هدایت شده از بنت الحسین
سلام علیکم ممنون میشم برای اشنایان ودوستان ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻تهدید سنگین کودک یمنی بر علیه آمریکا و اسرائیل........
ماشاالله💪
#یمن🇾🇪
#دختران_انقلاب
🇮🇷کانال دختران انقلاب را دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
هدایت شده از مکتب حاج قاسم 🇵🇸🇮🇷
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متحول شدن دختری در قرار عاشقی امسال به
روایت یک خادم❤️
قول میدم امام زمانمو نزنم😭💔
+من یه خادمم، اولین بار بود توی اعتکاف شرکت میکردم و همون اولین بار هم شده بودم خادم. تا اون شب همچین فضایی رو ندیده بودم و خب نمیدونستم چه فضای خوب و قشنگی داره در حدی که اینقدر دلم برای اون لحظات تنگ بشه، حتی الان که دارم اینو برای شما می نویسم. بگذریم. خب کجا بودیم؟😁
ادامه.. من اولین بارم بود و اعتکاف امسالم از ۲۱۰ نفر شرکت کننده ۱۱۰ نفرش نوجوان بودن. حالا فکرشو بکنین ما چقدر کارمون سخت شده بود🤭(البته من خودمم نوجوونما😎) خلاصه بگم که یه تجربه خیلی عالی و به یاد ماندنی واسم شد. کلی دوست و رفیق پیدا کردم که قرار شد بیان واسه اعتکاف سال دیگه خادم بشن و همچنین توی کارهای فرهنگی دیگمون هم شرکت داشته باشن. البته خب ناگفته نمونه خودشون میدونن شبا با چه بدبختی می خوابیدن، حتی موقع خداحافظی میگفتن حلالمون کنین، فکر کنم خودشون میدونستن چه بلایی سرمون آوردن😅❤️🩹 خادم ها همه نوجوان بودن و البته مسئولین اعتکاف😉🌱 حلقه ها و برنامه های مختلفی رو برگذار کردیم، همه هم تلاش می کردیم که با کیفیت اجرا بشن. توی یکی از این حلقه ها که دور هم جمع شده بودیم و عکس های شهدا رو باهم می دیدیم، راجب اونها و خاطراتشون حرف میزدم. راجب شهید مهدی باکری که برادرشو توی جزیره رها کرد، چون نمی تونست بین نیرو و فرمانده فرق بزاره الخصوص که اون فرمانده برادرش هم باشه🙂💔.. راجب شهید زین الدین که تمام استراتژیک های جنگ ایران و عراق رو خودش می نوشت و باعث شد ایران درست عمل کنه توی اون صحنه ایی که نیروهای خودی ، هم رو میزدن فقط به خاطر اینکه نقشه های درست حسابی نداشتن😢 راجب شهید احمد مشلب، بابک نوری، جهاد مغنیه که همشون پولدار ، خوشتیپ، جوان بودن و بعضی هام آقا زاده ولی رفتن مدافع حرم شدند و توی وصیت نامه هاشونم نوشتن خواهرم حجابت🙃❤️ راجب امام زمان و .. بزارین اینو براتون بگم دقیقا چی گفتم چون باهاش کار داریم. من گفتم:
+ بچه ها ، میدونستید با هر گناه یک سیلی به گوش آقا امام زمان میزنین؟
اینو که گفتم یکی از بچه ها اینقدر شوکه شد، که انگار یکی هلش داده بود عقب اینقدر از جاش پرید😓 خیلی تعجب کرده بود. با این حرف بقیه هم گریه شون گرفت و مم همچنان ادامه دادم:
+ بچه ها فکر کنین با گناه به صورت امام حسین سیلی می زنید، دلتون میاد؟ امام حسین هم امام زمان خودش بودااا. شمایی که نشستی اینجا واسه امام زمان داری گریه میکنی، موقع گناه حواست به امام زمانت هست؟😭💔
من گفتم و اونا گریه میکردن. بهشون گفتم:
+ بچه ها، شمایی که نشستی اینجا الکی نبوده ها. رفیقانه نگاه کن اینجا نیستن، ولی تو هستی.
میتونست جای تو هزار نفر دیگه اینجا نشسته بود.. ولی شهدا و امام زمان عنایت کردن تو بیای اعتکاف و اینا رو بشنوی🥺.
فضا خیلی سنگین شده بود. یکی از بچه ها که از اول داشت گریه میکرد، کم کم داشت دیگه زار میزد از شدت گریه..💔
دلش خیلی پاک بود....
..
اومدیم و روز آخر شد. موقع خداحافظی بود و باید از هم دل می کندیم.. خب خیلی سخت بود واسه مایی که خیلی باهم رفیق سفت و سخت شده بودیم😄❤️.. دیدم اون دختر با رفیقاش اومدن پیشم. سفت بغلم کرد و درحالی که گریه میکرد می گفت دلم برات تنگ میشه. هیچوقت فراموشت نمی کنم، تو باعث شدی من با شهدا آشنا بشم.. رفیقاش هم یکی یکی بغل کردم. جدایی خیلی سخت بود. دوست نداشتم ازشون جدا بشم. الانم که دارم اینو می نویسم اشک تو چشام جمع شده.. بهشون گفتم بچه ها یه قولی بدید. اول از اون دختر پرسیدم.. گفت:
+من قول میدم امام زمانمو نزنم، شبا ده دقیقه راجب شهدا تحقیق کنم..
وقتی اینو گفت اصلا یه حالی شدم، با خودم فکر کردم شهدا یهو، یه جایی از زندگی دست آدمو میگرن میگن بیا، امام زمان دست آدمو میگیره میگه بیا تو رله خودمون دلمون واست تنگ شده بود😭💔 بقیه رفقایم قول دادن یه تحول اساسی توی خودشون ایجاد کنن، قرآن با معنی بخونن، نماز اول وقت و..
.
از همینجا بهتون میگم،
خیلی دلم براتون تنگ شده.. بچه ها
ببینید چیکار کردین تو زندگیتون شهدا انتخابتون کردن،چیکار کردین😭💔
✍روایت یک خادم
هدایت شده از سیمای عارفان شهید
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
💠 گرماگرم عملیات کربلای 5 بود. طمراس برای ساعتی به عقب آمده بود. من هم در عقبه بودم، با من تماس گرفت و گفت: «آماده باش با هم به حمام شهر برویم.»
در حمام وقتی از زیر دوش بیرون آمد گفت: «من غسل شهادت کردم. وقتی جنازه ام را به عقب آوردند، به مادرم بگو، که طمراس غسل کرده و نیاز به غسل ندارد!»
گفتم: «ان شاء الله سالم بر می گردی!»
با جدیت گفت: « من با خدای خود عهدی بسته ام که تا شهید نشوم به عقب برنگردم!»
یخ کردم از حرف طمراس. نگرانش بودم. روز بعد ظهر نشده خبر شهادتش مرا به آتش کشید، شهیدی که سر نداشت.
#شهید طمراس چگینی
# تا ابد مدیون شهداء هستیم..
# اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🇮🇷 کانال سیمای عارفان شهید
@arefaneshahid
eitaacom/arefaneshah
((بسم رب الشهدا و الصدیقین))
🍃شباهت جبهه جنگ و اعتکاف...!
کم کم کوله پشتیم را برای سفر سه
روزهام آماده میکردم سفری که قرار بود با خدا داشته باشم و غرق در مناجات باشم ذوق همان پسر بچهای را داشتم که انگار تازه داشت اعزام میشد به جبهه و دقیقاً مانند پسر بچه داشتم از همه چیز حتی خانوادهام دل میکندم و به هیچ چیز جز خدا فکر نمیکردم به اینکه میخواهم بی دغدغهتر از همیشه و بدون هیاهو و وابستگی های این دنیا سه روز را با خدای خود خلوت کنم خیلی حس شیرینی بود.
🌸🍃🌸🍃🌸
وقتی رسیدم...
هوا هوای شلمچه را داشت همانگونه معنوی انسان های بیریا و خاکی یکی گوشهای با خدای خود خلوت کرده بود و دیگری به مناجات مشغول بود یکی با رفیقش عهد بسته بود که خودسازی کند و پاک شود از هر گناهی.
لحظه به لحظه این سه روز مرا یاد شلمچه میانداخت آدمهایی که چطور دم از معنویت میزدند و از خود گذشتگی میکردند زمانی که یک نفر خودش نیاز به غذا داشت و از خود گذشتگی میکرد تا به بقیه برسد و خودجوشانه به هم کمک میکردند و بیریا و بدون هیچ منتی برای هم کار انجام میدادند به این جمع مومن و با ایمان گفته بودیم که یک رفیق شهید انتخاب کنید و در این چند مدت و حتی بعد از اعتکاف با این شهید خلوت کنید، درد و دل کنید، پیمان ببندید که چه کارهای تصمیم دارید انجام بدهید و چگونه به وصیتنامههایشان عمل کنید
توصیه کرده بودیم که به قول شهید همت کار انجام میدهید برای خدا قدم برمیدارید برای خدا و حتی نفس کشیدنتان هم برای خدا باشد
اینطور خیلی خوب میتوانید به خدا نزدیک بشوید و رنگ خدا بگیرید.
در این سه روز حتی لحظه به لحظهاش برایم خیلی ارزشمند بود
و الان که دارم این حرفها را میزنم دلم خیلی برای این سه روز تنگ شده است لحظه شماری میکنم تا سال دیگر هم حتما حضور پیدا کنم
در این برنامه پر ارزش و عرفانی...
وقتی توجه میکردم که چگونه صمیمانه در آن دل شب نماز شب میخواندند به حالشان غبطه میخوردم،
وقتی آن بچههایی که تازه به سن تکلیف رسیدهاند و چقدر صمیمانه با خدای خود مناجات میکردند و چقدر دوست داشتند که کمک خادمین کمک رسانی کنند خیلی حس قشنگی بود.
چه کسانی که دوست داشتند همانند شهدا بر نفسشان غلبه کنند و همانطور زندگی کنند چه کسانی که تصمیم گرفته بودند که دیگر از کلمات بیگانه و طاغوت استفاده نکنند و همه سخنان و اعمالشان مانند شهدا باشد
در آنجا هر کدام از ما یک مسئولیتی داشتیم درست مثل خط مقدم چند نفر از ما خبر رسانی کارهای هماهنگی که چه وسایلی لازم داریم و چه نیرویی لازم داریم یا همان بیسیمچی رو داشتند
چند نفرمان نگهبانی میکردند و به قول معروف شیفت شب بودند و نمیخوابیدند چند نفرمان هم امید میدادند و انرژی میدادند در حالی که خودشان خیلی خسته بودند درست مثل فرماندهان زمان جنگ آنجا همه کسانی که مسئولیت داشتند پرکار بودند از جانشان هم مایه میذاشتند که خم به ابروی معتکفین هم نیاد
یکی از معتکفین بودند که در عالم رویا و خیال چند نفر از شهدا را میبیند و با آنها صحبت میکند و با آنها عهد میبندد که نه تنها این خیلی از معتکفین ها هم عهد بستند با شهدایمان که خیلی از گناهانشون رو کنار بگذارند و خودسازی انجام بدهند، با شهدا و امام زمان بیشتر انس بگیرند، ترک گناه انجام بدهند نمازشان را به موقع بخوانند و کارهای فرهنگی و جهادیشان ترک نشود، رفتارشان را با والدینشان بهتر کنند و...
برای همین است که میگویم مثل جبهه جنگ بود برای همین است که میگویم مثل شلمچه و فکه بود...
جای همه آنهایی که نیامدند خیلی خالی بود ان شاءالله سال بعد قسمت همه آنهایی بشود که دلشان میخواست بیایند
🔻روایتی از یکی از خادمین
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه جویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن ز حیات خویشتن نومید است
دهه شکوهمند فجر مبارک باد
در آغاز ایامالله دهه فجر و بهاری دیگر از انقلاب شکوهمند ایران اسلامی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و امام شهدا، فجر پیروزی انقلاب اسلامی را به محضر رهبر فرزانه انقلاب و مردم شریف و همیشه درصحنه میهن عزیزمان تبریک و شادباش عرض مینمایم و از خدای سبحان توفیق احیای همیشگی و پاسداشت ارزشهای انقلاب اسلامی را مسئلت داریم.