ممکن است خیلیها از نظر شخصی، انگیزهای برای دینداری نداشته باشند.
انگیزۀ فردیِ دینداری یعنی انسان جدای از زندگی حداقلی دنیا، این نیّت را داشته باشد که با خدا ارتباط خوب و عمیق برقرار کند.
خیلیها شاید نخواهند عمیقاً با خدا ارتباط برقرار کنند و از نظر فردی دینداری کنند امّا اکثر انسانها انگیزههای اجتماعی دین را میپسندند.
دین دو کار انجام میدهد؛
یکی اینکه میخواهد ارتباط شما را با خدا برقرار کند، دیگر اینکه میخواهد در جامعه وضعیتی ایجاد کند که به شما ظلم نشود و آزاد باشید؛ چنین چیزی را همه میپسندند.
ممکن است انسان نخواهد دیندار بشود، دوست نداشته باشد نماز بخواند، امّا دوست دارد راحت زندگی کند، کسی او را غارت نکند و دیگران او را آزاد بگذارند. دین، این کار دوم را هم انجام میدهد. دین، انسانها را از ظلم و جامعه را از طغیان آزاد میکند برای اینکه به خدا برسند.
مهمترین کاری که پیامبر میکند و بیشترین دستورهایی که دین میدهد ابتدائاً برای برقراری رابطۀ انسان با خدا نیست بلکه برای آزادسازی جامعه از ظلم و طغیان است؛ مثل داوری که در زمین مسابقه سوت میزند تا دعوا تمام بشود و هرکسی بتوانند مهارت و استعداد خود را در زمین نشان بدهد.
وظیفۀ اصلی پیامبر، این است که زمینه را برای هدایت ما ایجاد کند، یعنی ما را از ظلمها و فشارهای بیرونی، و از علاقههایی که به ما تحمیل شده و انگیزههای غلطی که بهخاطر محیط ناسالم در ما ایجاد شده است، نجات بدهد. وقتی از اینها رها شدیم، میفرماید: «حالا میخواهی خدا را انتخاب کنی یا نه؟»
اصل ماجرای هدایت، همین بخش است، نه اینکه پیامبر بخواهد دانه دانه آدمها را با موعظه و تربیت فردی، هدایت کند. کار اصلی پیغمبر، مدیریت اجتماعی است و اساساً هدایت، بهصورت اجتماعی است نه فردی.
مقاممعظمرهبری فرماید: نه امام صادق"ع"، نه پیغمبر اسلام"ص" و نه همۀ انبیای عالم، روششان این روشها نبوده؛ مدرسهبازی و موعظهکاری و تربیت فردی، کار انبیاء نیست... انبیا میگویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، ایجاد کرد و بس.»
(طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، ص304)
کاری که انبیاء میکنند اساساً اجتماعی است؛ چون این جامعه است که زمینۀ انحراف را برای انسان پدید میآورد. علامۀ طباطبایی میفرماید: «هر جا قوا و خواصّ اجتماعی با قوا و خواصّ فردی معارضه کند، قوا و خواصّ اجتماعی بهخاطر اینکه نیرومندتر است بر قوا و خواصّ فردی غلبه کند.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص153)
پیغمبر باید قوای اجتماعی را سامان بدهد و نگذارد جامعه بهطور غلط بر فرد غلبه کند...
یک علت مهم دینگریزی این است که ما دین را به عنوان یک امر اجتماعی معرفی نکردهایم، آن هم امر اجتماعی آزادساز و جلوگیریکننده از ظلم و طغیان.
علّت دیگر دینگریزی این است که خیلی از افراد جامعهگریز هستند، جامعهپذیر نیستند، حوصلۀ حضور در جامعه را ندارند، از تعامل با مردم بدشان میآید و اساساً موجود اجتماعی نیستند.
مقدمۀ دینپذیری، جامعهپذیری است.
انسانها را فرارکننده از جامعه بار نیاورید بلکه انسانها را اجتماعی بار بیاورید تا به دین علاقه پیدا کنند.
بخشی از دینگریزی موجود در جامعۀ ما بهخاطر نوع آموزشهای دینی ما ایجاد میشود که افراد را بهقدر کافی «اجتماعی» بار نمیآوریم.
بحثامشبمونبهپایانرسید
[برگرفتهازسخناناستادپناهیان ]
چندخط شعر بخونیم🙂🍃
#یاسیدالشهدا♥️
دلم گرفته برایِ غمی که میدانی...
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
#یاسیدالشهدا♥️ دلم گرفته برایِ غمی که میدانی... برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمدهام سر به زیر و شرمنده
دچارِ حالِ بد و مبهمی که میدانی :)