#شکر_گذاری
خدا جونم شکرت بابت بارون های قشنگ پاییزی که حس و حالمون و عوض میکنه💙
[آلعمران ]
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ{۱۸}
خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او که نگهبان عدل و درستی است خدایی نیست، و فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهی دهند؛ نیست خدایی جز او که (بر همه چیز) توانا و داناست.
سردارسرلشگرباقری:
دشمنان کوردل بدانند!
راهی را که #شهیدفخریزاده ها آغاز کرده اند،
هرگز متوقف نخواهد شد
#سالروزشهادت🕊
#شهید_محسن_فخریزاده🌹
[۱۳۹۹/۹/۷]🕊
•°•°•°•|🌿🖤🌿|•°•°•°
@majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
بسم رب العشق #قسمت_هجدهم 😍علمدار عشــــــق #راوی نرگس سادات فردا اولین کلاس دانشگاه مون هست ت
بسم رب العشق
#قسمت_نوزدهم
😍علمـــــــدارعشـــــــق
#راوی مرتضـــــــی
تواتاقم داشتم روی پروژه تحقیقاتی که مربوط به کلاس استاد مرعشی بود کار میکردم
که یکی زد به در
- بله بفرمایید داخل
+ داداشی داری چه کار میکنی
- خواهرگلم دارم روی پروژم کار میکنم
+ آخی الهی
خسته نباشی
اما هرچقدرکار کردی بسه
حاج آقا موسوی اینا تو راهن
پاشو لباسهات عوض کن
- باشه خواهری
+ کدوم پیراهنت میخای بپوشی؟
- به لباس روی تخت بود اشاره کردم
یه بلوز چهارخونه آبی روشن یعقه آخوندی و شلوار پارچه مشکی نشونش دادم
نه داداش این نه
بذار
رفت سمت کمدم یه پیراهن صورتی روشن درآورد
داداش اینو بپوش
قشنگتر نشونت میده
- باشه چشم
لباس هارو پوشیدم
صدای زنگ در بلند
مجتبی داشت میرفت سمت در که زهرا گفت
داداش مرتضی شما برو در باز کن
آقامجتبی بیا مابریم پدر همراهی کنیم
رفتم سمت در
بازش کردم
نرگس سادات با چادر پشت در بود
هنگ مونده بودم
اصلا فکر نمیکردم پشت در نرگس سادات باشه
- سلام حاج آقا بفرمایید
•• ممنونم پسرم
پدرت کجاست
* حاج حسن
•• کمیل خودتی
حاج حسن خم شد صورت پدرم بوسید
چقدر حجاب به نرگس سادات میاد استغفرالله ربی اتوب الیه
چقدر این دختر گاهی ذهنمو درگیر خودش میکنه 😭😭😭
پدرم و حاج حسن رفتن داخل اتاق مخصوص پدر
یک ساعت و نیم میگذشت
نرگس : زهرا من نگرانشون شدم برو یه سر بهشون بزن
زهرا: داداش مرتضی بی زحمت یه سرو پیش پدرا
نرگس سادات نگرانه 🙃🙃🙃
در زدم پدر
مرتضی پسرم حال حاج حسن خوب نیست دخترخانمش صدا کن
- باهول برگشتم تو پذیرایی
خانم موسوی حال پدرتون خوب نیست
نرگس سادات : یاامام حسین
بابا
بابا
چی شد
آقای کرمی میشه کمک کنیم پدرم ببریم دکتر
اسپری شون همراهمون نیست
- بله حتما
اون شب پدرمن با مداوای برادرم مجتبی که پزشکی میخوند حل شد
اما کار حاج حسن به چادر اکسیژن رسید
من موندم تا سیدهادی و سایر بچه هاشون بیان
اونا که اومدن من برگشتم خونه
#چکار کرد این زهرا با داداشش 🙃🙃🙃#
نویسنده : بانـــــــــــــو ........ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_بیستم
😍علمـــــــدارعشـــــــــق
#راوی نرگــــــس ســــــــادات
واقعا باید از آقای کرمی تشکرکنم که تااینجا همراهیم کرد
دکتر گفت آقاجون باید شب بمونه بیمارستان
خودآقاجون گفت که نرگس سادات بمونه
اون شب من تاصبح پلک روی هم نذاشتم
ولی الحمدالله آقاجون فرداصبح مرخص شد
بعداز اون دیدار رابطه من و زهرا صمیمی تر شد
همیشه پیش هم بودیم
بخاطر حجم درسا هیچ جا نمیرفتم
اما با زهرا همیشه برنامه دعا دونفری داشتیم
یه ترم مثل برق باد گذشت
من و زهرا و آقای صبوری هرسه با نمره A راهی ترم دوم شدم
کلاسای ترم دوم ۲۷ بهمن شروع شد این ترمم باز با استاد مرعشی کلاس داشتیم
بااونکه جوان بود اما درحین مهربانی جدی هم بود
روز اول ترم دوم خیلی صریح و جدی گفت
باید تا ۲۷ اسفند هرزمانی کلاس داریم
سرکلاس حاضر بشید
هرکس یه جلسه غیبت داشت بدونه این درس افتاده
خیلی هم مذهبی بود
سیدهادی میگفت ۲۶ سالشه
مرجان هم کلاسیمون از ۱۵ اسفند نیومدم کلاس
وقتی استاد اومد و دید یکی غایبه
گفت به ایشان بگید این ترم دیگه سرکلاس من حاضر نشه
تعطیلات عیدهم باز کنار زهرا به من گذشت
۱۷ فرودین
مرجان سرکلاس اومد شدیدا برنزه شده بود و حجابش افتضاح تر شده بود
هرروز حراست دانشگاه بهش گیر میداد
تا استاد وارد شد
رفت سمتش با صدای لوسی گفت
استاد ما ایتالیا بودیم
این سوغاتی هم برای شما آوردم
- ممنون
درضمن خانم رفیعی دیگه بااین حجاب سرکلاس من حاضرنشید
مرجان بالبخندی کاملا مصنوعی گفت بله استاد
# وای تذکر سختی داد
استاد 😔😔
نویسنده بانــــــــــــو .......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_یکم
😍علمدار عشــــــق
راوی نرگس سادات
با تذکر استاد مرعشی به مرجان
تمام سعیش میکرد مقداری پوشش رعایت کنند
وارد سالن دانشگاه شدم
بنر اعتکاف نظرم جذب کرد،
زهرا دیدم که تو سالنه
-سلام آجی خوبی؟
زهرا:ممنون تو خوبی؟
-زهرا تو اعتکاف میری؟
زهرا :آره آجی جان
من و داداشام هرسال میریم
نرگسی میگم توهم بیا بریم
-زهرا باید از مامانم اجازه بگیرم
زهرا:من مطمئنم حاج خانم اجازه میده
-آره ولی باز باید بهشون بگم
شماره خونه گرفتم
-سلام عزیزجون
مامان میگم من اسمو اعتکاف بنویسم
عزیز:آره مادر
بنویس دخترم
-ممنون که اجازه دادی
-زهرا
مامانم اجازه داد
زهرا:پس بدو بریم پیش داداشم اسمت ثبت نام کنیم
تق تق
آقای کرمی:بفرمایید
زهرا: داداش
نرگس سادات اومده اعتکاف ثبت نام کنه
آقای کرمی:خوش اومدن
این فرم لطفا پر کنید خانم موسوی
همراه با کپی کارت ملی و کپی کارت دانشجویی
آغاز اعتکاف هم که شب ۱۳رجب
ان شاالله با زهراجان میاید
ثبت نام کردم از دفتر خارج شدیم
چندروز دیگه اعتکاف شروع میشه
نویسنده : بانو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
برای آنچه اعتقاد دارید،
#ایستادگی کنید؛
حتی اگر هزینهاش،
تنها ایستادن باشد!...
#حاجاحمدمتوسلیان
•°•°•°•|🌱🌸🌱|•°•°•°
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
سردارسرلشگرباقری: دشمنان کوردل بدانند! راهی را که #شهیدفخریزاده ها آغاز کرده اند، هرگز متوقف نخواهد
👇 سری به زندگینامه ی کوتاهی از ایشون👇
محسن فخریزاده مهابادی
(۱ فروردین ۱۳۴۰ – ۷ آذر ۱۳۹۹)
💭معاون وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران و سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.🇮🇷 او در حالی که ریاست سازمان پژوهشهای نوین دفاعی را برعهده داشت، در ۷ آذر ۱۳۹۹ ترور شد 😔و در پی شدت جراحات در بیمارستان درگذشت.🥺
فخریزاده یکی از پنج شخصیت ایرانی بود🏆 که یک بار نامش در فهرست ۵۰۰ نفرهٔ قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریهٔ آمریکایی فارن پالیسی منتشر میشود، قید شده بود.😍 در قطعنامهٔ ۱۷۴۷ شورای امنیت که در ۲۴ مارس ۲۰۰۷، علیه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران تصویب شد، نام او جزو افراد تحریم شده قرار داده شد.💭
فخری زاده در زمینه هایی چون هسته ای ، موشکی🚀 ، زیستی ، فناوری کوانتومی 🛰، هوش مصنوعی 🚁، آکوستیک ، فیزیک ، الکترومغناطیس ، اپتیک و فلسفه فعالیت داشت😍 و از او به عنوان پدر علم هسته ای ایران یاد می شود.⚘
#شهید_فخری_زاده
#شهدا #انرژی_هسته_ای
یاد و نامش گرامی باد 🖤
•°•°•°•|🥀🖤🥀|•°•°•°
@Majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاسوسی که مهمترین اسرار سپاه را لو میداد...
[خطرناکترین جاسوس منافقین در اطلاعات سپاه پاسداران را بشناسید.]
#جریان_نفوذ
•°•°•°•|🌿🌹🌿|•°•°•°
@majid_ghorbankhani_313
˼ لازم نیست حتما تو
جنگ شهید شی، رفاقت
خودش شهادت میطلبه ˹
ـ رفاقتاتون ختم به شهادت♥️🌱 ـ
•°•°•°•|🌿🌸🌿|•°•°•°
@Majid_ghorbankhani_313
#حر_مدافعان_حرم🕊
مرام خاص آقامجید🌱
مادر داداش مجید میگوید:
معمولاً دیروقت میآمد؛ اما دلش نمیآمد چیزی را بدون ما بیرون بخورد...
ساعت سه نصفهشب با یکدست کامل کلهپاچه به خانه میآمد و همه را بهزور بیدار میکرد و میگفت باید بخورید.من بیرون نخوردهام که با شما بخورم. من هم خواب و خسته سفره پهن میکردم و کلهپاچه را که میخوردیم» خواهربزرگترداداش مجید میگوید:
زمستانها همه در سرما کنار بخاری خوابیدهاند اما ما را نصفهشب بیدار میکرد و میگفت بیدار شوید برایتان بستنی خریدهام و ما باید بستنی میخوردیم.»
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
•°•°•°•|🌿🌹🌿|•°•°•°
@majid_ghorbankhani_313
#هرروز_یک_حدیث
#درمکتب_اهل_بیت
امام سجاد{ع}:🌹
حق زن این است که بدانی خداوند اورا مایه آرامش و انس تو قرار داده و بدانی این نعمتی است که خداوند به تو داده، پس باید اورا گرامی داری و با وی نرمی کنی!
[بحار،ج۷۴،ص۵]
•°•°•°•|🍃🌸🍃|•°•°•°
@majid_ghorbankhani_313
شهدای هسته ای:♥️
✨✨✨✨
شهید داریوش رضایی نژاد
تاریخ ترور: ۱۳۹۰/۵/۱
دانشجوی دکترای مهندسی برق
عامل ترور: موساد
🌹🌹🌹🌹
شهید مسعود علیمرادی
تاریخ ترور: ۱۳۸۸/۱۰/۲۲
فیزیکدان و استاد دانشگاه
عامل ترور: موساد
🌹🌹🌹🌹
شهید مصطفی احمدی روشن
تاریخ ترور: ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
مدیر بخش بازرگانی تاسیسات هسته ای نطنر
عامل ترور: موساد
🌹🌹🌹🌹
شهید مجید شهریاری
تاریخ ترور: ۱۳۸۹/۹/۸
فیزیکدان و دانشمند هسته ای
عامل ترور: موساد و سیا
🌹🌹🌹🌹
شهید رضا قشقایی
تاریخ ترور: ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
دانشمند هسته ای
عامل ترور: موساد و سیا
🌹🌹🌹🌹
شهید محسن فخری زاده
تاریخ ترور: ۱۳۹۹/۹/۷
▪︎استاد فیزیک هسته ای دانشگاه امام حسین
▪︎ریاست سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع
▪︎ جزء پنج ایرانی لیست ۵۰۰ نفره قدرتمند تدین افراد جهان نشریه فارن پالیس
#شادیروحشهداصلوات❤️
─━✿❀✿🌻✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
دلاور مرد حافظ امنیت محمدحسین مرتضایی ۶آذر ماه ۱۴۰۰ در اصفهان به فیض شهادت نائل گردید...
شهادتت مبارک...🕊
#اللهمارزقناشهادت🌹
#شهید_محمدحسین_مرتضایی
~•°•°•°•|🍃🖤🍃|•°•°•°~
@majid_ghorbankhani_313
مادرشهید: من خودم دعا کردم شهید بشه ولی بعد ۱۰۰ سال نه ۲۰ سال...💔 :)
[شهیدمحمدحسین مرتضایی به روایت پدر محترمشان...🖤]
#شهید_محمدحسین_مرتضایی🕊
~•°•°•°•|✨🖤✨|•°•°•°~
@majid_ghorbankhani_313
[آلعمران]
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ{۱۹}
همانا دین (پسندیده) نزد خدا آیین اسلام است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آگاهی به حقّانیت آن، و این خلاف را از راه حسد در میان آوردند. و هر کس به آیات خدا کافر شود (بترسد که) محاسبه خدا زود خواهد بود
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
بسم رب العشق #قسمت_بیست_و_یکم 😍علمدار عشــــــق راوی نرگس سادات با تذکر استاد مرعشی به مرجان ت
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_دوم
😍علمـــــــدارعشـــــــق
یه جوری ایام اعتکاف خونه ما خالی میشد
امسال رقیه سادات بخاطر جوجه ها نرفت اعتکاف
برادرام که کارمندن دوروز مرخص میگرن میرن
وقتی بهشون گفتم منم مثل معتکفم
همه تشویقم کردن
مامان که چقدر خداشکر من با زهرا دوست بودم
زهرا مسئول خواهران اعتکاف بود
برادرش مسئول آقایون
سه روز تا اعتکاف مونده بود
من باچادر یک سره تو مسجد دانشگاه بودم به زهرا کمک میکردم
اونور آقای کرمی و آقای صبوری مشغول بودند
زهرا اصرارداشت مسئول فرهنگی اعتکاف خواهران باشم
اما من قبول نکردم
دوست داشتم حالا که اولین اعتکافم هستش بهره یک عمر ازش بگیرم
سیدهادی و خانمش
نرجس سادات و سید محسن
هم قراربود برن اعتکاف
دوروز مونده به اعتکاف برادر سیدمحسن بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد
سیدحسین ۲۲ سالش بود شور و شوق غیرقابل توصیف داشت هنگام خداحافظی
دوست صمیمی سیدهادی بود
موقع رفتن فقط یه جمله به سید هادی و برادرش گفت راضی نیست شهید شدم تا سالم صبرکنید
بعداز چهلم رخت عروسی بپوشید
بالاخره روز اعتکاف رسید
معتکفین باید شب ۱۳ رجب از ۱۲ شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح خودشان را به مساجدی که اعتکاف برگزارمیشد میرسانند
چون بچه ها خودشون معتکف بودند
قرارشد من بازهرا اینا برم
ساعت ۱۱ بود سر خیابان منتظر زهرا بودم
که یه شاسی بلند جلوم بوق زد
تو دلم گفتم حالا خوبه چادرسرمه
یه دفعه شیشه سمتم اومد پایین
نرگس بیا سوارشو
- زهراتویی
+ ن پس بابابزرگمه
یه دفعه صدای برادرش اومد
خانم موسوی جلوه ای خوبی نداره
لطفا سوارشوید
ساکم گذاشتم اول
بعد خودم سوارشدم
سرراهمون آقای صبوری به ما اضافه شد
زهرااومد عقب پیش من
صبوری جلو نشست
داشتم از فوضولی میمردم که ماشین مال کیه 😓😓
که یه دفعه صبوری گفت
مرتضی شیرینی لازمه ها
برای ماشین
* چشم بدیده منت
•• پرشیا رو چیکار کردی مرتضی
* هیچی فروختم
•• مبارکت باشه
ان شاالله بالباس دامادی پشتش بشنی
مرتضی از خجالت آب شد فکرکنم
بعداز حدود نیم ساعت رسیدیم دانشگاه وارد مسجد شدم
بابرزنت وگونی مسجد به دوقسمت تقسیم شده بود
بازرسی هاشروع شده
وسایلم بررسی که شد کارت معتکف رجب المرجب ۱۴۳۵ گرفتم وارد مسجد شدم
پتو مسافرتیم یه گوشه انداختم
ساکم گذاشتم
ساعت ۳ بود و ما درحال خوردن اولین سحری اعتکاف بودیم
بعداز خوندن نمازصبح خوابیدم
نویسنده بانـــــــــو....... ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_سوم
😍علمـــــــدارعشــــــق
سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشود
البته شرکت درتمامی برنامه ها اختیاری بود
امامن به زهرا گفته بودم بیدارم کنه تا توی همه برنامه ها حاضر بشم
سین برنامه ها
۸-۱۰ مناجات أمیرالمومنین
۱۰-۱۱ حلقه معرفت و پاسخگویی به سوالات شرعی
۱۱-۱۳ اقامه نماز قضا
۱۳ اقامه نماز ظهر و عصر
۱۳-۱۵ استراحت
۱۵-۱۷ احکام بانوان
۱۷-۱۹ حلقه حجاب
ساعت ۷:۳۰ بود زهرابیدارم کرد
نرگس سادات
خواهرجان
پاشو عزیزم
- سلام خوبی؟
+ ممنون پاشو دست و صورتت تو حیاط بشور
الان تایم مناجات أمیرالمومنین هست
- باشه
زهرا خواهری میگم چشمات قرمز شده
+ اشکال نداره آجی
رفتم دست و صورتم شستم اومدم زهرا توبخواب ۲۷-۲۸ ساعت بیداری
+ آخه کی حواسش هست
من بخابم
- عزیزمممممم
تو بخواب من بیدارم
+ آخه تو میخای
بری مناجات
- باشه همین جا میخونم
تو بخواب
زهراخیلی خسته بودم
حتی من برای نمازقضا بیدارش نکردم
نیم ساعت مونده بود به نماز ظهر بیدارش ڪردم
نویسنده بانـــــــو .....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
😍علمدار عشـــــق
بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد
واقعا از خودم و جدم شرمنده بودم
مثلا سادات بودم اما یادگار مادرم حضرت زهرا س سرم نبود
من واقعا شرمنده مادر بودم
زهرا بچگی همش سرپا بود بعداز افطار روز اول
یه جشن ولادت گرفتن
شب موقع خواب به زهرا گفتم
آجی تو بخواب
من بیدارم حواسم هست
*باشه پس برای سحر بیدارم کن
نمازشبم که خوندم با چادر رفتم تو حیاط برای مناجات
ساعت ۳ بود که صدای آقای کرمی منو از فکر خارج کرد
•• زهرا خواهرجان
پاشدم رفتم سمتش
- سلام آقای کریمی زهرا خوابه
اگه امری هست در خدمت
+خانم موسوی لطفا بیدارش کنید
تایم توزیع سحره
- من خودم توزیع میکنم
+ آخه
- برادرمن آخه نداره که
همش ۳۰ نفریم
+ پس بگید یکی از خواهران بیان کمکتون
- چشم
بعداز توزیع سحری
زهرا بیدارکردم
هردفعه حلقه های معرفت و حجاب برگزار میشود
عطشم برای دین بیشتر میشود
روزسوم باانجام اعمال ام داوود اعتکاف تموم شد
بچه ها خسته بودن قرارشد فردا بیایم برای جمع آوری بنرها
بااذان مغرب روز سوم
اعتکاف تموم شد
مابعداز خروج تمام بچه ها از مسجد خارج شدیم
پیش ماشین مرتضی منتظر اومدنشون بودم تا بریم
که استاد مرعشی دیدم
وقتی منو با چادر دید
انگار خیلی خوشحال بود 😍😍
اما من کاملا متعجب 😳😳
استاد اومدن جلوتر
°° سلام خانم موسوی
اعتکافتون قبول 😍😍
- سلام استاد ممنونم 🙄🙄😳😳
°° چادر خیلی بهتون میاد 😍😍
- خیلی ممنونم
استاد بامن کاری ندارید
خانم کرمی دارن صدام میکنن
°° خانم کرمی که در دید من نیستن
ولی بفرمایید
وای داشتم آب میشدم از خجالت
نویسنده بانــــــــــو .....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313