فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
✍️ تنهاترین غریب کجایی، ظهور کن
ای بهترین حبیب کجایی، ظهور کن
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟! 9⃣1⃣ قسمت نونزدهم 🕊 از پیشنهادش خوشم اومد. با ذوق گفتم: بیا یه جای خوب ببرم
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
0⃣2⃣ قسمت بیستم
⛅️ حرفاش بارها توی ذهنم بالا و پایین میشد. از مراسم زدیم بیرون. خنکای صبح، حالمون رو عوض کرد. یه نفس عمیق کشیدم که دوباره حمید، ضدحال زد! گفت: بین این بیست نفر، من یکیدو تا جوون بیشتر ندیدم. بقیه افراد مسن بودن. مگه نمیدونی لشکر امامزمان بیشترشون جوونن؟ مشکل از جوونای ما نیست، ما نتونستیم اونا رو پای کار امامشون جذب کنیم. والا توی دفاع مقدس، این جوونا بودن که هشت سال، صدام رو زمینگیر کردن.
🚩 گفتم: حق با توئه! وقت داری یه جای دیگه بریم که خوشبختانه اونا همهشون جوونن و کارای جهادی و انقلابی انجام میدن؟ اگه بریم، میبینی گمشدهٔ آقا، همین جوونا هستن!
گفت: کدوم هیأت مدّ نظرته؟
به شوخی گفتم: ما رو باش به کی داریم پیشنهاد میدیم؟! اخوی! تو که میدونی معروفترین هیأت ما توی این شهر کدومه!
سکوت کرد. سینهام رو دادم جلو و گفتم: بهترین هیأت، هیأت «انصارالمهدی» هست که هم تعدادشون زیاده، هم پرچمشون همیشه توی هر مراسمی بالاست. یه دبدبه و کبکبهای دارن که نگو!
گفت: یاعلی، بیفت جلو سیّد!
🏴 دیوارهای هیأت سیاهپوش بود. کلی پرچم عزا روی ستونها نصب بود. چندجا هم برای ظهور امامزمان پارچه زده بودند.
خوب موقعی رسیدیم. بحث داخل جلسه داغ بود. همه قدیمیهای هیأت بودن و داشتند واسه دهه فاطمیه برنامهریزی میکردن. کنارشون ایستادیم. میدونستم هیچکی ما رو نمیبینه. برای همین کنجکاو شدم ببینم چی دارن میگن.
🕌 یکی از آقایان مداح گفت: بچهها امسال برای فاطمیه باید سنگ تموم بگذاریم. دور میدان امام، باید یه موکب بزرگ بزنیم که تو چشم باشه، یه موکب هم روبهروی مسجدجامع. فقط مشکل ما تعداد نفراتی هست که باید موکب رو بچرخونن.
علی جواب داد: من چند تا رفیق باحال هیأتی از هیأتهای دیگه دارم که میگم بیان کمکمون.
ناگهان مداح با ناراحتی گفت: لا اله الا الله... چی داری میگی علی؟! هیچکس رو از هیأتهای دیگه نیارین! آقایان محترم! همهتون گوش بدین، غریبه تو جمع خودمون راه ندین، فردا ایدههای ما رو یاد میگیرن، خودشون و هیأتشون واسهمون شاخ میشن!
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
@Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «یه آدم امام زمانی»
👤 استاد #رائفی_پور
🔅 یه مؤمن عفیف، شهوتش رو از راه درست پاسخ میده...
📥 دانلود با کیفیت بالا
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
💚 مولای من
🔎 در جستوجوی شما بودم که خودم را پیدا کردم.
🌐 threads.net/@mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وداع تلخ مادر فلسطینی با کودکانش
🚀 یک مادر فلسطینی که پس از ۱۱ سال انتظار صاحب فرزندانی دوقلو شده بود در جریان حملات شب گذشته ارتش رژیم صهیونیستی شاهد شهادت همسر و دو فرزندش بود و این چنین با کودکانش وداع میکند.
ما بیتو بیپناهترینیم مولاجان، برگرد💔
📣 #اخبار
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
زمان زنده شدن.mp3
3.32M
🔊 #صوت_مهدوی
🎤 #پادکست «زمان زنده شدن»
👤 استاد #میرباقری
▫️ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...
🔅 وقتی امام زمان ظهور میکنن یک حیات طیبهای در عالم دمیده میشه و قلوب مرده با حضرت زنده میشه...
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
🌅 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی
🌙 ای ماه برآ آخر بر کوری مهرویان...
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
🖼 #پروفایل
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
IMG_20240304_151059_034.jpg
1.16M
🖼 سایز #استوری (کیفیت بالا)
✅ کانال "مهدیاران"
@Mahdiaran
📸 #گزارش_تصویری ؛ #نیمه_شعبان
🔸 مراسم احیای نیمه شعبان ویژه نوجوانان(منتظران فرمانده)
مسجد کاظم بیک، شهرستان بابل
🗓 ۵ اسفند ماه ۱۴۰۲
✉️ #ارسالی_مخاطبین
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
📌 رونمایی از لوگو و نامنوشته فارسی و انگلیسی سوپر اپلیکیشن ۱۲
💡 این لوگو و نامنوشته توسط یکی از حرفهایترین گرافیستهای کشور ظرف مدت دو ماه طراحی شده است.
🔻 تمام تلاش ما این بود که این لوگو با بهترین تم رنگی و ظاهری شیک و نوین طراحی شود. امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار گرفته باشد
🧡 بهزودی در دنیای ۱۲ زندگی میکنید...
🗓 فایل apk (نصب) سوپر اپلیکیشن ۱۲ در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۴ منتشر خواهد شد.
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟! 0⃣2⃣ قسمت بیستم ⛅️ حرفاش بارها توی ذهنم بالا و پایین میشد. از مراسم زدیم بی
❓ #کجای_قصهی_ظهوری؟!
1⃣2⃣ قسمت بیست و یکم
🔇 بحث بالا گرفت. هیچکس چشم دیدن هیأت دیگه رو نداشت. مرتضی گفت: بچهها یه پیشنهاد دارم! بیایم امسال همه دستهجات رو یکی بکنیم. اینجوری عظمت عزاداری زیاد میشه و اختلافات تموم میشه.
آنچنان به مرتضی تاختند و کلی دلیل ریز و درشت آوردن! مثلاً اینکه هیئات محلات، رقیب ما هستن، مگه یادتون نیست اونا پارسال با ما چیکار کردن؟ ما آبمون با اونا توی یه جوب نمیره!
مرتضی ساکت شد؛ درست مثل من، درست مثل حمید... هوای داخل هیأت، سنگین شده بود. احساس خفگی میکردم.
🌷 زدیم بیرون، کلی حرف و گلایه واسه زدن داشتم، اما خجالت میکشیدم از حمید، از تموم شهدا که عکسهای قشنگشون روی تابلوی هیأت قاب گرفته شده بود، از صاحب عزا، از مادر سادات...
حمید با صدای گرفته گفت: چقدر حالت گرفت وقتی دیدی ما هیأتیها هنوز کار گروهی و تشکیلاتی بلد نیستیم؟ چقدر غصه خوردی هنوز به جای رفاقت، رقابت داریم؟ چشم دیدن همدیگه رو نداریم؟!
نفسمو بیرون دادم و گفتم: اگه یه دل سیر بشینم زار بزنم، گریه کنم، خدایی جا داره! چون دشمن در خباثت خودش متحده، اما ما در مسیر حق دچار چنددستگیِ این هیأت و اون هیأت هستیم.
🤲 حمید چیزی گفت که تنم لرزید.
- سیّد! یه لحظه فکر کن امامزمان همه این اتفاقات رو از نزدیک داره میبینه، دلش رو به این جوونا خوش کرده، به این هیأتیها، به این مسجدیها، اونوقت وقتی این اختلافات رو میبینه، چقدر غصه میخوره… چقدر دست به دعا برمیداره و واسهمون دعا میکنه… در حالی که ما بیدار نمیشیم و همین رویه رو ادامه میدیم!
🍂 دلم گرفته بود. با اینکه عاشق پاییزم، کنار حمید چیزایی رو دیده بودم که دوست داشتم به عادت دلتنگی روزای پاییز، زیر بارون، بدون چتر قدم بزنم. گاهی قدمزدن و خیسشدن زیر بارون میتونه تسکیندهندهٔ خوبی باشه. دوشادوش حمید، قدمزنان طرف بلوار رفتیم. پر بود از دختر و پسرایی که رو نیمکتها، یه جای دنج گیر آورده بودن و داشتن دل میدادن و قلوه میگرفتن و عابرایی که بیتفاوت سرشون توی گوشی بود و بیخیال عبور میکردند.
🚘 پیرمردی در انتظار ماشین، رو عصاش تکیه داده بود و هیچکس سوارش نمیکرد. اما کمی جلوتر، واسه یه دختر جوون چند تا ماشین، زدن کنار و بوق زدن.
به حمید گفتم: تا حالا اینجوری مسائل رو ندیده بودم. فکر میکردم امامزمان کلی عاشق سینهچاک داره و همهش برام سوال بود: چرا آقامون نیاد؟
هروقت اربعین با رفقا به جاده میزدم، میگفتم: ببین اینجا بالای ۲۲ میلیون عاشق اباعبدالله پای پیاده توی مشایه حرکت میکنن. اینا همهشون عاشق امام زمانن، اما چرا بازم آقا نیومد؟!
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
@Mahdiaran
📌 مهمان سه بهار...
🌙 از حوالی خانهای کوچک در سکوت نیمهشب مدینه، عطر بهشت میوزد
جهان با زمزمهٔ آرام فرشتههایی که گرد گاهوارهای کوچک میگردند، در آرامشی عمیق فرو میرود
✨ کودکی که بهار، طرحی ناتمام از تبسم دلربای اوست، پلکهای نازکش را که برهم میگذارد، بغض فرشتهها میشکند
🪻 تولد او، تکرار کبودی یاس است بر شانهٔ دیوارهای مدینه و او، تنها سه بهار را مهمان فصلهای زمین خواهد بود
عشق این فرصت کوتاه بهار را به قربانگاه خواهد برد تا به مدعیان تمنا و انتظار، رسم عاشقی بیاموزد
📖 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه ولادت #حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
🌅 #عکس_نوشته
👤 استاد #عالی
▫️مهمترین کار برای شیعه، کار امام زمانش هست. بعضیا این کارِ به این مهمی رو شوخی گرفتن ولی خیلی از شوخیها (توجه به دنیا) رو جدی گرفتن.
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
📌 درخت زیتون، نهالی که امروز رهبر انقلاب کاشتند...
👤 رهبر انقلاب: کاشت درخت زیتون
یک اقدام نمادین برای ابراز سلام به ملت مقاوم فلسطین بود
🫒 ریشههای نهال زیتون به دست رهبر انقلاب در خاک آرام گرفتند... چیزی تا رویش شکوفههای شادی به برکت نماز منجی موعود در فلسطین باقی نمانده است.
👥 #اخبار
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran