبت می کردم، او گفت: ما در اینجا در همسایگی اهل بیت هستیم. میتوانیم به ملاقات امامان برویم و این یکی از نعمت‌های بزرگ بهشت برزخی است... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
🌸 هنوز فرصت هست... 🔻 رو به اتمام است خدايا ما که ممنون تو هستيم از اينکه يک فضای مناسبی در ماه رمضان نصيب ما کردى، گر چه ما قدردانی نکرديم، خداوند اين ماه مبارک رمضان را از ما قبول کند و توفيق دهد که شب قدرش حالا من عقيده شخصى خودم است که ، الحمدلله رفقايی که شب بيست و سوم را گذراندند، ولى هنوز هم جا دارد، شب ، شب ، شب ، انسان کار کند، نتيجه‌اش را می‌بيند، سرنوشت را شناور تعریف کرده اند. 📚(منبع: نرم‌افزار الهادی← مراقبات ماه‌رمضان) ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء بیست و پنجم قرآن کریم ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
۲۵ ❇️اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته ❇️جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم ❇️بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم ❇️همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت می کنی؟ گفتم:نخیر دستم را ول کن! ❇️اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد ❇️من دیگر سکوت را جایز ندانستم یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند ❇️یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم ❇️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین در نامه عمل شما ثبت شده است ❇️در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به و تغییر کرد علت آن هم چند ماجرا بود: ❇️یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العاده‌ای داشت که بچه‌ها را جذب می‌کرد ❇️خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت ❇️این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد ❇️من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود ❇️اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود! ❇️ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
پیامبر اکرم (ص) : مبادا نزد شما،مانند ماه های دیگر باشد چرا که آن نزد خداوند،نسبت به ماه های دیگر ، حرمت و برتری دارد. ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
‌ کارگروه هنری کانون مهدویت دانشگاه سمنان برگزار می کند: 🎭 تئاتر ابوتراب 🎭 🎪 اجرای متفاوت از گروه نمایشی نائبه الزهرا (س) 🔸ویـــــژه بــــانــــوان 🔸رایگان (ظرفیت محدود) ✨ نسل ما نسل ظهور است، اگر برخیزیم !زمان: ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۳۰ الـــــی ۱۸ 📌 مکان: دانشکده علوم انسانی، تالار دانش 📝 ثبت نام از طریق لینک زیر : b2n.ir/n31223کانون مهدویت دانشگاه سمنان zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء بیست و ششم قرآن کریم ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
۲۶ ❇️در جائی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم ❇️اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود! ❇️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد ❇️بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و... ❇️اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم‌ ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود ❇️خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم ❇️از همان بچگی شیطنت داشتم زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم ❇️یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند صدای زنگ قطع نمی‌شد ❇️پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود،بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد ❇️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی! ❇️هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد ❇️این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید ❇️این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم: ❇️چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد! ❇️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی ❇️خیلی خوشحال شدم و قبول کردم حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟گفتم بله عالیه ❇️البته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند.. اما باز بد نبود ❇️همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد خیلی از دیدنش خوشحال شدم گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
✍️ اهمیت اخلاق خوب... مسلمانی همواره روزه می‌گرفت و به نماز اهمیّت ویژه ای می‌داد. حتّی شب را با عبادت و مناجات به سر می‌برد ولی بسیار بداخلاق بود و با زبان خود همسایگان را می‌آزرد.... شخصی محضر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله وسلم رسید و عرض کرد: فلان کس همواره روزه می‌گیرد و شب ها را زنده‌داری می‌کند، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را آزار می دهد... رسول اکرم (ص) فرمود: لا خیر فیها هی من اهل النّار؛ در او خیری نیست و او اهل دوزخ است... از این داستان استفاده می‌شود که؛ آدم نمازخوان و روزه بگیر، باید اخلاق هم داشته باشد... 📚بحارالانوار، ج۷۱ ص۲۹۴ ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
⚔ پای نیرنگ عدو شد در کمند رزم ما زین آزمایش سربلند مقام معظم رهبری: ✨️✨️ارتش یک سرمایه ذخیره و اندوخته برای دین ملت است. 💥انجمن علمی دانشجویی فیزیک دانشگاه صنعتی مالک اشتر با همکاری کانون ها و انجمن های برتر کشور برگزار میکند : 🌟🌟وبینار کشوری نشست هم اندیشی و تکریم ارتشیان🌟🌟 با حضور 💥💥امیر سرتیپ دوم اباذر جوکار💥💥 مشاور محترم فرمانده نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ⏰️زمان :۲۹ فروردین ماه ساعت ۱۷ 🖥مکان برگزاری https://www.skyroom.online/ch/spm2023/artesh پخش زنده آپارات انجمن فیزیک https://www.aparat.com/amirhoseinomran2010iwaterloo/live 📝به همراه گواهی حضور 📒ثبت نام @m_eiri 09104884089  ➖➖➖➖➖➖➖ 💠کانال اطلاع رسانی 💠بله 🆔ble.ir/join/YWJiYTEwZm
نکات کلیدی جزء بیست و هفتم قرآن کریم ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni
۲۷ ❇️وقتی که مشغول به کار شدم حساب سال داشتم یعنی همه ساله اضافه درآمدهای خودم را مشخص می‌کردم و یک پنجم آن را به عنوان پرداخت می‌کردم ❇️با اینکه روحانیان خوبی در محل داشتیم اما یکی از دوستان گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست خمس را ایشان بده و رسیدش را بگیر ❇️در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد ❇️من از اواسط دهه ۷۰ مقلد رهبر مقام معظم انقلاب شدم یادم هست آن سال خمس من به ۲۰ هزار تومان رسید ❇️وقتی خمس را پرداخت کردم به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد هفته بعد وقتی رسید همه را آورد ❇️با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله ...است! گفتم:این رسید چیه! اشتباه شده من به شما تاکید کردم مقلد رهبری هستم ❇️او هم گفت فرقی ندارد! با عصبانیت برخورد کردم و گفتم باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاورید من به شما تاکید کردم که خمس من می‌خواهم به دفتر ایشان برسد ❇️هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه از آن سال بعد هم خمسم رامستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می‌کردم ❇️یکی دو سال بعد خبر دار شدم پیر مرد روحانی از دنیا رفت بعدها متوجه شدم که این شخص خمس چند نفر دیگر را همینطور جابجا کرده ❇️همین پیرمرد را دیدم اوضاع آشفته های داشت در زمینه به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود ❇️برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند ❇️پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم آنقدر اوضاع او مشکل داشت با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد ❇️من هم قبول نکردم در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: اینهائی که می بینی این کسانی که از شما حلالیت می‌طلبند یا شما از آنها حلالیت می طلبی کسانی هستند که از دنیا رفته اند حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده تا زمانی که آنها هم در برزخ وارد شوند ❇️دوباره در زمینه با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نکردند ❇️این را هم بگویم اگر کسی در زمینه به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشید ۱۰ برابر آن در نامه عمل ثبت می‌شود اما اگر به برزخ کشیده شود همان مقدار خواهد بود ❇️اما یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت کمتری دارند است می گویند دست خداست و ان شاءالله خداوند می‌گذرد ❇️ هم که مشخص است اما در مورد یعنی حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! ❇️گوئی را هم خدا بخشیده اما در آن لحظات وانفسا موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به و در می‌شد ❇️در روزگار جوانی با رفقا و بچه‌های محل برای تفریح به باغ های اطراف شهر رفتیم کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد از سیگار نفرت داشتم آن روز با وجود کراهت برای اینکه انگشت‌نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم ❇️حالم بد شد سرفه کردم انگار تنگی نفس داشتم بعد از آن دیگر هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم ❇️این صحنه را به من نشان دادند و گفتند تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یک بار را کشیدی؟؟ تو را رعایت نکردی و باید جواب بدهی! ❇️انسان های مذهبی و خوبی را میدیدم که به اهمیت نداده بودند و آنها به خاطر سیگار قلیان به بیماری و مرگ دچار شده بودند و در آن شرایط به خاطر گرفتار بودند... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni