eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
35.5هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
653 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ @Addmin_Mahdiaran 💳 شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 📝 ؛ قسمت سوم 🔹تجارب زیسته یک بانو 💬 سفرنامه صوتی دنیای شیرین تجارب یک بانوست در سفر به جایی که هیچ وقت حتی به تخیلش خطور نمی کرد راهی اونجا باشه... ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 شماره عمود ۱۳۰۰ 🏙 شهر از دور پیدا بود. تعداد زائرهای پیاده هر لحظه بیشتر می‌شد. یه جورایی دیگه رفتن دست خودت نبود. سیل جمعیت، زائران رو با خودش می‌برد. به یه دو راهی رسیدیم که در موردش زیاد شنیده بودم. اول باید می‌رفتیم زیارت آقا قمر بنی هاشم یا زیارت مولا ابا عبدالله؟! 🔺 توی تردید و دودلی و مبهوت زیبایی بین الحرمین بودم که خشایار گفت: «راستی داداش اول باید بریم زیارت...» خندیدم. دلخور شد. سریع گفتم معذرت می‌خوام، خنده‌ام واسه این بود که منم دقیقا همین مشکل رو دارم. 🔆 هر دو خیره شدیم به چهره آسمونی سید همسفرمون. انگار مثل همیشه، همه‌ی سوال‌ و جواب‌ها رو می‌دونست. رسیده بودیم درست جلوی درب حرم علمدار. ادب به امام رو خشت خشت این بارگاه فریاد می‌زد. آقا سید گفت: «برای رسیدن به امامت، راهی به جز عباس شدن نداری.» 🔸 چشم‌هام توی بین الحرمین، دو دو می‌زد. دائم دنبال گمشده‌ای بودم یا نشونه‌ای که از اون گم شده باشه. آخه حالا که تو شب اربعین، مولا و امامم دعوتم کرده بود اینجا... 🔹 چه توقع بی‌جایی! من کجا و آقا حضرت حجة ابن الحسن کجا؟ چون من گدای بی‌نشان، مشکل بود یاری چنان / سلطان، کجا عیش نهان با رند بازاری کند؟ تو همین حال و هوا بودم که با صدای همیشه مهربون آقا سید به خودم اومدم. دیگه وقتشه. سحر اربعینه... 🏴 ؛ قسمت سیزدهم ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▫️ نزدیک اربعین که می‌شد، لرزه به اندامشان می‌افتاد. به آب و آتش می‌زدند برای تعطیلیِ این اجتماع عظیم که مبادا این لشگر چند میلیونی، ختم به ظهور شود. ▪️ امسال مرزها بسته است. مستکبران به آرزویشان رسیده‌اند ظاهرا؛ اما چه خیال باطلی! عشق به حسین که حد و مرز نمی‌شناسد. 🔆 این نرفتن، عطشمان را چند برابر می‌کند. اربعینِ سالِ بعد دیدن دارد... 🏴 #اربعین حسینی را خدمت امام زمان و شما شیعیان و عزاداران تسلیت عرض می‌کنیم. ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 "مسافر اربعین" «تولید جدید واحد مهدویت مصاف» 🏴 «« ویژه حسینی »» ✍ یا صاحب الزمان! تک تک اعمالم را نذر ظهورت می‌کنم... 📥 دانلود با کیفیت بالا 💢 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #توییت واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) به مناسبت #اربعین : ‏در پیاده‌روی اربعین سالمندانی را می‌بینید که گویی جوان شده‌اند، بیمارانی را می‌بینید که گویی دردی ندارند، مردمانی را می‌بینید که عاشقانه به هم خدمت می‌کنند؛ انگار خوشبخت‌ترین انسان‌ها هستند. آنها عاشقانِ حسین‌اند و گوشه‌ای از زندگی پس از ظهور را به نمایش می‌گذارند. ‎#Arbaeen2020 In Arbaeen community you see old people as if they became young, patients as if they have no pain. You see people serving each other amorously as if they are the happiest people. All of them love Hussain and they are depicting the lovely life after the emergence. ‏بالمشاية تشوف الشياب كأنهم شباب و المرضي بلا اعراض. تشوف رجال و نساء و اطفال اللي يخدمون بعض، كأنهم اسعد الناس في الدنيا؛ ذلك لأنهم يعشقون الحسين و يذوّقون الدنيا من حلاة الحياة الأتية بعد الظهور الحجة. 🌐 صفحه مهدیاران در توییتر : twitter.com/Mmahdaviat/status/1313919063568125952?s=19 کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
خوب گوش کن به صدای قدم‌هایش. همان صداست غریبانه اما... امسال مجبوریم به آقای کربلا بگوییم: «دوری و دوستی!» همانطور که هر سال و هر لحظه به امام زمانمان می‌گوییم «دوری و دوستی!» که اگر اینگونه نبود، بعد از این همه سال هنوز مجبور نبودیم به خودمان بگوییم امسال که ما همچون اسیری از قافله جامانده‌ایم... 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 📝 ؛ قسمت چهارم 🔹تجارب زیسته یک بانو 💬 سفرنامه صوتی دنیای شیرین تجارب یک بانوست در سفر به جایی که هیچ وقت حتی به تخیلش خطور نمی کرد راهی اونجا باشه... ☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇 eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▪️ چهل روز از ریخته‌شدن خون سید شهیدان بر زمین کربلا گذشت. نه خاک سرد شد و نه آسمان آرام گرفت. چهل روز ذکر همه‌ی دلدادگانِ آلِ علی «اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً» بود و تسبیحشان، اشک چشم‌ها. 🔺 هزار سال است که دنیا هر چهل روز، چشم‌انتظار می‌نشیند تا منتقم خون خدا، پیش‌قدم شود برای انتقام از «أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَي ذَلِكَ». 🗓 هزارسال است که دنیا منتظر است دفتر تاریخ برسد به فصل ظهور. 🔘 #اربعین حسینی تسلیت باد. ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
▪️ موکب به موکب می‌رسند از راه جابرها / می‌آید از هر نقطه‌ای خِیل مسافرها ▫️ اینجا همه هم‌خانه و هم‌خون هم هستند / استادها، راننده‌ها، نقاش و تاجرها ▪️ مهدی زهرا می‌گذارد پا بر این جاده / در آرزوی خاک پای او جواهرها ▫️ او کعبه است و زائران حاجی احرامش / قربان شال مشکی او جان چاکرها ▪️ چای عراقی بوسه می‌گیرد ز لب‌هایش / پس خوش به حال استکان‌های مجاورها ▫️ شاید خودش هم موکبی اینجا بنا کرده / چای تبرک می‌دهد در دست عابرها ▪️ یا گوشه‌ای از موکب صاحب زمانِ یک / می‌بارد آهسته ز مداحی ذاکرها... ▫️ این راهپیمایی، شکوه لشکر مهدی‌ست / مختارها، همّام‌ها، عمار یاسر ها... ▪️ کِی می‌شود پای پیاده راهی کعبه- / باشیم ما فوج فداییان و چاکرها... ▫️ "افسوس که امسال سهم ما از این جاده / تنها خیال اوست که مانده به خاطرها" 👤 حانیه 🏴 ؛ ویژه ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عمود شماره ۱۴۵۲ 🔆 خدای من! اینجا یه تیکه از بهشته. نه، اصلا خود بهشته! مگه بهشت چیزی غیر از با امام بودنه؟ از درب اصلی حرم وارد شدیم. خشایار اصلا تو حال خودش نبود. منقلب شده بود و من فقط صدای ناله‌هاشو می‌شنیدم. 🌅 صدای الله اکبر اذون صبح که بلند شد، درست روبه‌روی شش گوشه‌ی ملکوتی بودیم. برگشتم و نگاه‌ ملتمسانه‌ای به صورت آقا سید انداختم. خودم هم نمی‌دونستم چی می‌خوام. فقط می‌دونم دلم می‌خواست پاهام یاریم می‌کردن و می‌تونستم به رسم ادب، پای برهنه، برسم خدمت حضرت ارباب. حرم هم عجیب شلوغ بود. ❤️ یا حسین فاطمه! چه عطری فضا رو پر کرده بود، عطر سیب؟! گریه امونم نمی‌داد. آقا سید گفت: «بلند شو.» بی‌اختیار از روی ویلچر بلند شدم و قدم برداشتم. هیچ اثری از درد تو پاهام نبود. خشایار داد زد: «حالت خوبه؟ می‌تونی راه بری؟» اشک‌هام رو پاک کردم و رو به ضریح گفتم هیچ وقت تو زندگیم این قدر خوب نبودم. ▫️ صورتم رو به سمت آقا سید برگردوندم. چند مرتبه صداش زدم: «آقا سید! آقا سید!» اما نبود. حتی از ویلچر هم‌ اثری نبود. به خشایار گفتم: «ببین می‌تونی آقا سید رو پیدا کنی؟» انگار سید ما، مثل یه قطره تو همین عطر سیب گم شده بود. 🔻 حالا من اینجام و‌ مسافر اربعین. زیر قبه‌ی اباعبدالله الحسین(ع) و تنها چیزی که مدام به یادم میاد، حرف آقا سیده که می‌گفت: «مراقب باش، اگر رفتی کربلا دیگه از کربلا برنگردی.» 🏴 ؛ قسمت آخر ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
از زبان مفتول آهنی.pdf
291.4K
📝 فایل 📌 «از زبان مفتول آهنی» 💬 من اولین مسافر راست قامت این سرزمین بودم. در بَدو ورود خوشحال بودم از این که اولین خیمه‌ی کاروان حسین بر نوک انگشتان من برپا می‌شد... 🔘 ویژه‌ی ☑️ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran