eitaa logo
مهدیار🎙
121 دنبال‌کننده
119 عکس
28 ویدیو
7 فایل
📌استادیار دانشگاه علامه طباطبایی 📌معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 📌 معاون سابق پژوهشکده فرهنگ وهنر
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدیار🎙
💥سخنرانی دکتر میثم مهدیار در سلسله نشست های "شهرگفتار" با موضوع: 🔻«شهرجدید و بحران محله زدایی» 🏫 دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران 🌐 @Mahdyar_info
♦️مسابقه مقاله نویسی در وزارتخانه، تقلب علمی در دانشگاهها ✏دکتر میثم مهدیار/ روزنامه صبح نو ۱- رسوایی علمی در حد لالیگا! تارنمای موسسه نیچر( یکی از بزرگترین ناشران کتابها و مجلات علمی در جهان) اول نوامبر جاری( 2016) اعلام کرد این موسسه بعد از دریافت گزارش های ادعایی درباره سرقت علمی در یک گروه از مقالات و بررسی مجدد آنها دریافته است که 58 مقاله نوشته شده توسط ۲۵۸ محقق ایرانی که بالای 90 درصد آنها مربوط به دانشگاههای علوم پزشکی زیر مجموعه وزارت بهداشت بوده است ،در هفت نشریه علمی به دلایلی چون دستکاری در روند پژوهش و تخصیص نامناسب نویسندگان، وارونه نمایی دستاوردها،سرقت علمی و توسط ناشر مجله معتبر علمی نیچر به حال تعلیق در آمده اند. البته این اولین بار است که در گزارش های تقلب ها و تخلف های علمی نیچر به اسم ملیت متهمان جعل اشاره می شود. از این تعداد حدود 25 مقاله در مجله بیولوژی تومور، 23 عدد در مجله آسیب شناسی تشخیصی، یکی در مجله آسیب شناسی کلینیکال مقایسه ای ، چهار عدد در مجله بیماری های انگلی، دو عدد در مجله بین اللملی سلولهای سرطانی، دو عدد در مجله تحقیقات تخمدان و یکی در مجله جهانی آنکلوژی جراحی بوده است. مجله ساینس پیش از این در مقاله ای با عنوان "ایجاد اصول اخلاق علمی در ایران" به مساله سو استفاده های علمی نویسندگان ایرانی که در دو سه سال گذشته افشا شده واکنش نشان داد و نوشت"جایگاه علمی ایران از نظر تولید مقاله در رتبه 22 جهان قرار دارد ولی از نظر تعداد مقالاتی که بدلیل سرقت ادبی در ژورنالها از درجه اعتبار ساقط می شود پس از چین رتبه دوم را داراست اگر چه از نظر ارجاعات علمی رتبه 161 در جهان را از آن خود دارد. متاسفانه اصرار برخی مسئولان در اجباری کردن انتشار مقاله ISI برای کسب رتبه علمی و یا دریافت نمره پایان نامه، سبب افت شدید اعتبار مقالات و فساد و بی اخلاقی شده و مراجعه دانشجویان تحصیلات تکمیلی به آژانس های فروش پایان نامه و... اعتبار علمی ایران را خدشه دار کرده است. این مسئولین تولید علم را معادل تولید مقاله می دانند." پایگاه نیچر هم موسسات واسط پذیرش مقاله را در این میانه عامل اصلی بروز این تخلفات می داند که با دریافت پول از محققین نام پژوهشگران را در مقاله ها وارد می کند. وحید احمدی معاون پژوهشی وزارت بهداشت دیروز در نشستی اذعان کرد که موارد تخلفی که اعلام شده، عمدتا در حوزه‌های پزشکی بوده است. احمدی گفت در مورد تخلفاتی علمی، به صورت جدی، به تمام دانشگاه ها ابلاغ کرده ایم، هیچ مسامحه ای صورت نگیرد و برخورد شود. احمدی همچنین توپ را به زمین قوه قضائیه انداخت و تاکید کرد: پیگیر این موضوع هستیم تا لایحه ای که در رابطه با پایان نامه فروشی به مجلس ارایه شده از طریق نمایندگان تاکید شود و در اولویت فوریت قرار گیرد و زودتر ابلاغ شود تا هم دست مجموع قضایی و هم اجرایی در این مساله باز بوده و بتواند برخورد لازم را داشته باشند. شاهین آخوندزاده قائم مقام تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت نیز دیروز از شناسایی شبکه خرید و فروش مقاله خبر داد و اعلام کرد ردپای یک موسسه که مسئول و رابط اصلی همه تقلبات علمی اخیر بوده کشف شده است و در حال رسیدگی به این مساله هستیم. ۲- مسابقه مقاله نویسی در سطوح مدیران ارشد علمی با جستجوی نام مدیران ارشد در میان مقالات علمی بین المللی به اطلاعات جالبی بر می خوریم. در سال 2015 نزدیک به هفتاد مقاله علمی( هر 5 روز یک مقاله علمی) با نام حسن قاضی زاده هاشمی یعنی وزیر یکی از شلوغ ترین وزارتخانه های دولتی در مجله های علمی بین المللی منتشر شده است. برخی از این مقالات البته در حیطه تخصصی وی یعنی چشم پزشکی نیست. آمار نشان می دهد در ده ماهه اول سال 2016 نیز حدود 40 مقاله به نام آقای وزیر ثبت شده است. مقالاتی که در بسیاری از آنها شخص وزیر متولی اصلی پژوهش عنوان شده و در برخی دیگر نویسنده دوم تا چهارم مقاله. در سطح معاونان وزیربهداشت نیز باقر لاریجانی معاون آموزشی وزیر که او نیز باید از پرمشغله ترین مدیران عالی دولت باشد در مقاله نویسی گوی سبقت را از وزیر ربوده است. لاریجانی در سال 2015 نزدیک به 115 مقاله ( تقریبا هر دو روز یک مقاله) علمی ثبت کرده است و تعداد عناوین ثبت شده در ده ماهه اول سال 2016 به 70 عدد می رسد. دکتر دیناروند ، دکتر ملک زاده و دیگر مدیران ارشد وزارت بهداشت نیز عقب تر از وزیر و معاون آموزشی در 10 ماه اول سال جاری هرکدام بالای 30 مقاله منتشر کرده اند. البته این رویه مدیران آموزش عالی تنها به وزارت بهداشت منحصر نمی شود. وزیر علوم که یک پزشک و جراح است در ده ماه اول سال جاری میلادی نزدیک به 25 مقاله در نشریات بین المللی منتشر کرده است. مقالاتی که بعضا خارج از حیطه پزشکی و مثلا در حوزه نانوتکنولوژی است! /ص ۱ @Mahdyar_info ادامه👇 /ص۲ رییس دانشگاه آزاد نیز ازین مسابقه عقب نمانده و
در ده ماه اول سال جاری نزدیک به 15 مقاله ثبت کرده است. سوال اینجاست که اگر این مدیران عالی واقعا در شکل گیری این مقالات علمی نقش داشته اند پس باید به جای رسیدگی به امورات اجرایی عمده فعالیت شان صرف این تحقیقات شده باشد و اگر هم در تولید این مقالات نقشی نداشته اند پس اینکه چرا به طور مکرر اجازه داده اند نام و نشان آنها در پای این پژوهش ها ثبت شود خود جای سوال است. ۳- مقصر کیست؟ مساله تقلب های علمی در میان دانشجویان و اعضای هیات علمی امری صرفا شخصی نیست که با برخورد قضایی و بگیر و ببند حل شود. تقلب های علمی در سطوح پایین وزارت های بهداشت وعلوم، دقیقا شکل دیگری از مسابقه مقاله نویسی در میان مدیران ارشد و میانی این وزارت خانه هاست. با این تفاوت که در سطوح بالا مدیران به خاطر جایگاه تصمیم گیری و نظارت بر پژوهش ها به رانت ها و ارتباطاتی دست می یابند که پژوهشگران گاهی به شکل اجبار و گاهی نیز به اختیارو برای تامین منافع شخصی، نام مسئولان آموزشی و پژوهشی را به مقالاتشان اضافه می کنند. البته این پژوهشها چون در فرایند دانشگاهی و یا پژوهشگاهها رخ می دهد امکان تقلب علمی در آنها کمتر است. اما پژوهشگران و اعضای هیات علمی که قدرت و رانت تحقیقاتی ندارند با توسل به موسسات جانبی و پرداخت پول تلاش می کنند اسمشان را پای مقالات علمی ثبت کنند و رزومه خود را پربارتر کنند از همین جهت خیلی به کیفیت این مقالات توجهی ندارند. در تبیین این مساله باید به سطوح متفاوت ماجرا توجه کرد. در سطح کلان ماجرا و از بعد اقتصادی باید توجه کرد که در جامعه نفتی اصالتا مساله علم و پژوهش واقعی در حاشیه است و وابستگی به پول نفت اصلا امکان مواجهه با واقعیات اجتماعی برای شکل گیری یک معرفت و شناخت علمی را نمی دهد. مساله بعدی در حوزه سیاسی است. مساله این است که نظام علمی در این کشور نظامی اصیل نیست و دانشگاه در این کشور نه برای حل مسائل جامعه که بیشتر برای تربیت فرهنگی و سیاسی نخبگان طبقه متوسط به سمت خاصی (سکولاریزاسیون) ترجمه شده و ازین جهت علم و مدارک علمی بیشتر به یک پز اجتماعی و سرمایه فرهنگی تبدیل شده اند. نظام دانش هنگامی اصیل می شود که از دل تاریخ و سنت یک جامعه و در نسبت با مسائل واقعی و عینی آن جامعه جوشش گرفته باشد. وقتی نظام دانش واقعی باشد گزینش و پژوهش و آموزش و ارتقای علمی سیر طبیعی خود را طی می کند و چنین رسوایی هایی به بار نمی آید. مدیران وزارت های بهداشت و آموزش عالی به جای اینکه از میان متخصصان حوزه پزشکی یا مهندسی یا علوم پایه انتخاب شوند باید از میان اصحاب علوم انسانی آشنا به مساله مدیریت دانش انتخاب شوند. مثلا اغلب کشورهایی که از منظر شاخص های جهانی سلامت در رتبه بالایی قرار دادند وزیر بهداشت شان را تاکیدا نه از میان صنف پزشکان بلکه ازمیان دانش آموختگان مدیریت و سیاست گذاری عمومی یا سلامت انتخاب می کنند. ولی اصرار دولت ها و مجالس شورا و نظام پزشکی در ایران برای انتصاب یک پزشک متخصص بر مسند وزارت بهداشت که یک عرف نانوشته است اگرچه مبنای قانونی ندارد ولی بیشتر به اعمال نفوذ صنف پزشکان در حاکمیت برای درمان محور نگه داشتن وزارت بهداشت و درنتیجه تامین منافع صنفی شان بر می گردد. نصب متخصص و جراح پزشکی که نهایتا ممکن است استاد دانشگاه در حوزه تخصصی خود مثلا چشم پزشکی یا قلب و... بوده یا در بخش خصوصی مدیریت یک درمانگاه بخش خصوصی را برعهده داشته باشد باعث شده که وزارت بهداشت درک درستی از نظام مسائل حوزه سلامت و نیز مدیریت آموزش و پژوهش و تولید علم نداشته باشیم و بعضا در سطوح پایین این وزارت خانه شاهد دستکاری و جعل در مقالات علمی و در سطوح بالا نیز به جای توجه و تمرکز بر فعالیت های اجرایی و سیاست گذارانه متاسفانه مسابقه مقاله نویسی را شاهد هستیم. 🌐 @Mahdyar_info
♦️کوچک زیباست "نقش هیات ها در هویت بخشی به محله ها" ✏دکتر میثم مهدیار/گفتگو با روزنامه قدس در علوم اجتماعی دو رویکرد عمده در حوزه نظریه های اجتماعی داریم. یکی از این رویکردها به تطورات و تحولات اجتماعی مثل انقلاب و یا جنبش اجتماعی ارجاع دارد و دیگری به ثبات و انسجام اجتماعی. اگر بخواهیم با نگاه علوم اجتماعی به مناسک عاشورایی بنگیریم این مهم در قالب هر دو رویکرد تحولات و ثبات اجتماعی یا پویایی و پایایی اجتماعی قابل بحث و بررسی است. مناسک عاشویی به دلیل عناصر مفهومی چون عدالت و آزادی و ایثار و شجاعت و ظلم ستیزی در خود دارد در پویایی جوامع اسلامی و شیعی و تحول آن تاثیرگذار است. اگر تاریخ چندصدساله ایران را نگاه کنیم یاد و خاطره عاشورا منجر به قیام ها و جنبش ها و انقلاب های بزرگی در کشور شده است. رویکرد دوم که رویکرد توافق و ثبات نام دارد به کارکردهای مناسک دینی ناظر بر حفظ، انسجام و ایجاد پیوند های اجتماعی میان باورمندان به دین، آیین ،مذهب و در مجموع جامعه ای که که دین درآن رواج دارد اشاره دارد. این کارکردگرایی درباره مناسک محرم هم صدق می کند و به عنوان نمونه بخش عمده ای از سیاه کوبی ها، مجالس عزاداری و آیین های عاشورایی در محلات برگزار می شود و نقش موثری در پیوند اجتماعی مورد نیاز برای ایجاد هویت محله ای دارد. چرا که مردم ما طی ایام محرم همکاری های منسجم محله ای در هیات ها ،مساجد یا به صورت خودجوش در خانه های خود دارند و ایام محرم یکی از معدود زمان هایی است که اغلب افراد محله با تقسیم کار در برگزاری مراسم عزاداری با یکدیگر ارتباط و اعتماد و پیوند برقرار می کنند . بنابراین برگزاری مناسک عاشورا یکی از عناصر مقوم و تشکیل دهنده هویت محله ای در ایران بوده است که یکی از کارکردهای آن تقویت محله محوری وکمک به ارتباطات محلی مردم می باشد. به طور حتم بسیاری از مشکلات و آسیب های اجتماعی که امروزه جامعه با آن مواجه شده ناشی از توسعه شهری می باشد که منجر به نابودی محله ها و در پی آن تضعیف ارتباطات و پیوندهای اجتماعی(سرمایه های اجتماعی مورد نیاز برای زندگی اجتماعی مناسب) شده که البته مهمترین عامل آن تخریب محلات قدیمی و ازبین رفتن خاطرات جمعی و هویت محلی است. به عنوان مثال یکی دلایل افزایش طلاق ازبین رفتن همین هویت محله و قطع ارتباط با ریش سفیدان محل است. چرا که در گذشته وقتی مشکلی در خانواده ایجاد می شد ریش سفیدان محل و بزرگان فامیل وساطت می کردند و رفع مشکل موجب سازش و تداوم زندگی زوجین می شد. همچنین فقر،اعتیاد و بسیاری از مفاسد اجتماعی به دلیل اتمی شدن افراد در جوامع، گسسته شدن پیوندهای اجتماعی و حضور غریبه ها در محلات بواسطه ساخت و سازهای جدید است و با توجه به اینکه فرد از شبکه اجتماعی سنتی خود گسسته می شوند، با از دست دادن ارتباطات اجتماعی و سرمایه اجتماعی، بیشتر در معرض آسیب قرار می گیرند چرا که یا حمایت اجتماعی را از دست می دهد یا شکستن قبح ناهنجاری طبیعی تر می شود درحالی که در محله های سنتی همسایه ها هوای یکدیگر را داشتند و در صورت بروز هر گونه مشکل(اعم از مشکلات اقتصادی،اجتماعی یا خانوادگی) به یاری هم می شتافتند و افراد تحت کنترل یک شبکه اجتماعی سنتی، خودجوش و قوی بودند. بنابراین با تحلیل نقش اجتماعی و محله ای مناسک عاشورایی لازم است مدیران فرهنگی ما (در صدا و سیما، شهرداری ها و...) توجه داشته باشند عزاداری ها و مناسک عاشورایی در شکل و قالب محله ای حفظ و تقویت شود و اصرار به جمع کردن هیات ها و عزاداران با هدف برجسته کردن چهره ها یا اقبال ها نداشته باشند. چرا که با خالی شدن محله ها از هیات های مذهبی محله ای ،کارکرد هویت بخش و ارتباط بخش محلات تضعیف می شود که آسیب های متعددی به همراه خواهد داشت. 🌐 @Mahdyar_info
📺 تلویزیون: دانشگاه عمومی یا تجارتخانه سوداگران! ✏دکتر میثم مهدیار کار مسابقات و سرگرمی در صدا و سیما اغلب به نوعی اجاره دادن آنتن است. شرکت‌های تجاری مختلف اپلیکیشن‌ها و کالاهای خود را در قالب مسابقه تبلیغ و عرضه می کنند. اما این اجاره دهی آنتن در واقع نوعی تضاد در پیام های صدا و سیماست و باعث دلزدگی مخاطب می شود. چرا که محتوایی که در این مسابقات به صورت آشکار و پنهان به مخاطب عرضه می شود برخلاف روح کلی انگیزه های مدیران و ماموریت های صدا و سیماست. اگر در نظر داشته باشیم که صدا و سیما قرار بوده "دانشگاه عمومی" بوده باشد این مسابقات به نوعی خلاف آن ماموریت های اخلاقی و اجتماعی صدا و سیما و به نوعی نقض غرض است. برنامه هایی که افراد تنها با ارسال یک عدد یا یک نظر یا یک شماره یا پاسخ به یک سوال اغلب بی ربط این شانس را پیدا می کنند که برنده میلیونی باشند در واقع نوعی شانس گرایی و فرصت طلبی را در مخاطبان خود تقویت می کنند. در حالیکه در این چندسال گذشته سالها با مفاهیم و اسامی اقتصادی نامگذاری شده و بر روی اقتصاد مقاومتی تاکید بسیاری شده است پیام هایی در حال تولید در رسانه ملی است که دقیقا خلاف فرهنگ اقتصادی مناسب اقتصاد مقاومتی است. فرهنگ کار و تلاش و کوشندگی و تعاون وهمکاری و قناعت از مهمترین نیازهای شکل گیری اقتصاد مقاومتی است در حالیکه این مسابقات دقیقا عکس این مفاهیم را تبلیغ و ترویج می کنند. این مسابقات به نوعی در خدمت فرهنگ سوداگری و تن آسایی است که در آن به مخاطبان این باور را القا می کند که می توان با تکیه بر شانس و اقبال با پا روی پا انداختن در خانه و یک پیامک دادن رویای یک خانه 100 میلیونی یا یک اتوموبیل 50 میلیونی را تحقق بخشید. به عبارتی صدا و سیما مفاهیم اخلاقی و عناصری را ترویج می‌کند که قرار است در برنامه‌سازی خود علیه آنها اقدام کندو پیام های نهان و آشکار دوگانه و متضاد به مخاطب ارسال می شود. از یک طرف به صورت نا آگاهانه امیال غریزی سودجویانه و سوداگرایانه و فرصت طلبانه مخاطبان را تحریک می کند و از سوی دیگر در سریال ها یا منبرهای تلویزیونی تلاش می کند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را به مخاطب القا کند. در شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی این پیام های اخلاقی و آرمانی است که در مصاف با این ارزشها و پیام های مادی گرایانه شکست می خورند. شکاف در پیام باعث شکل گیری یک مخاطب دوقطبی و دلزده می شود که بی اعتمادی به مواعظ اخلاقی و در نهایت بی اعتمادی به رسانه ملی اولین ثمره آن است. اینکه بینندگان مشاهده کنند که ممکن است بین چند میلیون نفر بدون تلاش خاصی یک خودرو برنده شوند، یا میلیون‌ها تومان پول نقد هدیه بگیرند باعث می شود که دیگر مفهوم برنامه ریزی اقتصادی معنای خود را از دست بدهد. الان روزانه شاهد هتسم که شبکه‌های مختلف صدا و سیما حداقل 5، 6 مسابقه از این دست را برگزار می‌کند. در این شرایط اقتصادی پیام‌های منفی که این مسابقات صادر می کنند به نوعی به تعمیق بحران اقتصادی و اجتماعی موجود کمک می کند . این بنگاهی و تجاری شدن صدا و سیما خلاف اهداف و آرمانهایی است که از ابتدا برای صدا و سیما به عنوان یک رسانه آگاهی بخش در نظر گرفته شده است. 🌐 @Mahdyar_info
♨️شفافیت تنها راه مبارزه با آقازادگی! ✏دکتر میثم مهدیار صفحه 1 آقازادگی اتفاق جدیدی نیست که در طی سالیان اخیر رخ داده باشد. پدیده ای است که در طی ده‎ها و حتی سده های گذشته هم در سیستم حاکمیتی ایران وجود داشته است. به عبارت دیگر فرهنگ سنتی ایران که در آن شبکه های ارتباطی مبتنی بر خون و خاندان و ایل و تبار اهمیت زیادی داشت در دوران مدرن در شکل خویشاوند سالاری باز تولید شد و حضور داشت و پس از انقلاب اسلامی بخصوص پس از دوران جنگ آقازادگی مجدد ظهور کرد. به همین خاطر بود که در دهه 70 رهبری در دیدارهایی که با دولت وقت داشت به پدیده آقازادگی در کنار نوکیسه گی اشاره های زیادی داشت. در مقابل همیشه واکنش هایی به این مقوله نیز وجود داشته است. افشاگری‌هایی در مورد سبک زندگی، فرصت طلبی‌ها و رانت‌هایی که آقازادگان از آن بهره‌مند بودند، میهمانی‌ها، مراسم عروسی خاص ، لوازم شخصی و پوشاک و ماشین و محل زندگی از جمله مواردی بوده اند که همیشه در رسانه ها بحث برانگیز بوده اند و جبهه‌گیری‌هایی در رسانه ها یا اخیرا شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته است. برای بررسی این موضوع باید به این فکر کنیم که این پدیده چطور بوجود آمده و رشد کرده و آیا این نوع برخورد،تمرکز و افشاگری و سرک کشیدن در زندگی لاکچری آقازاده‌ها، به بهبود وضع موجود کمکی می‌کند؟ برای علل ایجاد چنین طبقه و سبکی از زندگی باید گفته شود که قسمت عمده پدیده آقازادگی مربوط به فرهنگ نوکیسگی است. یعنی آن طبقات خاص اجتماعی که بواسطه موقعیت های سیاسی، به رانت‌های اقتصادی (که به دلایل ضعف ساختارهای اقتصادی ایجاد می‌شود) دست پیدا می کنند و می‌توانند پایگاه‌های طبقاتی و طبقه اجتماعی خود را تغییر داده و به مناصب سیاسی و اقتصادی دست پیدا کنند بدون اینکه در سابقه خانوادگی یا صلاحیت اجتماعی آنها دست یافتن به چنین مناسبی از قبل وجود داشته باشد و شرایط و ضوابط و سبک چنین زندگی را از قبل تجربه کرده باشند. شکل گیری چنین طبقه‌ای را یکی از جامعه‌شناسان آمریکایی به طبقه «تن‌آسا» تعبیر کرده است. در واقع رشد این طبقه مبتنی بر تن‌‌آسایی، تنبلی و سوءاستفاده از موقعیت سیاسی و رانت‌های اقتصادی است و ویژگی مهم آن این است که علاوه بر سوءاستفاده‌ها، رانت‌ها و ثروت اندوزی‌ها علاقه زیادی به نمایش ثروت خود دارند. البته این طبقه سابقه زیادی در ادوار مختلف تاریخی ایران داشته اند بخصوص که نفتی بودن ساختارهای اقتصادی این مساله را دامن زده است اما این تجمل گرایی و نمایش ثروت در این چند سال گذشته بواسطه شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص اینستاگرام که شبکه‌ای تصویر محور است زمینه مناسبی برای رشد داشته است. قبلاً این قبیل نمایش ها در زندگی خصوصی مثلا در مهمانی ها فقط ظهور و بروز داشت یا نهایتا در خودرو و تیپ افراد اما اما شبکه‌های اجتماعی جدید این فرصت را به همه زمان ها و مکان ها تعمیم داده اند و هر کسی با کوچکترین اراده‌ای می‌تواند اشرافی‌گری خود را به چشم همه فرو کند. افشاگری درباره آقازاده‌ها مخاطرات و تبعاتی نیز با خود به همراه دارد. وقتی در زندگی شخصی فردی سرک می کشیم، ممکن است توجه نداشته باشیم که خود فرد در شکل گیری آن شیوه از زندگی هیچ نقش و تاثیری نداشته و تحت تربیت خانوادگی خاص مجبور بوده چنین سبکی از زندگی را دنبال کند. پس مساله را صرفا نباید در خود اشخاص دنبال کرد چرا که امکان بی‌انصافی در این افشاگری‌ها وجود دارد. از طرف دیگر وقتی بر آنهایی که عامداً با تجمل‌گرایی خود دنبال نمایش هستند تمرکز می‌کنیم و کیف و کفش و ساعت و... سایر لوازم مصرفی‌شان را برجسته می‌کنیم آنها خوشحال‌تر هم می‌شوند، زیرا از اول نیت شان دیده شدن است. از این جهت بهترین راهکار سد کردن فرصت طلبی ها و رانت خواری های سیاسی و اقتصادی است و این جز از طریق شفافیت حاصل نمی شود. ادامه👇 🌐 @Mahdyar_info
صفحه دوم اگر هر سازمان دولتی و حاکمیتی استخدام شفاف داشته باشد و فرایند و مرحله گزینش در اختیار همه قرار داده شود، امکان اینکه کسی بتواند فرزند یا اقوام خود را با سفارش جایی استخدام کند بسیار کمتر می‌شود. اگر نقل و انتقال‌های مالی و قرارداد‌های اقتصادی شفاف و تحت نظارت افکار عمومی قرار گیرد امکان فساد و رانت در آن ها کاهش می یابد. اگر شفافیت در حوزه اقتصادی و بانکی جدی گرفته شود در آن صورت امکان مالیات‌گیری از طبقاتی که به سرعت و با استفاده از بحران‌های اقتصادی رشد می‌کنند هم وجود دارد و مالیات بر ثروت می‌تواند قسمت عمده‌ای از تغییرات در پایگاه‌های اجتماعی افراد را سد کند زیرا فردی که کالاهای اساسی را به نیت افزایش قیمت در آینده احتکار می کند باید مالیات‌های سنگینی بپردازد و همین انگیزه ها را برای احتکار در حوزه های مختلف اقتصادی کم می کند. اگر سیستم اقتصادی شفافی داشته باشیم مشخص می شود که هر فرد چقدر ارز گرفته و یا چه کالاهایی وارد می‌کند، با چه قیمتی در بازار فروخته و چقدر درآمد کسب می‌کند و همین باعث امکان پاسخگویی افراد می شود. ولی از آنجایی که سیستم اقتصادی شفافی در کشور وجود ندارد رانت های سیاسی و فرصت‌طلبی‌های اقتصادی را شاهد هستیم که باعث شکل گیری آقازادگان و نوکیسگان می شود که مهمترین جلوه آن ها نمایش ثروت است که به احساس بی عدالتی در جامعه دامن می زند. @Mahdyar_info
♦️روانشناسی اجتماعی التهابات بازار ✏دکتر میثم مهدیار التهاباتی که در بازار سکه و ارز و مسکن و خودرو رخ می دهد دلایل متفاوتی دارد. از بازگشت تحریم ها تا جولان سودجویان رانتی که با بهره از تخصیصات ارزی به انباشت ثروت های یکشبه عادت کرده اند. اما با این همه نمی توان از نقش مردم عادی در شکل گیری این التهابات در گذشت. مردم چرا با این سودجویی ها همراهی می کنند و با حمله به خرید سکه و ارز و مسکن خود به یک عامل اصلی در شکل گیری و تداوم این التهابات تبدیل می شوند. در این یادداشت به دنبال بررسی برخی از ساختارهایی که به این وضعیت در مردم منتهی می شوند هستیم. آرامش اجتماعی از اطمینان خاطر نشات می گیرد و هنگامی که آینده اقتصادی جامعه در هاله ای از ابهام باشد اطمینان خاطر از مردم گرفته می شود. قسمت عمده ای از این ابهام ناشی از عدم شفافیت در ساختارهای اقتصادی و مدیریتی است. مشخص نیست که تصمیمات اقتصادی به چه شکلی گرفته می شوند، آیا در این تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها منفعت سیاستگذاران و تصمیم گیران نیز دخیل بوده است، پول های کلان در جامعه بدست چه کسانی جابه جا می شوند، مدیران بر اساس چه صلاحیت هایی انتخاب می شوند و قرار است چگونه پاسخگوی عملکرد خود باشند، چقدر و از کجاها حقوق می گیرند و قبل و بعد از مدیریت چقدر و چرا بر ثروت آنان افزوده شده است، آیا همه عادلانه مالیات می دهند، آیا هزینه هایی که به دوش بیت المال می افتد با حساب کتاب است و مسئولان پاسخگوی هزینه های تحمیل شده بر بیت المال هستند؟ با این همه این التهابات رفتاری جمعی در مردم را صرفا نمی توان به عدم شفافیت نسبت داد چرا که در دهه های قبل نیز این عدم شفافیت وجود داشته ولی این رفتارهای جمعی از مردم سر نمی زده است. از این رو باید دید که این رفتارها در کجاها بیشتر رخ می دهد و با مقایسه تطبیقی به عوامل شکل گیری آن پی برد. وقتی خوب می نگریم در کلانشهرها این التهابات اقتصادی بسیار پررنگ تر از شهرها و روستاهاست. بنابراین شاید یکی از عوامل در ساختارهای کلان زندگی کلانشهریت باشد. پرتاب شدن از زندگی اجتماعی سنتی به زندگی مصرفی کلانشهری از جمله عوامل مهم در گسست پیوندهای اجتماعی سنتی بوده است. این گسست روابط اجتماعی سرمایه اجتماعی مورد نیاز در زندگی روزمره مردم را کاهش داده است از این رو ارزشهای فردگرایانه و مادی گرایانه جای ارزشهای جمع گرایانه و متعهدانه و مراقبتی را فرا گرفته است و در هنگامی بحران ها و التهابات خود را به شکل فرصت طلبی تن آسایانه نشان می دهد. در واقع در زندگی سنتی ما گرمی روابط محلی و همسایگی و روابط خویشاوندی ما باعث تخلیه هیجانات و التهابات روانی می شده است ولی در کلانشهرهای فعلی ما که محله ها و روابط گرم و اصیل محلی و همسایگی و حتی خانوادگی مضمحل شده و افراد به بیگانه گی از یکدیگر و دلزدگی از جامعه سوق داده شده اند افراد چگونه می توانند با تخلیه روانی خود آرامش پیشین خود را بازیابند؟ این سرعت تحولات در کنار گسستگی و بیگانگی افراد از یکدیگر و از کلیت اجتماعی که در آن زندگی می کنند باعث رشد ارزشهای فردگرایانه مادی می شود و از همین رو فرصت طلبی اقتصادی سکه رایج می شود. از سوی دیگر زندگی سنتی ما با ارزشهای تولیدی از جمله فرهنگ کار وتلاش و کوشش و وقت شناسی در پیوند بود که به واسطه شکل گیری کلانشهرهای مصرفی این ارزشها هر روز کمرنگ تر شده اند. البته نفس شکل گیری کلانشهرها در ایران و همچنین کاهش و تخفیف ارزشهای یاد شده به نوعی به زندگی جمعی ما ایرانیان در یک سده اخیر زیر دکل های نفت نیز مرتبط است. سیطره فرهنگ مصرف زده و رانتی نفتی ارزشهای مثبت اقتصادی از جمله فرهنگ کار و تولید و مشارکت و قناعت را به حاشیه برده است و شهرهایی بی قواره وبی نسبت با تولید و ارزشهای تولیدی بوجود آورده است. ساختارهای کلانشهریت نیز ذاتا به بیگانگی انسان ها از یکدیگر دامن می زند و شکل گیری کلانشرهای رانتی و نفتی در واقع مشکلات را از این جهت مضاعف کرده است. مهمترین عامل برای جلوگیری از تاثیر بیشتر تبعات اقتصاد نفتی بر فرهنگ و اجتماع ایرانی جدی گرفتن شفافیت اقتصادی و مدیریتی در ایران است. از سوی دیگر بازسازی زندگی اجتماعی در کلانشهرها مبتنی بر محله گرایی و بازتولید جماعت های سنتی از طریق نهادهای سنتی و جدید مانند مسجد وپارک و فروشگاه های محلی و تقویت روابط همسایگی ... می تواند در تخفیف التهابات پیش گفته مفید واقع شود. 🌐 @Mahdyar_info
♨️خصوصی سازی آموزش و پرورش: امکانات و تبعات ✏دکتر میثم مهدیار دو رویکرد عمده نسبت به مساله عدالت وجود دارد. رویکرد اول را می توان به «توزیع برابر منابع»(عدالت توزیعی) و رویکرد دوم را به «توزیع برابر فرصت مشارکت» تعبیر کرد.در حوزه آموزش رویکرد اول به «توزیع منابع و فرصت های برابر آموزشی» و رویکرد دوم به «کیفیت آموزشی» ارجاع دارد. از این رو دوقطب عمده رویکردها به مساله عدالت آموزشی در دوران مدرن را می توان به شکل زیر تصویر کرد: 1) مدارس کاملا دولتی که زیر نظر دولت به ارائه خدمات آموزشی یکسان به همه اقشار اجتماعی می پردازد و زمینه یکسانی را برای رشد و پیشرفت در حوزه آموزش و علم و معرفت در اختیار آنها قرار می دهد. 2) مدارسی که بدون دریافت کمک از دولت با آزادی و با ارائه خدمات آموزشی به صورت خصوصی متناسب با نیاز و انتظار خانواده ها و قوانین دولتی زمینه های رشد آموزشی و علمی باکیفیت تر فرزندان آن ها را فراهم می کنند. این دیدگاه که دولت ها مسئول آموزش شهروندان خود هستند، در اروپا از قرن نوزدهم و در نقاط دیگرجهان از اوایل قرن بیستم به طورگسترده مورد توجه قرار گرفت. اما با بروز بحران های اقتصادی و تغییر ایده های اقتصادی و سیاسی مباحثی پیرامون کاستن از نقش دولت ها و ایجاد زمینه برای ایفای بیشتر نقش بنگاه های خصوصی کوچک و بزرگ در حوزه های مختلف مطرح شد. از این رو «اصلاحات مبتنی برکوچک سازي دولت» که ابتدا ازکشورهاي توسعه یافته شروع و به سایرکشورها تسري یافت نقش بنگاه هاي خصوصی در اداره امور حاکمیتی را تقویت کرد. در دو دهه اخیر در بسیاري از مناطق جهان جنبشی به وجود آمده است که تلاش می کند این طرز تفکر را که دولت بهترین نظامی است که می تواند خدمات آموزشی و درمانی کارآمد را براي همه ي مردم فراهم کند، به چالش بکشد. این حرکت اغلب بازارگرایی ، خصوصی سازي نظام آموزشی و مشارکت دولتی-خصوصی نامگذاري شده است. امروزه در ایالات متحده به طور تخمینی11 درصد از بچه های سن مدرسه هستند در مدارس خصوصی هستند و اغلب در سطح دبستان. در هلند سهم مدارسی که بوسیله هیئت امنا مدارس خصوصی مدیریت می شوند حدود 70 درصد است. با این همه این مدارس در هلند به طور خصوصی عمل می کنند اگرچه آنها کمک مالی عمومی دریافت می کنند. به طور مشابه دانمارک یک سیستم کمک مالی عمومی به مدارس خصوصی دارد که دو سوم دانش آموزان ، اغلب آنهایی که از لحاظ مذهبی وابسته اند، را در بر می گیرد. در بلژیک حدود 50 درصد همه دانش آموزان ثبت نام شده در مدارس خصوصی هستند. یک سطح مساوی مخلوط از سهم خدمات خصوصی-عمومی در آموزش عالی وجود دارد. در فیلیپین حدود 75 درصد دانش آموزان در دانشگاه های خصوصی تحصیل می کنند. در انگلستان و بیشتر کشورهای اروپای قاره ای این سهم حدود صفر است. بر اساس گزارش بانک جهانی، یک‌پنجم دانش‌آموزان ابتدایی کشورهای در حال توسعه، در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام شده‌اند. با این حال اصرار گسترش مدارس غیر دولتی در ایران جالب توجه است. در حالیکه جمعیت آمریکا به عنوان پرچم دار لیبرال دموکراسی و اقتصاد رقابتی تقریبا 4 برابر ایران است اما تعداد مدارس غیر دولتی اش تنها 2 برابر ایران یعنی حدود 33000 واحد است. از سوی دیگر در ایران درباره صلاحیت های تاسیس مدرسه غیر دولتی کمتر سخن به میان رفته و داشتن حداقل های اقتصادی و فرهنگی برای کسب مجوز تاسیس مدرسه غیر دولتی کفایت می کند در حالیکه در آمریکا مدارس غیر دولتی نیز غالبا در اختیار گروههای دینی و مذهبی است و این نشان می دهد واگذاری مدارس به بخش خصوصی ملاک های دینی و اخلاقی و ارزشی در اولویت بالایی قرار دارد. اما آیا با این همه، خصوصی سازی آموزشی موفقیت آمیز بوده است؟ قضاوت های گوناگونی در این رابطه طرح شده و اجماعی وجود ندارد. در حالیکه طرفداران بازار آزاد از افزایش انتخاب های والدین و افزایش کیفیت آموزشی را به عنوان مهمترین دستاوردهای خصوصی سازی می گویند اما مخالفان به صورت همزمان با زیر سوال بردن این دستاوردها، گسترش نابرابری های آموزشی و رشد خطرات اخلاقی را گوشزد می کنند. آنها خصوصی شدن مستقیم و غیر مستقیم آموزش را باعث کالایی شدن آموزش و حضور ارزشهای سودگرا و مبادله محور به جای ارزش های ذاتی یا اهداف اجتماعی آموزش و تربیت قلمداد می کنندکه در آن نه تنها دانش آموزان وارد چرخه رقابت های کمی می شوند بلکه معلمان نیز گرفتار ارزشهای رقابتی می گردند و اغلب باید بین نیازها و منافع دانش آموزان با منافع مدرسه یکی را انتخاب کند. برخی از محققان پیامدهای خصوصی‌سازی آموزش و پرورش را اینگونه بر می شمارند: 1. دو دسته‌شدن مدرسه‌ها؛ مدرسه‌های خوب و مدرسه‌های عقب مانده. مدرسه‌های خوب با متقاضی زیاد می‌توانند به گزینش دانش‌آموز دست بزنند، اما مدرسه‌های عقب مانده، بدون ورشکست شدن در شرایط امکانات مالی ضعیف به کار ادامه خواهندداد. 🌐 @Mahdyar_info ادامه👇
ص۲ در حقیقت برخلاف هواداران خصوصی‌سازی، این سیاست به ایجاد رقابت و از دور خارج شدن مدرسه های ضعیف نمی‌انجامد. 2. خصوصی‌سازی پای رابطه‌های تازه‌ای را به درون آموزش و پرورش باز می‌کند که به سپهر اخلاقی آموزش آسیب می‌ زنند: مشتری، مصرف‌کننده، رقیب، مدیریت‌کننده، مدیریت‌شونده، پیمانکار، ارزیاب، بازرس، کنترل‌گر. خصوصی‌سازی نقش‌ها، وابستگی‌ها و پیوندهایی را به حاشیه می‌راند که پایه های اعتماد را می‌ ریختند. 3. خصوصی‌سازی اخلاق رقابت را جایگزین اخلاق خدمت می‌سازد؛ همان روندی که ریچارد سننت «فرسایش منش» نامید. 4. آموزگار به یک تکنيسین تبدیل می‌شود. در فضای رقابت، اجتماعی‌بودن زندگی مدرسه‌ای، افت می‌نماید و روابط حرفه‌ای فردی می‌شوند، چرا که فرصت‌ها برای همبستگی‌ها و گفتمان حرفه‌ای کاهش می‌یابد. 5. خصوصی‌سازی به گسترش بازارهای محلی بر اساس ارزش مادی دانش‌آموزان می‌انجامد. از این رو به نظر می رسد سیاست خصوصی سازی آموزش و پرورش اگرچه منافعی برای افزایش کیفیت آموزشی یا کم کردن بار اقتصادی دولت دارد اما بواسطه تبعات سنگین اجتماعی و فرهنگی نیازمند بازنگری و تامل جدی است. 🌐 @Mahdyar_info
⚽️جام جهانی به مثابه رخداد ✏میثم مهدیار در خلال جام جهانی 2018روسیه تیمهای بزرگی همچون آلمان( قهرمان دوره قبل) اسپانیا پرتغال و آرژانتین حذف شدند.همین شکست بزرگان اگر چه به زیان اسپانسرهای مالی فوتبال است که بر روی نام بزرگان سرمایه گذاری می کنند اما به جذابیت های فوتبال می افزاید.این جذابیت ها نتیجه رخدادبودگی فوتبال است که البته در جام جهانی به اوج خود می رسد. فوتبال فقط یک ورزش وحرکت های پا به توپ بازیکنان در زمین نیست.فوتبال همچنین نوعی نمایش است که با مخاطبانش معنا پیدا می کند؛با تماشاگران در ورزشگاه و بینندگانش از تلویزیون.تماشاگرانی که گاه با همه وجود خود مسابقه را دنبال می کنند وپیروزی یا شکست یک تیم انقلاب روحی لحظه ای برای آن ها ایجاد می کند. طرفداران یا بازیکنان گاه تا سرحد مرگ برای هم «کُری» می خوانند . از این جهت فوتبال به جنگ می ماند اما جنگی رخ نمی دهد و به مناسک تبدیل می شود اما مناسکی که زنده و هویت ساز شورانگیز است. این مناسک فقط در مستطیل سبز محصور نمی ماند. امروز حتی دیدن مسابقات ملی درپارکها و میادین درحال تبدیل به یک مناسک جمعی است. اگرچه متولیان جهانی فوتبال تلاش می کنند که از سیاسی شدن فوتبال جلوگیری کنند اما این مناسک را گریزی ازپیوند با امر سیاسی در درون کشورها یا میان کشورها نیست. شکست یا پیروزی در مسابقات دلالت های سیاسی و اجتماعی می یابد و تفسیرهای متفاوتی از آن صورت می پذیرد.روزگاری شکست های ملی ما در فوتبال میان نخبگان فرهنگی جامعه، تفسیری ذات گرایانه در رابطه با خلقیات ایرانیان و فرهنگ عمومی ازجمله «عدم فرهنگ کار جمعی» ارجاع می یافت واین روزها اگرچه درکل نتایج مطلوبی درجام جهانی نگرفته ایم اما درمقایسه با دستاوردهای قبلی، آورده های تیم ملی از جام جهانی روسیه باگزاره هایی چون «ما می توانیم»،«خودباوری» و... تفسیر می شود. سیاستمداران تلاش می کنند ازطریق توجه به فوتبال رای جمع کنند وگزارشگران یا بینندگان فوتبال بازیکنانی که از لحاظ سیاسی یا فرهنگی به خود نزدیک هستند را ارج می نهند و بازیکنان جناح های سیاسی دیگر را آماج انتقادات خود قرار میدهند. فوتبال خود به مثابه یک رخداد قابل تحلیل است اما درجام جهانی این رخداد بودگی فوتبال به اوج خود می رسد.رخداد پدیده منحصر به فردی است که قابل پیش بینی نبوده و در لحظه رخ می دهد. فوتبال در جام جهانی از این جهت رخداد است که هنوز پدیده هایی مانند سرمایه داری یا علم یا ماشینیسم هنوز نتوانسته اند بر آن سیطره یابند و آنرا کنترل پذیر کنند. جام جهانی فوتبال تمایزاتی از فوتبال باشگاهی دارد. رانه اصلی فوتبال باشگاهی در اروپا سرمایه داری است. با پول و سرمایه می توان بازیکنان بزرگ را از جای جای جهان جذب کرد و قهرمانی را تضمین کرد اما درجام جهانی ستاره ها باید باپیراهن کشور خود به میدان بیایند. بسیار کم پیش می آید که یک بازیکن تغییر تابعیت دهد و بخاطر پول برای کشور دیگری توپ بزند. در عصر پسا تجدد که همه فرا روایت ها به چالش کشیده شده اند کمتر پیش می آید پدیده ای مانند فوتبال بتواند اینچنین بیناذهنیت ملی شکل دهد وقاطبه ذهنیت ها وعواطف را از زندگی روزمره جدا و پیرامون یک موضوع واحد منقلب کند.احساسات ملی در جریان دیدار تیم های ملی به وجد می آید ویک همگرایی ملی آفریده می شود که درآن اکثر اقشار اجتماعی از فقیر و غنی با زبان ها وگویش ها وفرهنگ ها حضور دارند. رخداد در فوتبال اگرچه با عینیت توپ و زمین و داور مرتبط است اما البته با «وَهم» نیز پیوند دارد. فوتبال نه تنها به طور کل یک رخدادست بلکه درون خود نیز سرشار ازرخدادهاست وهمین پیوند آن با وهم و تخیل است که آن را شورانگیز کرده است.چه بسا تیمی مانند ایران درمقابل یک تیم با سابقه وستاره دار بازنده باشد اما بواسطه «لایی وحید امیری به پیکه» احساس غرور ملی آفریده شود.در این غرور ملی همه شاخص های دیگر درمقایسه کشورها چون قدرت نظامی، رفاه، رشد اقتصادی،قدرت سیاسی و...جای خودرا درتحلیل ها از دست می دهند. فراتر ازاین جام جهانی یک بیناذهنیت بین المللی نیز ایجاد می کند از این جهت جام جهانی فوتبال را می توان جلوه ای از جهانی شدن دانست اما این جهانی شدن با جهانی شدن اقتصادی و فرهنگی مالوف تفاوت دارد. در جهانی شدن مالوف ملیت ها در یک هویت جهانی ذیل سرمایه داری هضم می شوند اما در جام جهانی تیم ها با هویت ملی شان حضور دارند و رقابت می کنند. جام جهانی فوتبال را نمی توان نادیده گرفت بخصوص در کشور ما که فوتبال به عنصری هویتی تبدیل شده است. در عوض باید آن را فهم کرد و تبعات و آثار و دلالت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی اش را مورد تامل قرار داد.برای انباشت این تاملات نیاز به تاسیس یک رشته علمی در این باره هستیم اما چه کنیم که دانشگاه ایرانی مثل همیشه باواقعیات اجتماعی خود پیوند وثیقی ندارد 🌐 @Mahdyar_info