#تلنگرانه⛔️
بھ نظـرتون الان ڪجآستـ...؟!
چـے ڪار میڪنھ...؟!
حالش خوبھ..؟!
ڪسی ڪھ فرامـوشش ڪردیم..؟!
امـام زمـانُ『عج』 میگمـ ؟!
حداقل بـرای آرومـ شدن دلشـون از تہ دل تڪرار ڪن:
_اللهمـ عجل الـولیڪ الفـرج :))
''••🔗💛••''
رسیدـہعیدِصیآمونَیـٰامَدۍآقا...
جهآننِمودـہقیآمونَیـٰامَدۍآقا...:)
#صاحبِعصر♥️
«🍯💛»
هر روز بہ امام زمان[عجاللّٰہ]
خالصانہ و با توجہ ڪامل متوسل شوید،
کہ همین، دواے اصلے شماست
و عنایت ایشان، حلال اصلے مشڪلات است!
#استاد_جاودان✨
#امام_زمان
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞
ټٰایـمِـ⏰ــ #پروفایلـ #اښټـــــوري📿
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞
#مهدیجان💙
°•خودتبرایِظهورتدعاکنوبرگرد؛🦋
تا حالا بہ ۅاࢪوݩہے ڪلمات دقٺ ڪࢪدین؟!
« گنج » مےشہ « جنگ »🚫
« دࢪمان » مےشہ « نامرد »👀
« قہقہہ » مےشہ « هق هق »🙂
ولے
« دزد » همۅن دزده...🧟♂
« دࢪد » همۅن دࢪده...💔
« گࢪگ » همۅن گࢪگہ...🐺
بعلہ!
نمےدۅنمـ چࢪا
« من » « نم » زده🚶🏻♀
ۅ « یاࢪ » « ࢪاے » عۅض ڪࢪده 🤭
ۅ « ࢪاه » انگاࢪ « هاࢪ » شده 🛤
ۅ « ࢪوز » بہ « زوࢪ » میگذࢪه 🌥
ۅ « آشنا » ࢪۅ جز ٺۅ « انشا » نمےبینے 📝
چہ « سࢪد »ـه ایݩ « دࢪس » زندگے ❄️
ۅ از اۅنجایـے ڪہ « دࢪد » همۅن « دࢪد »ـه
ڪم ڪم « مࢪگ » بࢪاے آدما « گࢪم » مےشہ 🔥
اما من ٺۅ این اۅضاع دلم « آࢪامش »
ۅاࢪوݩہ مےخۅاد...🙃
دلم « شما ࢪا » مےخۅاهد امام زمانم♥️
یا صاحب الزمان اغثنے
#قلبی_که_میشکند💔
سیما دختری بود که در خانواده ای مذهبی به دنیا امده بود . اما به دلیل دوستانی که داشت هیچ علاقه ای به دین نداشت
به خاطر اینکه جلب توجه کند و دل پسران کوچه و خیابان را ببرد ، لباس های تنگ و چسبان میپوشید و موهایش را بیرون میداد👱♀ و بسیاری دیگر از کارهایی که در شان یک دختر نبود انجام میداد 😔
او با اینکه میدانست با این کار ها به ذلت می افتد ، آگاهانه خود را به قعر چاه گناه می انداخت و نمی خواست بفهمد که دارد چه میکند ...
روز ها میگذشت و او به کار هایش ادامه میداد
تا اینکه ...
شبی خواب دید در صحرایی بی آب و علف که بادی شدید میوزید 🌬 و پرنده ای پر نمیزد 🕊 تنها بود
او بسیار سردرگم شده بود که در این صحرا چه میکند . تشنه بود و لب هایش ترک ترک شده بودند . هرچه میدوید و داد میزد کسی را نمیافت که جرعه ای آب به او بدهد تا بلکه تشنگی اش رفع شود
پس از ساعتی دویدن ، خیمه ای دید . فکر کرد خیالاتی شده است چون در آن بیابانی که او بود حتی به مغزش خطور نمیکرد که کسی آنجا زندگی کند . به خیمه نزدیک شد و پرده را کنار زد . دید مردی در خیمه نشسته است که پشتش به در خیمه بود و گریه میکرد 😭
سیما گفت : ببخشید آقا من در این بیابان گم شده ام ، نمیدانم اینجا چه میکنم ، میشود به من کمک کنید ؟
منتظر بود تا مرد جوابش را بدهد و از طرفی کنجکاو بود که او چرا گریه میکند 🧐
در همان لحظه فکر های زیادی در سرش میگذشت . همین طور که به فکر فرو رفته بود ، مرد رویش را به سمت او کرد و با لبخند به او سلام کرد 🙂
سیما تا او را دید حزن و غم و اندوهی تمام وجودش را فرا گرفت 😥
صورت مرد قرمز شده بود گویی کسی او را زده بود
اشک در چشمان سیما حلقه زد و با گریه به او گفت شما چه کسی هستی ؟ اسم شما چیست ؟ من احساس میکنم شما را میشناسم . چه کسی شما را زده ؟
مرد گفت اسم من : « مهدی فاطمه است🥺💔😭» و به خاطر گناهان شیعیانم صورتم قرمز شده انها هر گناهی که میکنند مثل سیلی به من میخورد 😓 من به جای انها از خداوند طلب بخشش میکنم 😔 و برایشان دعا میکنم 🤲
باورش نمیشد که انقدر امام زمانش تنها باشد🥺💔
به او گفت از شما خواهش میکنم مرا ببخش 😔 مرا به خاطر تمام سیلی هایی که به شما زدم ببخش 😭 به خاطر تمام لحظاتی که قلب شما را میشکستم 💔 ببخش😭
اما امام زمان گفت من خیلی وقت است تو را بخشیده ام 😍
این صدا مانند وقتی که در کوه فریاد میزنی و صدایت می پیچد ، در روح و روان سیما پیچید و همان لحظه از خواب پرید
پس از ان خواب زیبا سیما تصمیم گرفت دیگر کارهای قبلش را تکرار نکند و دختری خوب برای پدر مهربانش باشد 😍
خوب است در کنار تمام آرزو هایی که داریم
در کنار تمام دغدغه های زندگیمان یاد پدر مهربان مان باشیم و برای ظهورش دعا کنیم 🤲🏻💔
ظهور و سلامتی آقا صاحب الزمان صلوات🌸
اللهم عجل لولیک الفرج 🍃
•📜✍🏻•
شھیدمحسنحججۍ :
خودتانرابرایظهورِامامزمانروحی
لکالفداوجنگباکفاربهخصوص
اسرائیلآمادهکنیدکهآنروزخیلی
نزدیکاست🖐🏻.
#شهیدانه