ساعت 2 شب
خیلی خسته بودم ولی چون شوق رسیدن به حرم رو داشتم به خستگیم توجهی نمیکردم
موکبی که توش مستقر بودیم عمود 1402 بود
از موکب راه افتادیم و چند دقیقه ای طول کشید تا برسیم به یک جای بازرسی
من زیارت اولمون بود
نمیدونستم بعد از این اتاقک بازرسی چه خبره..
پرده ای که جلوی اتاقک بودو کنار زدم...
اولین چیزی که دیدم و باعث شدتا اشکم سرازیرشه گنبد حرم حضرت ابلفضل بود... :)
اونجا بود که فهمیدم چرا تو روضه ها میگن
{خاطره ی اولین بار
نگاه به سمت علمدار
دلم رو کرده گرفتار
ممنونتم ای یار...}♡
هی به حرم نزدیک تر میشدم
هر چقدر نزدیک تر میشدم اشکام بیشتر میشد...
تا اینکه رسیدم جلوی حرم حضرت ابلفضل...بعد از زیارت آقا
رفتم حرم امام حسین...
تو حرم امام حسین زن ومرد همه باهم میگفتن لبیک یا حسین❤️
خیلی حس خوبی بود
تو حرم باشی و جلوی ضریح وایسی و همه باهم بگن لبیک یا حسین❤️