میزنه قلبم . . . .

رفیقم از حرم زنگ زده:)))))💔

:)))

تمام شد شب عید و نوای غم آید که نم نمک غم عالم به روی هم آید صدای قافله ی عشق میرسد بر گوش که چند شب دگر آقا محرمت آید..!

-

من بلدم گریه کنم ، اگه منو میخری :))❤️‍🩹'

دادم لباس نوکری ام را رفو کنند حَی عَلَی العَزایِ شما میرسد بگوش ..

-

اینکه فکر میکنی از محرم چیزی نمیدونه ولی از توهم بچه هیئتی تر در میاد قشنگه >>>>>>>>>>🫀

داره محرم میشه و قراره همش دورت بگردم اقای من .

قشنگی دنیا اینه که روز تولدت میزبان گریه کنای اربابی :))))))))))))))

خوشبخت اونیه که شب اول قبرش امام حسین (ع) بیاد بگه: کاری باهاش نداشته باشید این سر سفره من بزرگ شده🥺❤️

شب اول محرم🥺 #حاج_محمود_کریمی

از بچگی توی هئیتت بودم🖤

اینکه دخترا بیشتر توی محرم میشکنن و پسرا توی فاطمیه چون دخترا بابایی اند و پسرا غیرتی ...

امان از روضه شب سوم . ای وای من :)))💔

به جرم اینکه ندارم پدر زدن مرا ؛ شبیه مادرِ در پشتِ در زدن مرا:))))💔

زدند مادرتان را چهل نفر یكبار؛ ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا :/💔

توی هر فرهنگی بری بگردی ؛ تو هر طایفه ای نگاه کنی ؛ بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی ؛ وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره ... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن ؛ نوازش می کنند نازش میخرن ؛ سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن ؛ مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم اونم بچه اونم ی دخترر اونم ی دختر بچه سه ساله :))))))))))💔 عاخ حسین جاااان ... 

از دردهایم با تو میگویم پدرجان از گوشواره از النگویم پدرجان تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان - خانوم سه ساله :)))♥

امشب شبی هست که دخترا بیشتر میشکنن ؛ میدونید چرا ... چون دخترا بابایی اند و کاملا میتونن درک کنن ، حال و هوای حضرت رقیه رو امشب شب سختیه خیلی سخت خیلی خیلی سخت ِ

بـا‌دست‌های‌کوچکش‌سر‌را‌بلند‌کرد‌و‌به‌سینه‌چسبانید‌گفت: بابا!دلم‌برایت‌تنگ‌شده بابا!چرا‌ابـرویت‌خون‌آلوده‌است؟ بابا!محاسن‌تـو‌چرا‌این‌قدرآشفته‌است؟ سربابا‌راگذاشت‌زمین خم‌شد‌لب‌هـا‌راگذاشت‌رو‌لب‌های‌بابا دیدند‌سراز‌بغل‌جدا‌شد‌افتاد بچم‌هم‌افتاد گفتند‌خواب‌رفت‌بچه سررا‌می‌بریم‌بعد‌که‌بیدار‌شد مـی‌گوییم‌خواب‌دیدی بچه‌های‌کوچك‌خواب‌و‌بیداری‌را‌قاطی‌می‌کنند وقتی‌که‌رقیه‌ساکت‌شد‌و‌سربه‌یك‌طرف‌افتاد‌و‌دختر‌به‌یك‌طرف بی‌بی‌یك‌قدری‌خوشحال‌شد همین‌كه‌زینب‌”س”‌آمد‌بچه‌را‌بغل‌کند‌دیدند‌صدای‌ناله‌بی‌بی‌بلند‌شد ام‌کلثوم‌گفت:خواهر‌چه‌شده؟ گفت:عزیزم‌رقیه‌جان‌داد:))))))💔

ببخش بابا اگه اومدی نشناختم .

خسته نباشی بابا جونم :))) خوش اومدی پیشم ؛ بابا موهام سوخته ولی برات مرتبش کردم ؛ بابا جونم به عمو عباس نگیا عمو عباس غیرت الله ِ :))))))💔

عجیب ِ شرایط کانالشون میخونی کلا نوشته فوروارد کنید بعد نزدیک ده الی پانزده پست کپی شده . غیر قابل منطقیه 😂🌹

دخترا امشب بدونِ گوشواره عزاداری کنید دلِ رقیه نشکنه ..

هیئت فقط هیئت های پسر شهید نبی لو . کلا صفا برقراره>>>>>>>

خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش .

بابا محاله دیگه خوب بشه زخمای گلوت

عاخ عاخ اقااا . دخترا درك میکنن این حرف منوو دیدید وقتی دست باباتون خون میاد یا ی مشکلی پیش میاد براش خدایی نکرده دنیا رو سرتون اوار میشه؟ حالا فکر کن ی خانم کوچولوی سه ساله سر باباش توی ی تشت دید فکر کنید گفتن تمام ارایشگرای شهر بیان یکم درست کنن که این بچه سر میبینه نترسههه اقاااا ؛ رقیه وقتی فهمید باباشه سریع پارچه کنار زد عاخ بمیرم برا دلت خانم کوچولو :((((((((💔