eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
35.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
655 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ @Addmin_Mahdiaran 💳 شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ با لخته خونی در تشت و صورتی كه به كبودی ميزد، جعده‌ی نمک‌نشناس را نفرین کرد كه آن همه حُسن را نديد و قاتل آقايش حسن شد! ▫️ امان از این همه غربت که امام حتی در خانه‌ی خود هم غریب بود؛ در خانه‌ی خود...! البته خدا را شکر ایشان خانه‌ای داشتند و آواره‌ی بیابان‌ها نبودند. ▪️ نمی‌دانم این روزها امام زمان از دست ما چه می‌کشند؟! 🏴 شهادت #امام_حسن مجتبی، کریم اهل بیت، را محضر امام زمان و شما شیعیان تسلیت عرض می‌کنیم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 اسمِ ترسَت را، مدیریت نذار! 📎 ۳۶ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 اسمِ ترسَت را، مدیریت نذار! ▪️ در سال ۶۱ هجری، بعضی افراد به خاطرِ توجیهاتِ اقتصادی، با امام زمانِ خود همراه نشدند. هر کدام از ما نیز ممکن است در شرایطی، از توجیهات اقتصادی استفاده کنیم. یعنی به خاطرِ پول به خودمان دروغ بگوییم و سپس با وجدانی راحت به اشتباهِ خود ادامه دهیم و نام آن را مدیریت بگذاریم. ▫️ توجیهات اقتصادی فراوانند. مثلاً عده‌ای نامِ هدیه، بَر رشوه می‌گذارند یا پولِ رِبا می‌گیرند و به آن، خرید و فروش می‌گویند یا در معاملات خود، دروغ می‌گویند و آن را، دروغِ مصلحتی می‌نامند. ▪️ گاهی هنگامِ صرف هزینه‌ی مالی برای امام زمان هم، توجیه اقتصادی می‌آوریم. مثلاً می‌گوییم اگر درآمد کافی داشتم، حتما بخشی از آن را صرفِ امور مهدوی می‌کردم. در صورتی‌ که آنچه مهم است، نیّت ماست، نه مبلغی که هزینه می‌کنیم. ▫️ پس حواسمان باشد که به نامِ مدیریت و به بهانه‌ی فقر، خود را از نعمتِ کار برای امام زمان محروم نکنیم؛ آن‌هم در زمانی که دشمنان، با تمام توان واردِ میدان شده‌اند و از هیچ کار یا هزینه‌ای برای عقب انداختنِ ظهور، دریغ نمی‌کنند. 📎 ۳۶ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع می‌رسانیم که از امروز تا اربعینِ اباعبدالله، داستانِ کوتاهِ در کانال مهدیاران منتشر خواهد شد. 📝 این داستان برگرفته از آرزوی همیشگی ما، یعنی همسفری با مولایمان، حجة بن الحسن (عج) در سفرِ اربعین بوده و واقعیت ندارد. 🔅 البته همه‌ی ما ایمان داریم، وجودِ مقدس ایشان نه فقط در سفر اربعین، که در تمامِ لحظاتِ زندگی، لحظه‌ای از ما جدا نبوده. به قولِ آیت‌الله قاضی: «چشم‌های ما اگر روزی جمال بی‌مثال حضرت ولی‌عصر را زیارت نکنند، قطعا نابینا خواهند شد و ایشان در هر آن و کمتر از آنی از حال ما غافل نیستند.» با ما همراه باشید... ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۱ 🔻 «چرا همیشه جا می‌مونم؟ چرا من؟ چرا؟» سرم رو به در ورودی حرم حضرت علی علیه‌السلام تکیه داده بودم. اشک می‌ریختم و زیر لب زمزمه می‌کردم: «آخه آقا شما که شرایط من رو خوب میدونین. میدونین از کِی زمین و آسمون رو به هم دوختم تا تونستم خودم رو به اینجا برسونم. خاک‌بوسِ حَرمتون باشم و ازتون بخوام بدرقه‌ام کنین تا دیار حضرت ارباب. اما چرا؟ چرا اینجا باید زمین بخورم و پای بی لیاقتم، وبالِ گردنم بشه و از رفقا جا بمونم؟ از قافله‌ی عُشّاقِ پیاده‌ی امامم، اربابم و مرادم؛ مهربون‌تر از پدر و مادرم، حسین جان!» ▫️ تقریبا پیراهنم از اشک خیس شده بود و به هق‌هق افتاده بودم که یه دفعه، یه دستِ گرم، یه چیزی شبیه دستای بابا تو گریه‌های بچگیم، شونه‌ام رو فشار داد. «آروم باش. خدا هست. همیشه هست. یاعلی!» 🔆 چقدر صدا و حرف‌های ساده‌اش به دلم نشست. کمکم کرد تا روی ویلچر نشستم. عرض ادبِ عجیبی به مولا امیرالمومنین کرد و به راه افتادیم. هیچ سوالی ازم نپرسید. ولی انگار، همه‌چی رو‌ می‌دونست. بدون اینکه حرفی بزنم راهی شدیم. سکوتِ اون غریبه‌ی مهربون یه جوری بود، یه ابهتی داشت که شرم داشتم چیزی ازش بپرسم. 🏴 ؛ قسمت اول ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▪️ با همه محدودیت‌های محرمِ امسال، باز هم شور حسینی حفظ شد. کوچه گردی و تکیه سیار در محلات حال و هوای عجیبی داشت. مداحانی که ثابت کردند با یک میکروفون و چهارپایه هم می‌شود روضه امام حسین را بر پا کرد. زنجیرزنیِ تک نفره‌ی مردی که می‌گفت جور همه را خودم می‌کشم. ▫️ هرکداممان به نحوی عزاداری کردیم، اشک ریختیم و با وجود تمام تفاوت‌ها، باز هم همان محرم‌های همیشگی را رقم زدیم. با همان عطر و بو. یک دهه غیرت و مردانگیمان را نشان دادیم. غیرتی که از چهره‌ی تمام عزاداران نمایان بود و حتی ماسک هم در پوشاندنش ناتوان بود! ▪️ آدم با خودش می‌گفت حسین کجایی که ببینی عجب لشکری به هم زدی! با نصف این جمعیت فتح کوفه که هیچ، فتح عالم هم دور از انتظار نیست! ▫️ اما... نه! شاید اشتباه می‌کنم... آخر امسال هم محرممان باز مثل همان محرم‌های قبل شد! با پایان دهه، انگار خیلی چیزها تغییر کرد. دوباره سراغ زندگی‌هایمان رفتیم. باز هم درگیر روزمرگی شدیم و فراموش کردیم که هنوز حسین زمان صدا می‌زند «هل من ناصر ینصرنی؟» 🔘 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 خواصِ بی‌خواص! ▪️ در کربلا بعضی از خواص حاضر نبودند حرکتِ موثری انجام دهند. به خاطر دنیا، راحتی، جایگاه و مقام و... به تکلیفشان عمل نکردند و همین انجام ندادنِ تکلیف از سوی خواص، علتی برای توجیه آوردنِ عوام شد. عوام از خواص تبعیت کردن و امام تنها ماند. ▫️ در زمان ما هم خواصِ جامعه، شاخص هستند؛ مثلا جزء بزرگانِ سیاست یا عالم و... هستند و در هر صورت بیش از سایرین در چشم‌اند و در نتیجه برای عوام، الگو محسوب می‌شوند. پس کوچکترین سهل انگاریِ آنها در امرِ ظهورِ امام زمان، خطرساز است. اگر خواص، دنیاطلب باشند و قادر به تصمیم‌گیری و عکس‌العملِ سنجیده و به موقع نباشند یا از وظایفشان نسبت به امام، کوتاهی کنند، دیگر چطور می‌شود از مردم عادی انتظار داشت که پایِ کار امام زمان بمانند. 📎 ۳۷ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۱۱۰ ▪️ دردِ پا اَمونم رو بریده بود. بی‌تاب شده بودم. همسفرم که انگار متوجه شده بود، همون‌طور که ویلچر رو هُل می‌داد و ذکر می‌گفت، با لبخندی شیرین به من خیره شده بود. پلکام سنگین شد و به خواب فرو رفتم. یک‌دفعه وحشت‌زده از خواب پریدم. 🕌 خدایا اینجا کجاست؟ جایی شبیه خونه‌ی اربابی! دور تا دورش حجره بود. ترسیدم. ناخودآگاه چشمم افتاد به سَر درِ یکی از حجره‌ها که با خط زیبایی نوشته شده بود «السلام علیک یا صاحب الزمان، مقامِ حضرت ولی‌عصر (عج)» 🔆 خدای من! اینجا مسجد سهله است؟! به ساعتم نگاهی انداختم. ساعت از ۸ شب گذشته بود. بغضم یا شاید ترسم شکست. آقاجان! ارباب من! دو روز دیگه بیشتر تا اربعین نمونده، یعنی واقعاً نمی‌خوای منو‌ توی خیمه‌ات راه بدی؟ باز اون صدای مهربون گوشمو نوازش داد: «خوش اومدی. بسم الله! بفرمایید...» 🔻 اومدم بگم واسه چی منو آوردی اینجا، که دیدم یک سفره و نون و خرما با یه لیوان چای تازه‌دَم پیش روی منه. لقمه‌ی نون رو که برداشتم، دیدم چقدر گرم و تازه است. گفتم: خودتون نمی‌خورید؟ یه لقمه کوچیک گرفت. چای تعارف کردم. آخه فقط یک لیوان آورده بود. گفت:«اهل ظواهر زندگی نیستم. درضمن نگران دیر رسیدنت نباش مهم اینه که اومدی، انشالله به موقع میرسی.» 🏴 ؛ قسمت دوم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 📝 « اینجا بدون تو » ▫️ هوای اینجا، هوای دنیای بدون تو، سنگین و آلوده‌ست... 🌸 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #طرح_مهدوی 🌌 #عاشقانه_مهدوی 🌤 یک یک ز موانع همه در حال عبوریم / آنقدر جلو رفته که نزدیک ظهوریم 🖼 #پروفایل ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 وصل شدن به سرچشمه‌ی حیات ▪️ عملکرد افراد، به برداشتِ آنها از مفهوم حیات و زندگی وابسته و با هم متفاوت است. یارانِ امام حسین معنی و مفهومِ حیات را در محدوده‌ی تولد تا مرگ نمی‌دیدند. آنها می‌دانستند که با وصل شدن به سرچشمه‌ی حیات (یعنی امام) به سعادتِ جاودانه می‌رسند. برای همین از زندگی و جانِ عزیز خود گذشتند و در راهِ خدا شهید شدند. اما در همین زمان، عده‌ای برای بیشتر زندگی کردن، به توجیهاتِ مختلف روی آوردند و هنگامی که زندگی و جانشان به خطر افتاد، خود را عقب کشیدند و در یاریِ دین و امامشان کوتاهی کردند. ▫️ برای عده‌ای جان، عزیزترین چیز است؛ برای همین کسانی که ایمانی قوی ندارند، دست به دامنِ توجیهات می‌شوند؛ اما اگر نگاهی به زندگی شهدای خودمان بیندازیم، می‌بینیم که آنها زندگی‌شان را وقف دین و امام زمان کرده بودند. به همین دلیل زندگی و مرگی زیبا داشتند. ▪️ ما نیز می‌توانیم با نگاه به زندگی شهدا، از آنها الگو بگیریم، تا هم زندگی ارزشمندی داشته باشیم و هم مرگی زیبا و سعادتمندانه. 📎 ۳۸ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۲۱۰ 🔅 خدای من! چقدر همسفره شدن با این غریبه لذت داشت. راستی چرا من تا حالا اسمش‌ رو نپرسیدم. اومدم بگم برادر، اسمتون رو نگفتین که صدای الله اکبرِ اذانِ مغرب بلند شد. باهم وضو گرفتیم. گفت: «دو رکعت نماز، بین نماز مغرب و عشا از قول جدم آقا جعفر بن محمد، اینجا، برای روا شدنِ حاجت توصیه شده.» 💭 تو دلم مشغولِ بالا و پایین کردنِ آرزوهام شدم. خواستم بگم آقا سید... اما هر چی چشم گردوندم ندیدمش. نماز رو به جا آوردم و‌ به سختی روی ویلچر نشستم. یه دفعه متوجه شدم دوباره داره هُلم میده. سَرِ دوراهی که رسیدیم، چشمم به سیلِ لشکرِ پیاده‌ی ارباب افتاد. 🔺 خدایا! کاش منو نبُرده بود مسجد سهله، خیلی عقب موندم. ساعتم رو نگاه کردم. خدای من! چه طور ممکنه؟! من که قبل از سفر باطریش رو عوض کرده بودم. انگار خواب رفته، هنوز ساعت ۸ رو نشون می‌داد. 🏴 ؛ قسمت سوم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «ماموریت معنادار امام زمان» 🔺 امام زمان، امامِ همه‌ی دل‌های شکسته‌ست... 🔅 به همراه زیرنویس انگلیسی ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 توجیهات جاهلانه 📎 ۳۹ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 توجیهات جاهلانه ▪️ عده‌ای از مردمِ زمانِ امام حسین نسبت به امورِ حکومت، دین و دنیای خود، ناآگاه بودند و همین جهل و نادانی، علت ایجادِ توجیهاتشان شد. اگر مردم دین را درست شناخته بودند، به سادگی فریبِ شبهات و انحرافات را نمی‌خوردند. اگر آنها امامِ خود را می‌شناختند، می‌فهمیدند که حرف و عملِ امام، حجت است‌. ▫️ در حال حاضر نیز دشمن با ایجادِ شبهه و انحراف در دین، حق و باطل را در هم می‌آمیزد تا افراد دچار بَدفهمی و عملکردِ نادرست شوند؛ به علاوه با قدرتِ رسانه‌ای خود، شبهاتِ فراوانی را به امام زمان نسبت می‌دهد. ▪️ این درحالی است که برخی افراد با شنیدن یا خواندن مطلبی و پیش از آنکه از درستیِ آن اطمینان پیدا کنند، به سرعت آن را منتشر می‌کنند. متاسفانه اغلبِ مخاطبانِ این شبهات، یا مبانی دینی خود را قوی نکرده‌اند و به همین دلیل به سادگی تحت تأثیر قرار می‌گیرند و یا اهل مطالعه و جستجوگر نیستند، زیرا پاسخ بسیاری از این شبهات داده شده و تنها با یک جستجو، در دسترس‌اند. پس ما دو وظیفه مهم برعهده داریم: اول اینکه اطلاعات خود را بالا ببریم و دوم در نشر اطلاعاتِ صحیح، کوشا باشیم‌. 📎 ۳۹ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۳۱۳ 🏴 لشکرِ سیاه پوش ارباب! جمعیت بود که فوج فوج از جلوی چشام رد می‌شد. خدایا آخه این چه جَذَبه‌ایه که بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال این جوری دل‌ها رو به وجد میاره و از خود بی‌خود می‌کنه؟ 🥘 پای برهنه، کوچیک و بزرگ، توی سرما و گرما؟! توی همین فکر و‌ خیال‌ها بودم که دیدم جلوی یکی از موکب‌ها ایستادم. یکی از بچه‌های موکب جلو‌ اومد و گفت: «کمکتون می‌کنم پیاده بشین و شام بخورین.» دستم رو گرفت و من رو برد داخل. سفره پهن بود. 🤲 یک نفر ازم پرسید: «اول نماز می‌خونین یا غذا می‌خورین؟» تعجب کردم و گفتم: «خیلی وقته اذان گفتن و من عادت دارم نمازم رو اول وقت بخونم.» دو نفر از بروبچه‌های موکب، نگاهی به من انداختن و شروع کردن به پچ‌پچ کردن. وقتی دلیلش رو پرسیدم، جواب دادن: «آخه برادر، داشتن اشهد ان علی ولی اللهِ اذان رو می‌گفتن که شما رسیدی اینجا؛ حتما زمان از دستت در رفته.» ⏰ به ساعتم خیره شدم. راست می‌گفتن، انگار تمامِ مدتی که با اون مردِ غریبه تو مسجد سهله بودیم، زمان متوقف شده بود. راستی کجاست؟ نمی‌بینمش... ▪️ ؛ قسمت چهارم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #طرح_مهدوی 🌌 #عاشقانه_مهدوی 🌤 طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری / جگرم آب شد و از تو نیامد خبری عاشقانی که مدام از فرجت می‌خواندند / عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری 🖼 #اشعار_مهدوی ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 بهانه بی‌بهانه! ▪️ هرکس می‌تواند در کربلا الگویی برای خود پیدا کند: کودک و جوان و پیر، زن و مرد، سفید و سیاه، سالم و ناتوان، تازه مسلمان، نوعروس، معلم، بازاری و... . وجه اشتراکِ همه‌ی آنها هم این است که بدونِ توجیه آوردن، با امامِ خود همراه شدند. ▫️ تکلیفِ همه پس از کربلا معلوم است؛ در واقع کربلا، پایان دهنده‌ی سردرگمی و بلاتکلیفی‌هاست. آری! کربلا نشان داد حتی مصیبت و اسارت نیز باعث سلبِ مسئولیت نمی‌شود. ▪️ اگر «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» و این حقیقت که کربلا هر روز اتفاق می‌افتد را بپذیریم، دیگر هیچ بهانه‌ای برای فرار از وظیفه نخواهیم داشت. هنوز هم توجیهاتی مانندِ خانواده، راحتی، عزت و آبرو، عبادت، سیاست، ترس و... باعث تنها ماندنِ امام می‌شود؛ هرچند عاشورا دیگر تکرار نمی‌شود و این توجیهات، تنها باعثِ دوری ما از امام می‌شود‌. ▫️ امروز هم وظیفه‌ی ما در قبال امام زمان‌مان روشن است. پس مبادا شرایطِ سختِ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... باعثِ تکرار توجیهاتِ مردمِ سال ۶۱ هجری و محرومیت ما از یاری امام شود. 📎 ۴۰ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۴۲۰ 📢 صدای پیرزنی با لهجه‌ی عربی توجهم رو جلب کرد: - «سیدی! سیدی! شکرا. شکرا...» و همین‌طور پشتِ سرهم تشکر می‌کرد و کلماتی می‌گفت که متوجه نمی‌شدم. خدای من! او داشت با همسفر من صحبت می‌کرد؟! 🚰آقا سید همین‌طور که آب دستش بود و به زائرها تعارف می‌کرد، با لهجه‌ی عربیِ فصیحی با پیرزن صحبت کرد. دلم ریخت. چه لهجه‌ی قشنگی! چه صوتِ دل‌نشینی! تا حالا این‌قدر از زبانِ عربی خوشم نیومده بود. از دخترِ جوانی که به نظر می‌‌رسید همراه پیرزنه پرسیدم: «چی شده که این‌قدر تشکر می‌کنن؟ اصلأ شما فارسی بلدین؟» 🧕 دخترِ جوان جواب داد: «بله. من و مادرم اهلِ یکی از روستاهای خوزستانیم. وضع مالیمون خوب نیست، اما مادرم به عشقِ زیارتِ آقا، تنها گوساله‌ای رو که داشتیم فروخت تا بیایم زیارت. به مرز که رسیدیم، متوجه شدم کیفِ مدارک، پاسپورت، پول و هر چی که دار و ندارمون بود، گم شده. مادرم داشت از شدتِ ناراحتی سکته می‌کرد. هیج‌ جوری آروم نمی‌شد.» 🔅 در حالی که با دستش به آقاسید اشاره می‌کرد گفت: «خدا ان‌شاءالله این آقا رو خیر بده. انگار که از غیب رسیده باشن، شدن فرشته‌ی نجات ما!» ▪️ ؛ قسمت پنجم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
🔹 چقدر مسئله داریم در نبود شما! / از این و آن گله داریم در نبود شما! 🔸 و هرچقدر بخواهی شریک دزدان و / رفیق قافله داریم در نبود شما! 🔹 چه کاسه‌ها شده خالی، چه کیسه‌ها شده پُر / عجب معامله داریم در نبود شما! 🔸 معادلات جهان یک به یک به هم خورده / و نامعادله داریم در نبود شما! 🔹 از آن مسیر میانبر به بی‌نهایت‌ها / چقدر فاصله داریم در نبود شما! 🔸 از اینکه بی تو نفس می‌کشیم در عجبم! / از اینکه حوصله داریم در نبود شما! 🔹 شبیه آینه‌های شکسته‌ی حیران / چقدر مسئله داریم در نبود شما... 👤 علیرضا 📜 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
⁉️ که امام زمان برای ما چه دعاهایی میکنن و ما چقدر تونستیم شبیه خواسته ها و انتظارات ایشون باشیم؟ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
📌 عمود شماره ۵۶۰ 🔻 ...اون آقا رو به مادرم کرد و گفت: «این‌قدر بی‌قراری نکنین. شما همین الانم زیارتتون قبول شده. مطمئن باشین.» مادر که تقریبا به هق‌هق افتاده بود گفت: «آقاجان! قربون جدتون، این اتفاق یعنی امامم ما رو خونه‌اش راه نداده.» 🔆 چهره‌ی آقا عوض شد. انگار بدجوری ناراحت شد. دست کرد توی جیبش و یک مقدار پول به مادرم داد و گفت: «برین سمت ایست بازرسی. توکل به خدا. ان‌شاءالله رد می‌شین.» با این جمله، فکر کردیم حتما ایشون خودش از همین رئیس و رؤسای پاسگاه مرزیه که این‌قدر محکم میگه برین. 🔹 ته دلمون قرص شد. راه افتادیم. باید از پنج گیتِ بازرسی رد می‌شدیم. برامون جالب بود. توی هیچ‌ گیتی ازمون پاسپورت نخواستن. و‌ جالب‌تر اینکه وقتی پولی رو که آقا به ما داده بود، شمردیم؛ دیدیم دقیقا همون مقداری بود که گم شده بود! ▫️ بعد از مدت کوتاهی، دوباره این آقا رو پیدا کردیم. مادرم با خوشحالی به سمت آقا دوید و دعایش کرد. سید هم با حوصله به حرف‌های مادرم گوش می‌کرد و لبخند رضایت بخشی بر روی لب‌هایش نقش بست. ▪️ نگاهی به سر تا پای سید انداختم. شال زیبای مشکی که روی دوشش انداخته بود خودنمایی می‌کرد. تو‌ی دلم گفتم :«چقدر این شال عزا، به سیدِ ما میاد!» 🏴 ؛ قسمت ششم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 📌 «فقط پنج دقیقه» ▫️ در طول هفته، ۱۶۸ ساعت، پنج دقیقه دلمون برای امام زمان میگیره؟ ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 در خیمه‌ی چه کسی هستی؟ 👥 منتظران! عاشقان صاحب الزمان! پارسال، این روزها کجا بودیم؟ کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپار بودیم؟ یا به هر دلیلی ذکر لبمان «به تو از دور سلام» بود؟ 🗓 امسال کجاییم؟ ذکر الان ما چیست؟ چرا ما مدعیانِ «أنا منتظر المهدی» کاری نکردیم که «إلهی عظم البلاء» هایمان اینقدر طولانی نشود؟پارسال ستون های جاده رو ما به شوق حرم می‌شمردیم؟ امسال آمار مبتلایان و فوتی‌ها رو می‌شمریم؟ تا کِی باید چوبِ کم کاری‌هایمان را بخوریم؟ تا کِی باید قلب امام زمانمان را در فشار نگه داریم؟ تا کِی شرمندگی؟ تا کِی بلا؟ ▪️ بلا از این بالاتر که نه می‌توانیم امام زمانمان را ببینیم و نه می‌توانیم به زیارت جدّشان برویم؟ما لبیک گویان چرا در خیمه امام زمانمان نیستیم؟ ما که در خیمه امام زمان نیستیم، در خیمه چه کسی هستیم؟ 🔻 ما منتظر نیستیم... او منتظر است تا که ما برگردیم! 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۶۹۰ 🏠 به موکب که رسیدیم، تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. محو تماشای زائرانِ پیاده‌ی اربعین شده بودم. قیافه‌ی آدم‌های توی راه و‌ همسفرامون برام جالب بود. اولین بار بود که این منظره‌ها رو می‌دیدم. چشمم به آقا سید افتاد. باورم نمی‌شد. کلی راه با هم اومده بودیم ولی حتی اسمشو هم نمی‌دونستم. مردی مهربان با صورتی گیرا و حُسن خُلقی بسیار عالی. از هم‌صحبتی با او در راه، لذت می‌بردم. 👨 آقا سید در موکب، مشغول پذیرایی از زائرها شد. خواستم جا به جا بشم که یهو دستم خورد به دستِ بغل دستیم و سیگارش افتاد روی شلوارش. چای داغی رو هم که مشغولِ فوت کردنش بود، ریخت روی پیراهنش. خدا منو ببخشه، اصلا ظاهرش به زائرهای آقا نمی‌خورد! آخه توی این روزهای عزاداری، یه پیراهن با گلهای قرمزِ درشت پوشیده بود‌. یقه‌اش هم تقریباً باز بود و مدام سیگار روشن می‌کرد. 🔺 چنان سرم‌ داد کشید که دستام شروع کرد به لرزیدن. گفتم داداش معذرت می‌خوام، از قصد نبود. حلالم کن. ولی اون بنده خدا فقط داد می‌زد و بد و بیراه می‌گفت. همه داشتن نگامون می‌کردن. دیگه نمی دونستم چی کار کنم تا آروم بشه که آقا سید سررسید. 🔆 وای خدای من، چه به موقع! توی دستش یه پاکت بود. پاکت رو به طرفِ مرد عصبانی گرفت. یه لبخند شیرین زد و گفت: «بفرمایین لباسهاتون رو عوض کنین. من یه چای دیگه براتون میارم.» بعد هم اشاره کرد به من و گفت یا علی. کمک کرد تا روی ویلچر نشستم. رفت و یک چایِ تازه آورد و کنار وسایلِ مرد گذاشت و زدیم به دل راه... 🏴 ؛ قسمت هفتم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c