شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#ششم_تیر #ماجراۍترورنافرجام امام خامنه ای درمسجد ابوذر سال 1360⭕️ آنها نیم ساعت زودتر از اذان
#ادامہ
دیگر تمام شد.» بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود. یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند.
دکتر منافی، همان طور که میآمد بیمارستان بهارلو، تلفن زده بود كه دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند. آقای بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود.
دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد. کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود. تنها بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، بیمارستان قلب بود. آن موقع رئیس بیمارستان قلب دکتر میلانینیا بود. چند ماه بعد، نام همین بیمارستان را گذاشتند «بیمارستان قلب شهید رجایی».
هلیکوپتر خبر کردند. نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام مردم نگران بیرون ببرند. محافظ پشت بیسیم گفته بود كه قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود. مردم نگران بودند که نكند قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و میگفتند «قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید.»
با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا برسند به بیمارستان قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته و برگشته. یکبار همان انفجار بمب بود، یكبار خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یكبار هم جمع شدن پروتئینها در ریه و حالت خفگی. همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو میانداختند روی آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر كنند. معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در ریه دیده بودند.
آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود؛ «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد كه برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند. زخمها زیاد بودند. درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل آقا زیادتر است. میگفتند «اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند.»
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
***
امام مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد. دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش آقا. آن موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی هفتاد و دو تن را نمیدانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند:
«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی»
"~○🌱{♡}🌱○~"
@Majid_ghorbankhani_313
#صاحبانــ🌿ـہ
🦋وقتۍباشۍحرومہ ناامیدۍ🦋
@Majid_ghorbankhani_313
#صاحبانه
حقالناس یعنے
گناهمن ظہور آقارا بہ تاخیر بیندازد...
عاشقان آن حضرت نتوانند روےماه یوسفزهرا را ببینند...
ازاین بزرگترآخہ
#شہیدمجیدقربانخانۍ🕊
با لبخندےساده بشین روبہ روم
بجز تو چۍمیخوام ازاین زندگۍ
دل من تو رو آرزو میکنہ...💔
"~○🌱{♡}🌱○~"
@Majid_ghorbankhani_313
#هرروز_یک_حدیث
#درمکتب_اهل_بیت
امام حسین{ع}♡
🔻رستگار نمی شوند مردمی که خشنودی مخلوق رادر مقابل غضب خالق خریدند.
(منبع:بحارالانوار ،ج44، ص383)
@majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
شبتون_مهدوے...
🌸🌸🌸
سلام به همراهای عزیز
#جدیداخوشاومدن🌸☘😀
#قدیمیاهم که تاج سرن👑😇
مابا شما یک قول و قراری داشتیم که اگر به 200نفربرسیم قول هامون رو عملی کن
حالا قول های ما چی بود؟↓
■بیوهاۍ مذهبۍ انگلیسۍ و عربۍ📱
■هرشب جمعہ برگزارۍ محفل😇
■#پروفایل💜
■#هرروز_یک_حدیث
#درمکتب_اهل_بیت🌱
■#صحیفه_سجادیه☔️[یک روز درمیان]
■#حضرت_ماه🌙[دو روز در هفته]
■#نهج_الفصاحه📚[دو روز در هفته]
■#احادیث_مهدوی📖[هرجمعه]
وما حالا به200نفر رسیدیم و از امروز قول هامون رو عملی میکنیم🙂🌱
@majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورےطور📲
•●🇸 🇹 🇴 🇷 🇾 ●•
#ڪلیپنظامۍ 🎥⚔:)
سربازهاۍرھبرموندنتوراهحیدر✋🏻
#آحامدزمانۍ🌱
#پیشنھادویژه✨
@majid_ghorbankhani_313