eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
33.3هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
762 فایل
رسانۀ تخصصی مهدویت و حوزه آخرالزمان بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ my.masaf.ir/r/eitaa شماره‌کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مولانا مهدی... 🧡 بی‌تو زندگی هست، اما طعمش شیرین نیست! جسم دارد، اما روح نه. گویا چیزی کم دارد... یک‌چیزی از جنس بودنِ تو… این روزها، ما فقط گذر زمان را چشیده‌ایم، نه طعم شیرین آن را! ☀️ تو بیایی، احسن الحالمان را تحویل می‌گیریم. 📖 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
26.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ قرائت زیارت با سرعت مناسب برای قرائت غروب جمعه‌ها واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @mahdiaran
1_1413030717.mp3
19.46M
کلیپ قرائت زیارت با سرعت مناسب برای قرائت غروب جمعه‌ها واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @mahdiaran
🗂 فایل زیپ 🎙 ۵۰ عدد صوت مهدوی با موضوع و 🗓 مناسب ایام دهه مهدویت و 📥 دانلود مستقیم فایل از سایت 📎 حجم فایل: MB ۲۹۶ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
📌 حضور پررنگ مردم در مراسم رونمایی از سرود «فرمانده مَهدی» 📸 سید محمد قدس علوی 📣 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 رونمایی از سرود «فرمانده مهدی» در جمکران 🔸 این سرود با مشارکت ۳۰۰ نفر از اعضای گروه سرود سلام فرمانده در مسجد جمکران اجرا شد. 📣 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 9⃣ قسمت نهم 🧡 منظورش رو نمی‌فهمم. برای همین می‌پرسم: می‌شه یه جور بگی منم ب
❓ کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 🔟 قسمت دهم 🔸 مثل بچه‌ها دستمو گرفت و کشید بیرون سالن جلسه. مدام به عقب نگاه می‌کردم. نگاه مشتاق والدین و نگاه تحسین‌برانگیز همکارام، نشون می‌داد جلسه خوب گرفته. اگه حمید بگذاره، یه کم خاطره‌بازی کنم. ☀️ اومدیم توی حیاط دبیرستان، از لای پنجره نیمه‌باز صدام هنوز می‌اومد که داشتم یه رباعی می‌خوندم. یادمه شب قبل برای حفظ‌کردنش، کلی تمرین کرده بودم. - چطور بود؟ سرمو چرخوندم طرفش: با منی؟! لبشو ورچید و دوباره پرسید: چطور بود جلسه؟! به خودت چه نمره‌ای می‌دی؟! خواستم هیجانمو قورت بدم، یه کم شکسته‌نفسی کنم. برای همین گفتم: خودت که دیدی! حقیر این از دستم می‌اومد. خدا رو شکر احساس می‌کنم مجلس گرفت. یه مکث کردم تا تأثیر حرفمو توی صورتش ببینم. بعد ادامه دادم: امیدوارم مورد رضای امام زمان باشه. 📚 هنوز آمین نگفته بودم که اخمش باعث شد آمینم رو قورت بدم. کاش می‌دونستم کجای سخنرانی باب دلش نبوده. شایدم شعرمو دوست نداشته. گفت: شایدات تموم نشد؟! فکر کردی برای آقا سنگ تموم گذاشتی؟! با چند تا کتاب و چند جلسه حرف‌زدن، وظیفه‌تو انجام دادی؟! گفتم: آخه اخوی! حاجی! من همینا از دستم میاد، خب می‌گی چیکار کنم؟ همون چند تا کتابی که می‌گی، کلی زمان صرف خوندنش کردم. تازه سر همین سخنرانی برای آقا، هر‌جا می‌رم بهم تیکه می‌ندازن و فکر می‌کنن دنبال اسم و رسم و مقام هستم. اون از اونا، اینم از شما که واقعاً انتظار نداشتم اینا رو ندید بگیری! ⚰ لحنش مهربون شد: جان برادر، مشکل اینجاست که با چند تا از این جلسه و کارای ریز و درشت فکر کردی منتظر هستی! اصلاً به حرفایی که زدی اعتقاد داری؟! دیگه بهم بر‌خورد. برای همین محکم گفتم: آره... اگه کسی امام زمانش رو نشناسه، به مرگ جاهلیت از این دنیا می‌ره. گفت: ایول! اینو خوب اومدی! پس بیا به قول خودت یه کم خاطره‌بازی کنیم. آماده‌ای؟ 🗣 ادامه دارد... 📖 @Mahdiaran
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه