مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۹۱۰
🌃 ساعت از یکِ نیمهشب گذشته بود. من و داداش خشی (البته خودش دوست داشت اینطوری صداش کنم) تقریبا بُریده بودیم. صدای با محبتی، که دست و پا شکسته سعی داشت فارسی صحبت کنه توجهمون رو جلب کرد.
🚶 تا اومدیم بفهمیم کیه، آقا سید گفت راه بیفتین. وسایلمون رو جمع و جور کردیم و سوار یه ماشین شدیم. اونقدر درب و داغون بود که نمیشد مدلش رو تشخیص داد. با دلخوری پرسیدم: «آقا سید! کجا داریم میریم؟»
🔹 همونطوری که با دستش به فردِ کناریش اشاره میکرد جواب داد: «امشب مهمون این برادر هستیم.» لحن جواب دادنش طوری بود که احساس کردم پدرم هنوز زنده است و مثل همهی سالهای بچگی داره به زور میبرم عید دیدنی!
سید دوباره گفت: «امشب مهمون این برادر هستیم، انشاءالله.»
🔆 البته من خیلی راضی نبودم. حرفی نزدم ولی احساس میکردم انگار آقا سید همهچی رو میدونست. همونطور که در افکارش غرق شده بود، گفت: «بچههای جدّم وقتی بدونِ پاپوش، گرسنه و تشنه این راه رو میرفتند قطعا خیلی بیشتر اذیت شدن. مهم اینه که هر جا هستی با امامت همسفر باشی.» از خودم و فکرهای ناجوری که به ذهنم خطور کرده بود خجالت کشیدم.
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت نهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «امام حاضر و ناظر»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 اگه امام زمان رو حَیّ و حاضر و ناظر میدونستیم اصلا جرات گناه میکردیم؟
📥 دانلود با کیفیت بالا
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۰۷۰
🏠 به خونهی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچههای صاحبخونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفرهای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد.
🍲 به جرات میتونم بگم همهی داراییشون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش خشی اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم.
🔸 چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که میرسیدیم کمک میکرد. آشنا و غریبه براش فرق نمیکرد. من و خشایار از فرطِ خستگی خوابمون بُرد.
📖 با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمیخواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه میخونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم اینطوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت دهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📢 حسین تو را می خواند. خوب گوش کن. صدای پای جابر است؟ نه! قدری آرامتر، صدای پاهای خستهی زینبِ حسین است که زائر اربعین شده؟ نه! شاید هم رباب، مادر شاهزادهی حسین را میگویم، اوست که در پیِ شیوَن طفلش بازگشته تا شاید سیرابش کند؟ نه!
🔹 این طنین گامهای خود توست! خوب گوش کن. کسی میگوید: بیا. تو خوب این صدا را میشناسی. صدای حسین را که هنوز از پس قرنها بیوقفه فریاد میزند: بیا
🚶 و تو راه افتادهای. خسته و شکسته، گاهی مینشینی، گاهی به آمدنت شک میکنی، اما راه افتادهای و قافله سالار، حسین زمان، مهدی فاطمه است.
🔺 پس برخیز! احرام ببند تا شاید مَحرمِ غمِ حسین شوی و در اربعین حضرت ارباب برسی به خیمه امن امام زمان و آخرین قافله سالار از تبار حسین.
🏴 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۱۸۰
💤 با فشار دستِ گرمِ آقا سید از خواب بیدار شدم. خیلی خسته بودم. سید، نگاه محبتآمیزی بهم کرد و گفت: «بلند شین نمازتون رو بخونین. باید راه بیوفتیم.» و اشاره کرد به لباسهامون که شُسته و تا کرده، کنار اتاق گذاشته شده بودن و ادامه داد: «خانمِ صاحبخونه راه زیادی رفته تا لباسهای ما رو با ماشین لباسشویی یکی از اقوامشون بشوره و به موقع برگردونه.» از خودم بدم اومد. راستی من شیعهی امام حسینم یا این عزیز عراقی و خونوادهاش؟!
👧 تو همین فکرا بودم که دو تا دختر بچه حدودا ۳ و ۵ ساله اومدن تو اتاق. آقا سید، با مهربانی بغلشون کرد و روی پاهاش نشوندشون و توی جیبِ پیراهنشون چیزی گذاشت. داداش خشایار هم که انگار منقلب شده بود دست کرد تو ساکش و کمی پسته درآورد و ریخت کفِ دستِ دختری که کوچیکتر بود؛ اما همهی پستهها یهو پخش شد روی زمین. دختر بزرگتر جلو اومد و دامن پیراهنش رو باز کرد و آقا سید پستهها رو ریخت توی دامنش.
🔻 من و خشایار ماتمون برده بود. هر دو دختر بچه، هیچ انگشتی نداشتند. آقا سید، پاکت پسته رو بهشون داد و دخترها با خوشحالی از اتاق رفتن بیرون. با کمک سید، روی ویلچر نشستم.
🔅 صاحبخونه برای خداحافظی اومد و ما رو بغل کرد. وقتی خواستم باهاش دست بدم، دیدم او هم مثل دخترهاش انگشت نداشت. نمیدونم چه مشکلی وجود داشت. نه میتونستم عربی حرف بزنم و بپرسم نه روم میشد از سید علت رو جویا بشم. صاحبخونه به عربی چیزهایی گفت که من فقط عبارت عجل لولیک الفرج رو متوجه شدم...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت یازدهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
💢 مهدییاوران عزیز، سلام!
🏴 پیشاپیش فرارسیدن #اربعین حسینی را خدمت امام زمان و شما عزادارن تسلیت عرض میکنیم.
▫️ امسال که نعمت پیادهروی اربعین و زیارت ضریح شش گوشه اباعبدالله از ما دریغ شده است، از امروز در کانال مهدویت مهدیاران ، سفرنامهی صوتیِ #دنیای_شیرین منتشر خواهد شد تا ذرهای از حال و هوای اربعین را، در دلهایمان زنده کند.
📒 سفرنامه صوتیِ دنیای شیرین، تجاربِ بانوییست در سفر به جایی که هرگز حتی به تخیلش خطور نمیکرد راهیِ آنجا شود.
با ما در شنیدن این سفرنامه زیبا همراه باشید.👇👇
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
دنیای شیرین - قسمت اول.mp3
11.06M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 #داستان_صوتی_مهدوی
📝 #دنیای_شیرین ؛ قسمت اول
💬 ساعت از ۱۱ گذشته بود. داشتم چمدون رو جمع و جور میکردم که برای سفر ترکیه آماده بشم، نمیدونم چی شد خوابم بُرد. توی خواب، اکبر آقا خدا بیامرز، یه کاغذ گرفت سمتم و گفت: شیرین خانم واست برات آوردم...
🏴 ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۱۸۶
📖 مشغولِ خوندن زیارت عاشورا بودم که صدای گریهی داداش خشی رو شنیدم. زیر لب چیزی زمزمه میکرد. حس کنجکاویم باعث شد کتاب دعا رو ببندم. گفتم: «داداش خشایار! چیزی شده؟» گفت: «نه، چیزی نیست.» گفتم: «چند روزه که میخواستم ازت یه سوالی بپرسم اما خجالت کشیدم. دوست دارم از خودت بگی. از اومدنت به راهپیمایی اربعین با پای پیاده. اصلا چی شد که اومدی؟»
🔅 خشی هم بینیاش رو بالا کشید و گفت: «حتما خودت هم فهمیدی من خیلی گروه خونم به اینجاها نمیخوره. توفیق اجباریه دیگه.» و بعد از کمی مکث ادامه داد: «آقام خدا بیامرز میوندار هیئتِ امام حسین بود. همیشه میگفت میخوام یه روز پشتِ سرِ خانم زینب کبری (س) پیاده برم زیارت ارباب. اما مریضی و اجل مهلتش نداد. اومدنِ منم فقط به خاطر وصیتِ آقامه. اما دیشب و امروز، اتفاقاتی افتاد، که انگار دلم زمینگیرِ کربلا شده.»
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت دوازدهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
روزنامه قدس.pdf
1.53M
📌 #اخبار_مهدوی
💢 انتشار خبر ساخت فیلم کوتاه «مسافر اربعین» و مصاحبه با کارگردانِ فیلم و مسئول واحد مهدویت مصاف، در صفحه اول روزنامه قدس ۹۹/۰۷/۱۴
📝 فیلم کوتاه «مسافر اربعین» در واحد مهدویت موسسه مصاف، مهدیاران تولید شده است و ان شا الله شبِ اربعین در فضای مجازی منتشر خواهد شد.
🔺 منتظر این فیلم زیبا باشید.
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
@Mahdiaran
دنیای شیرین - قسمت دوم.mp3
12.86M
🎵 #سفرنامه_صوتی
📝 #دنیای_شیرین ؛ قسمت دوم
🔹تجارب زیسته یک بانو
💬 سفرنامه صوتی دنیای شیرین
تجارب یک بانوست در سفر به جایی که هیچ وقت حتی به تخیلش خطور نمی کرد راهی اونجا باشه...
☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c