eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
35.5هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
655 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ @Addmin_Mahdiaran 💳 شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 در خیمه‌ی چه کسی هستی؟ 👥 منتظران! عاشقان صاحب الزمان! پارسال، این روزها کجا بودیم؟ کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپار بودیم؟ یا به هر دلیلی ذکر لبمان «به تو از دور سلام» بود؟ 🗓 امسال کجاییم؟ ذکر الان ما چیست؟ چرا ما مدعیانِ «أنا منتظر المهدی» کاری نکردیم که «إلهی عظم البلاء» هایمان اینقدر طولانی نشود؟پارسال ستون های جاده رو ما به شوق حرم می‌شمردیم؟ امسال آمار مبتلایان و فوتی‌ها رو می‌شمریم؟ تا کِی باید چوبِ کم کاری‌هایمان را بخوریم؟ تا کِی باید قلب امام زمانمان را در فشار نگه داریم؟ تا کِی شرمندگی؟ تا کِی بلا؟ ▪️ بلا از این بالاتر که نه می‌توانیم امام زمانمان را ببینیم و نه می‌توانیم به زیارت جدّشان برویم؟ما لبیک گویان چرا در خیمه امام زمانمان نیستیم؟ ما که در خیمه امام زمان نیستیم، در خیمه چه کسی هستیم؟ 🔻 ما منتظر نیستیم... او منتظر است تا که ما برگردیم! 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۶۹۰ 🏠 به موکب که رسیدیم، تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. محو تماشای زائرانِ پیاده‌ی اربعین شده بودم. قیافه‌ی آدم‌های توی راه و‌ همسفرامون برام جالب بود. اولین بار بود که این منظره‌ها رو می‌دیدم. چشمم به آقا سید افتاد. باورم نمی‌شد. کلی راه با هم اومده بودیم ولی حتی اسمشو هم نمی‌دونستم. مردی مهربان با صورتی گیرا و حُسن خُلقی بسیار عالی. از هم‌صحبتی با او در راه، لذت می‌بردم. 👨 آقا سید در موکب، مشغول پذیرایی از زائرها شد. خواستم جا به جا بشم که یهو دستم خورد به دستِ بغل دستیم و سیگارش افتاد روی شلوارش. چای داغی رو هم که مشغولِ فوت کردنش بود، ریخت روی پیراهنش. خدا منو ببخشه، اصلا ظاهرش به زائرهای آقا نمی‌خورد! آخه توی این روزهای عزاداری، یه پیراهن با گلهای قرمزِ درشت پوشیده بود‌. یقه‌اش هم تقریباً باز بود و مدام سیگار روشن می‌کرد. 🔺 چنان سرم‌ داد کشید که دستام شروع کرد به لرزیدن. گفتم داداش معذرت می‌خوام، از قصد نبود. حلالم کن. ولی اون بنده خدا فقط داد می‌زد و بد و بیراه می‌گفت. همه داشتن نگامون می‌کردن. دیگه نمی دونستم چی کار کنم تا آروم بشه که آقا سید سررسید. 🔆 وای خدای من، چه به موقع! توی دستش یه پاکت بود. پاکت رو به طرفِ مرد عصبانی گرفت. یه لبخند شیرین زد و گفت: «بفرمایین لباسهاتون رو عوض کنین. من یه چای دیگه براتون میارم.» بعد هم اشاره کرد به من و گفت یا علی. کمک کرد تا روی ویلچر نشستم. رفت و یک چایِ تازه آورد و کنار وسایلِ مرد گذاشت و زدیم به دل راه... 🏴 ؛ قسمت هفتم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 🔻 بلا یعنی جمعه برسد و نبینم روی ماهت را... 🌌 👌 بسیار زیبا 🖼 ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 عمود شماره ۸۰۰ 🚶‍♂هنوز خیلی راه نرفته بودیم که دیدم یه نفر داره صدامون می‌زنه. برگشتم ببینم کیه. ناخودآگاه گفتم: «چقدر این لباسهای مشکی بهتون میاد.» جواب داد: «منم می‌تونم باهاتون همسفر بشم؟» به صورت آقا سید نگاه کردم. لبخند ملیحی زد. یعنی موافق بود. گفتم: «چرا که نه!» خوشحال شد و گفت: «اسمِ من خشایاره ولی شما می‌تونین خشی صدام کنین.» 🔅 گفتم: «داداش! حلالم کن.» برگشت پیشونیم رو بوسید و گفت: «منم بد رفتار کردم، اصلا بگذریم. راستش من از رنگ مشکی خوشم نمیاد، فقط یه بار واسه فوت آقام خدا بیامرز پوشیدم؛ ولی انگاری از این لباسه بدم نیومده. یه جورایی دوسش دارم.» آقا سید گفت: «الحمدالله» و به راه ادامه دادیم... 🏴 ؛ قسمت هشتم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 📝 « میهمانی آسمان » ▫️ آسمان، لباس آبی‌رنگِ بلندی پوشیده و میزبان است. همه چیز خبر از یک روز عالی دارد اما ساعتی نمی‌گذرد که.‌‌.. 🌸 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▫️ تو دلت قرص ما همه خوبیم! دل‌هایمان غم دارد به وسعتی که در ذهن نگنجد اما همین که تو را داریم حالمان خوب است... ▪️ آن روزها که خبر از بسته شدن راه‌های کربلا بود، تو را از دور سلام می‌دادیم و فکر نمی‌کردیم دیدار بین الحرمین آرزو شود! حالا که می‌گویند از زیارتت بگذریم فهمیدیم غمِ حس نکردنِ هوای حَرَمت یعنی چه؟ که بزرگترین حسرت زندگی یعنی ندیدن ضریحِ شش گوشه‌ی تو... ▫️ آرامشی که در کویِ تو حس می‌شود در هیچ جای دنیا نمی‌توان حس کرد و این خاص بودنِ حالمان تنها از تلاشِ شما برای امرِ ولایت و امامت بود.‌ کسی که اگر مردم دنیا او را بشناسند، مهدی را می‌شناسند. کسی که اگر بدانند چقدر بر حق بود، بدون لحظه‌ای تردید به دنبال آخرین فرزندش می‌روند. ▪️ نداشتن زیارتت این انتظارِ عجیبِ منتظران را سخت‌تر و طاقت فرساتر می‌کند اما تو دلت قرص که دل خوش کردیم به آمدن او. ▫️ یا اباعبدالله! امسال نمی‌توان با پای پیاده غم نبودنِ اماممان را فریاد بزنیم و با زیارت کاظمین و سامرا دلمان را آرام کنیم. امسال معجزه‌ای کن تا  نفسی در غم دیدار تو قطع نشود... 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۹۱۰ 🌃 ساعت از یکِ نیمه‌شب گذشته بود. من و داداش خشی (البته خودش دوست داشت اینطوری صداش کنم) تقریبا بُریده بودیم. صدای با‌ محبتی، که دست و پا شکسته سعی داشت فارسی صحبت کنه توجهمون رو‌ جلب کرد. 🚶 تا اومدیم بفهمیم کیه، آقا سید گفت راه بیفتین. وسایلمون رو جمع و جور کردیم و سوار یه ماشین شدیم. اونقدر درب و داغون بود که نمی‌شد مدلش رو تشخیص داد. با دلخوری پرسیدم: «آقا سید! کجا داریم میریم؟» 🔹 همون‌‌طوری که با دستش به فردِ کناریش اشاره می‌کرد جواب داد: «امشب مهمون این برادر هستیم.» لحن جواب دادنش طوری بود که احساس کردم پدرم هنوز زنده است و مثل همه‌ی سال‌های بچگی داره به زور می‌برم عید دیدنی! سید دوباره گفت: «امشب مهمون این برادر هستیم، انشاءالله.» 🔆 البته من خیلی راضی نبودم. حرفی نزدم ولی احساس می‌کردم انگار آقا سید همه‌چی رو می‌دونست. همونطور که در افکارش غرق شده بود، گفت: «بچه‌های جدّم وقتی بدونِ پاپوش، گرسنه و تشنه این راه رو می‌رفتند قطعا خیلی بیشتر اذیت شدن. مهم اینه که هر جا هستی با امامت همسفر باشی.» از خودم و فکرهای ناجوری که به ذهنم خطور کرده بود خجالت کشیدم. 🏴 ؛ قسمت نهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «امام حاضر و ناظر» 👤 استاد 🔺 اگه امام زمان رو حَیّ و حاضر و ناظر میدونستیم اصلا جرات گناه می‌کردیم؟ 📥 دانلود با کیفیت بالا ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #ایده_های_مهدوی_شما 🔸 ایده‌های زیادی از شما عزیزان برای کارِ مهدوی در کانال منتشر شده. افرادی که هنوز نمیدونند برای امام زمان چیکار کنند، می‌تونند هشتگ #بانک_ایده رو در کانال سرچ بزنند. 🌺 بعضی وقتها، کوچکترین کارها، می‌تونه زندگیمون رو زیبا و مهدوی کنه. @Mahdiaran
📌 عمود شماره ۱۰۷۰ 🏠 به خونه‌ی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچه‌های صاحب‌خونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفره‌ای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد. 🍲 به جرات می‌تونم بگم همه‌ی دارایی‌شون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش خشی اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم. 🔸 چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که می‌رسیدیم کمک می‌کرد. آشنا و غریبه براش فرق نمی‌کرد. من و خشایار از فرطِ خستگی خوابمون بُرد. 📖 با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمی‌خواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه می‌خونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم این‌طوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد... 🏴 ؛ قسمت دهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📢 حسین تو را می خواند. خوب گوش کن. صدای پای جابر است؟ نه! قدری آرامتر، صدای پاهای خسته‌ی زینبِ حسین است که زائر اربعین شده؟ نه! شاید هم رباب، مادر شاهزاده‌ی حسین را می‌گویم، اوست که در پیِ شیوَن طفلش بازگشته تا شاید سیرابش کند؟ نه! 🔹 این طنین گام‌های خود توست! خوب گوش کن. کسی می‌گوید: بیا. تو خوب این صدا را میشناسی. صدای حسین را که هنوز از پس قرن‌ها بی‌وقفه فریاد میزند: بیا 🚶 و تو راه افتاده‌ای. خسته و شکسته، گاهی می‌نشینی، گاهی به آمدنت شک می‌کنی، اما راه افتاده‌ای و قافله سالار، حسین زمان، مهدی فاطمه است. 🔺 پس برخیز! احرام ببند تا شاید مَحرمِ غمِ حسین شوی و در اربعین حضرت ارباب برسی به خیمه امن امام زمان و آخرین قافله سالار از تبار حسین. 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
⁉️ #تاحالا_به_این_فکر_کردین که وقتی تو خیابون با دیدن یه خانم و برای اینکه احساس امنیت کنه، سرتون رو پایین میندازین یا مسیرتون رو تغییر میدین، امام زمان چقدر بهتون افتخار می‌کنه؟! ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 عمود شماره ۱۱۸۰ 💤 با فشار دستِ گرمِ آقا سید از خواب بیدار شدم. خیلی خسته بودم. سید، نگاه محبت‌آمیزی بهم کرد و گفت: «بلند شین نمازتون رو بخونین. باید راه بیوفتیم.» و اشاره کرد به لباس‌هامون که شُسته و تا کرده، کنار اتاق گذاشته شده بودن و ادامه داد: «خانمِ صاحبخونه راه زیادی رفته تا لباس‌های ما رو با ماشین لباسشویی یکی از اقوامشون بشوره و به موقع برگردونه.» از خودم بدم اومد. راستی من شیعه‌ی امام حسینم یا این عزیز عراقی و خونواده‌اش؟! 👧 تو همین فکرا بودم که دو تا دختر بچه حدودا ۳ و ۵ ساله اومدن تو اتاق. آقا سید، با مهربانی بغلشون کرد و روی پاهاش نشوندشون و توی جیبِ پیراهنشون چیزی گذاشت. داداش خشایار هم که انگار منقلب شده بود دست کرد تو ساکش و کمی پسته درآورد و ریخت کفِ دستِ دختری که کوچیکتر بود؛ اما همه‌ی پسته‌ها یهو پخش شد روی زمین. دختر بزرگتر جلو اومد و دامن پیراهنش رو باز کرد و آقا سید پسته‌ها رو ریخت توی دامنش. 🔻 من و خشایار ماتمون برده بود. هر دو دختر بچه، هیچ انگشتی نداشتند. آقا سید، پاکت پسته رو بهشون داد و دخترها با خوشحالی از اتاق رفتن بیرون. با کمک سید، روی ویلچر نشستم. 🔅 صاحبخونه برای خداحافظی اومد و ما رو بغل کرد. وقتی خواستم باهاش دست بدم، دیدم او هم مثل دخترهاش انگشت نداشت. نمیدونم چه مشکلی وجود داشت. نه می‌تونستم عربی حرف بزنم و بپرسم نه روم می‌شد از سید علت رو جویا بشم. صاحبخونه به عربی چیزهایی گفت که من فقط عبارت عجل لولیک الفرج رو متوجه شدم... 🏴 ؛ قسمت یازدهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
💢 مهدی‌یاوران عزیز، سلام! 🏴 پیشاپیش فرارسیدن حسینی را خدمت امام زمان و شما عزادارن تسلیت عرض می‌کنیم. ▫️ امسال که نعمت پیاده‌روی اربعین و زیارت ضریح شش گوشه اباعبدالله از ما دریغ شده است، از امروز در کانال مهدویت مهدیاران ، سفرنامه‌ی صوتیِ منتشر خواهد شد تا ذره‌ای از حال و هوای اربعین را، در دل‌هایمان زنده کند. 📒 سفرنامه صوتیِ دنیای شیرین، تجاربِ بانویی‌ست در سفر به جایی که هرگز حتی به تخیلش خطور نمی‌کرد راهیِ آنجا شود. با ما در شنیدن این سفرنامه زیبا همراه باشید.👇👇 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 🎵 📝 ؛ قسمت اول 💬 ساعت از ۱۱ گذشته بود. داشتم چمدون رو جمع و جور میکردم که برای سفر ترکیه آماده بشم، نمی‌دونم چی شد خوابم بُرد. توی خواب، اکبر آقا خدا بیامرز، یه کاغذ گرفت سمتم و گفت: شیرین خانم واست برات آوردم... 🏴 ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۱۱۸۶ 📖 مشغولِ خوندن زیارت عاشورا بودم که صدای گریه‌ی داداش خشی رو شنیدم. زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد. حس کنجکاویم باعث شد کتاب دعا رو ببندم. گفتم: «داداش خشایار! چیزی شده؟» گفت: «نه، چیزی نیست.» گفتم: «چند روزه که می‌خواستم ازت یه سوالی بپرسم اما خجالت کشیدم. دوست دارم از خودت بگی. از اومدنت به راهپیمایی اربعین با پای پیاده. اصلا چی شد که اومدی؟» 🔅 خشی هم بینی‌اش رو بالا کشید و گفت: «حتما خودت هم فهمیدی من خیلی گروه خونم به اینجا‌ها نمی‌خوره. توفیق اجباریه دیگه.» و بعد از کمی مکث ادامه داد: «آقام خدا بیامرز میون‌دار هیئتِ امام حسین بود. همیشه می‌گفت می‌خوام یه روز پشتِ سرِ خانم زینب کبری (س) پیاده برم زیارت ارباب. اما مریضی و اجل مهلتش نداد. اومدنِ منم فقط به خاطر وصیتِ آقامه. اما دیشب و امروز، اتفاقاتی افتاد، که انگار دلم زمین‌گیرِ کربلا شده.» 🏴 ؛ قسمت دوازدهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
روزنامه قدس.pdf
1.53M
📌 💢 انتشار خبر ساخت فیلم کوتاه «مسافر اربعین» و مصاحبه با کارگردانِ فیلم و مسئول واحد مهدویت مصاف، در صفحه اول روزنامه قدس ۹۹/۰۷/۱۴ 📝 فیلم کوتاه «مسافر اربعین» در واحد مهدویت موسسه مصاف، مهدیاران تولید شده است و ان شا الله شبِ اربعین در فضای مجازی منتشر خواهد شد. 🔺 منتظر این فیلم زیبا باشید. ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 📝 ؛ قسمت دوم 🔹تجارب زیسته یک بانو 💬 سفرنامه صوتی دنیای شیرین تجارب یک بانوست در سفر به جایی که هیچ وقت حتی به تخیلش خطور نمی کرد راهی اونجا باشه... ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 مهم 🏴 اربعینِ ۹۸، در پویش ، تک تک قدمهایمان را نذرِ ظهور کردیم. امسال اما محرومیم از این نعمت. 🎬 فیلم کوتاه «مسافر اربعین»، با محوریت شرایطِ امسال و بسته شدن مرزها تولید شده است و ان شا الله شبِ اربعین در کانال مهدیاران منتشر خواهد شد. 📆 زمان انتشار: شب اربعین (چهارشنبه، ۱۶ مهر)، ساعت ۱۹:۰۰ در کانال مهدیاران 🔺 با ما همراه باشید کانال واحدمهدویت‌مصاف؛ مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 لیست زوار اربعین 💔 میدانم که این روزها دلت بدجور برای حرم گرفته. از صبح تا شب این صدا در جانت طنین انداز می‌شود. حرم! حرم! حرم! 📜 می‌خواهی گریه کنی، گریه کن. می‌خواهی شکایت کنی، شکایت کن. اما ننشین! با گریه‌ی خالی شاید نامت در لیست زوار اربعین امسال نوشته نشود. ❓ برای چه می‌خواستی به اربعین بروی؟ برای چه می‌خواستی خود را به پیادگان مسیر عشق ارباب برسانی؟ فکر کن. میخواستی به اربعین بروی تا به شناخت برسی؟ شناخت امام؟ 🔰 حال که نمی‌توانی بروی این هدف را به نیت اربعین انجام بده. هدفت چه بود؟ شناخت امام زمانت و شناساندن ایشان به جهانیان و یا حتی خانواده و دوستان. نیت کن. نیت قربة الی الحسین. 💢 یادت هست که اربعین پارسال تک تک قدم‌هایمان را نذر ظهور کردیم؟ حالا تک تک اعمالمان را نذر ظهور می‌کنیم. لیست زوار اربعین منتظر نام توست. 🔘 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 📝 ؛ قسمت سوم 🔹تجارب زیسته یک بانو 💬 سفرنامه صوتی دنیای شیرین تجارب یک بانوست در سفر به جایی که هیچ وقت حتی به تخیلش خطور نمی کرد راهی اونجا باشه... ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 شماره عمود ۱۳۰۰ 🏙 شهر از دور پیدا بود. تعداد زائرهای پیاده هر لحظه بیشتر می‌شد. یه جورایی دیگه رفتن دست خودت نبود. سیل جمعیت، زائران رو با خودش می‌برد. به یه دو راهی رسیدیم که در موردش زیاد شنیده بودم. اول باید می‌رفتیم زیارت آقا قمر بنی هاشم یا زیارت مولا ابا عبدالله؟! 🔺 توی تردید و دودلی و مبهوت زیبایی بین الحرمین بودم که خشایار گفت: «راستی داداش اول باید بریم زیارت...» خندیدم. دلخور شد. سریع گفتم معذرت می‌خوام، خنده‌ام واسه این بود که منم دقیقا همین مشکل رو دارم. 🔆 هر دو خیره شدیم به چهره آسمونی سید همسفرمون. انگار مثل همیشه، همه‌ی سوال‌ و جواب‌ها رو می‌دونست. رسیده بودیم درست جلوی درب حرم علمدار. ادب به امام رو خشت خشت این بارگاه فریاد می‌زد. آقا سید گفت: «برای رسیدن به امامت، راهی به جز عباس شدن نداری.» 🔸 چشم‌هام توی بین الحرمین، دو دو می‌زد. دائم دنبال گمشده‌ای بودم یا نشونه‌ای که از اون گم شده باشه. آخه حالا که تو شب اربعین، مولا و امامم دعوتم کرده بود اینجا... 🔹 چه توقع بی‌جایی! من کجا و آقا حضرت حجة ابن الحسن کجا؟ چون من گدای بی‌نشان، مشکل بود یاری چنان / سلطان، کجا عیش نهان با رند بازاری کند؟ تو همین حال و هوا بودم که با صدای همیشه مهربون آقا سید به خودم اومدم. دیگه وقتشه. سحر اربعینه... 🏴 ؛ قسمت سیزدهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▫️ نزدیک اربعین که می‌شد، لرزه به اندامشان می‌افتاد. به آب و آتش می‌زدند برای تعطیلیِ این اجتماع عظیم که مبادا این لشگر چند میلیونی، ختم به ظهور شود. ▪️ امسال مرزها بسته است. مستکبران به آرزویشان رسیده‌اند ظاهرا؛ اما چه خیال باطلی! عشق به حسین که حد و مرز نمی‌شناسد. 🔆 این نرفتن، عطشمان را چند برابر می‌کند. اربعینِ سالِ بعد دیدن دارد... 🏴 #اربعین حسینی را خدمت امام زمان و شما شیعیان و عزاداران تسلیت عرض می‌کنیم. ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 "مسافر اربعین" «تولید جدید واحد مهدویت مصاف» 🏴 «« ویژه حسینی »» ✍ یا صاحب الزمان! تک تک اعمالم را نذر ظهورت می‌کنم... 📥 دانلود با کیفیت بالا 💢 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #توییت واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) به مناسبت #اربعین : ‏در پیاده‌روی اربعین سالمندانی را می‌بینید که گویی جوان شده‌اند، بیمارانی را می‌بینید که گویی دردی ندارند، مردمانی را می‌بینید که عاشقانه به هم خدمت می‌کنند؛ انگار خوشبخت‌ترین انسان‌ها هستند. آنها عاشقانِ حسین‌اند و گوشه‌ای از زندگی پس از ظهور را به نمایش می‌گذارند. ‎#Arbaeen2020 In Arbaeen community you see old people as if they became young, patients as if they have no pain. You see people serving each other amorously as if they are the happiest people. All of them love Hussain and they are depicting the lovely life after the emergence. ‏بالمشاية تشوف الشياب كأنهم شباب و المرضي بلا اعراض. تشوف رجال و نساء و اطفال اللي يخدمون بعض، كأنهم اسعد الناس في الدنيا؛ ذلك لأنهم يعشقون الحسين و يذوّقون الدنيا من حلاة الحياة الأتية بعد الظهور الحجة. 🌐 صفحه مهدیاران در توییتر : twitter.com/Mmahdaviat/status/1313919063568125952?s=19 کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran