روضههای زینب، یک خطی است.
تکجملهای است؛ هر تکجمله هم
برایت از صدر اسلام خاطره تداعی
میکند. تا آخر مجلس یزید...
یعنی کافی است بخواند :
« دَخَلَت زَینَبُ عَلَی اِبنِ زیادِِ »
خودت دیگر تا آخر قصه را میخوانی؛
تازه کوفهاش که هنوز عطر علی را به
یاد داشت. وای از شام...
آنجایی هم که گفتند زینب کمک کرد
تا زنان و کودکان سوار مرکب شوند،
کوچکترها را بغل میکرد تا بالا برود
برای بزرگترها تکیهگاه شد، برای خودت
روضه عباس بخوان! آخر عمه نفر آخر
بود. دور و برش حرمله، خولی، شمر...
اما هرچه را هم خواندند، بگو که نخوانند:
خداحافظ ای برادر زینب...
آخر این روضه زینب نیست.
مقتل دختر حیدر است...🖤
• کتاب ِ نور خدا ✨
‹ مـاهـد ›
من قسم میخورم این واژه،
برازنده توست؛
با شما واژه سلطان،
به خودش میبالد..💛🌝
‹ مـاهـد ›
『مـاهـد』
سوار میکند قطارِ شلوغِ مترو دیدارِ آبیِ تــو را ؛ 💙 . .
.
یادم نیست
طلوع اوّلین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند...🤍🫀*
.
؛
السلامعلیکیاعَلَمالدینوالتّقوی
السلامعلیکیامولیموسیبنجعفر🤎
ــ❤️🩹🌱𓂅
هر که یک دفعه سر این سفره مهمان میشود
مور هم باشد اگر روزی سلیمان میشود
سر به زیر انداختن ذاتش توسل کردن است
دردها در این حرم ناگفته درمان می شود
ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید
در رجب ها کاظمین ما خراسان میشود
دردها در این حرم ناگفته درمان میشود
هر که میبیند تو را، از نو مسلمان میشود
این دلِ ما، سینهی ما، عرش ما، حتی بهشت
هر کجا موسی بن جعفر نیست زندان میشود
[السَّلاَمُ عَلَیک یا مَوْلاَی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ]