🏴پنج شنبه ها...
برای همه هم درد نیست
برای همه سرد نیست
برای همه شعر نیست
برای کسانی پنج شنبه بوی غم میدهد که عزیزترین کس زندگیش را دیگه نبیند
هیچ مشکلاتی به اندازه داغ عزیز مشکل نیست
خدایا به دل تمام مادران داغ دار بخصوص مادران شهدا که با دو چشم خویش دیدند که جانشان میروند و پذیرفتن با جون و دل جوانانشون پر پر بشن صبر جمیع عطا کن🏴 😢
.
⚫پنج شنبه است شادی روح جمیع شهدا و جمیع اموات صلوات و فاتح قرائت شود ⚫🌷
#پنجشنبه_و_یاد_درگذشتگان #دلتنگی
#داغدار #شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید
#شهید_مجید_قربانخانی #گل #مدافعان_حرم
#مدافعان_حرم_حضرت_زینب
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
شهید ابومهدی المهندس:
آمریکا به دست خود ترامپ خراب میشه...✌️🏽
#آمریکا_روبه_افول
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه تاریخی پایین کشیده شدن پرچم آمریکا از دیوار کنگره توسط معترضین😌
به قول آقا:
آمریکا رو به #افول است؛ این را همه بدانند! 📢
این سنت الهے است؛
اینها محکومنـد به اینڪه ساقـط بشوند، افول کنند و زایل بشوند از صحنـه قدرت جهانے!👊🏻
#افول_آمریڪا👊🏻
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
دلگرمی ما
تکیه به دیوارِ حسین است... :)
#شبجمعهحرمعشقعجبحالوهواییدارد💛
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
حــال دلم روبه راه نیست...
#آقایِمن❤️
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
#مادرِبیحرم🥀
خستگی ات حضرت بانویِ آب
غصہ ے دریا شده یک دم بخواب...💔
#مادرِشاهکربلا
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
#اربابِدلم❤️
در من توان از تو گذشتن
نبود و نیست... :)
#شبتون_حسینی🌙
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۸ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
#اطلاعیه🗣
مراسم سالگرد شهادت #شهیدمجیدقربانخانی🌹
یکشنبه ۲۱ دی ماه ۱۳۹۹
بعد از نماز مغرب و عشاء
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#هوالعشق❤️ #قسمت_نود_و_نهم صبح زود با تکونای دست فاطمه بیدار شدم. فاطی: عروس خانم خواب آلود نمیخوای
#هوالعشق❤️
#قسمت_صدم
دستم که روی سند خورد گوشی رو گذاشتم روی میز جلوم و چشامو بستم و گوشامو عین بچه هایی که خراب کاری میکنن گرفتم😖
لرزش گوشی روی میز باعث شد چشامو باز کنم و نگاهش کنم😬
*پیام ارسال نشد*
شارژ نداشتم و پیام نرفته بود... نفس راحتی کشیدم و این بار ایمان آوردم یه حکمتی تو کاره... خدایا ببین من خواستم حرف دلمو بگم خودت نزاشتی...😢
ساعت یازده ظهر بود و به اسرار فاطمه و مامانم روی صندلی جلوی آینه نشستم تا فاطمه آرایشم کنه😒
این اولین بار بود که داشتم آرایش میکردم...😞
فاطمه یه آرایش ملایم روی صورتم پیاده کرد.
چون هیچ وقت آرایش نمیکردم خیلی فرق کردم و متفاوت شدم.
مانتو کابی و روسری ستش ر پوشیدم و به خودم توی آیینه نگاه کردم.
خوب بود... بهم میومد.
کاشکی محمد من و اینجوری میدید😢
یه شاخه گل سرخ از روی گلدون روی میز برداشتم و از اتاق رفتم بیرون... اقایون نبودن و خانوما سخت مشغول کار بودن... هه... هیچ وقت فکرشو نمیکردم اینجوری تموم شه... همه آرزوهام بر باد رفت... زندگیم تموم شد... جوونیم سوخت... عشقم مرد...😭
رفتم روی حیاط و وایسادم.
داشتم آسمون رو نگاه میکردم و به دیوار تکیه داده بودم 😔
هی خدا... من تن دادم به تقدیر... ولی میدونم راه سختی در پیش دارم... شاید سخت تر از همه روزایی که گذروندم...😭
*فائزه...
به پشت سرم نگاه کردم.
فاطمه بود که گوشیم دستش بود📱
فاطی: بیا این گوشیت خودشو کشت... یه دختره کارت داشت گفتم نیستی... گفت بگو حتما باهام تماس بگیره...😬
_باشه ممنون.
به آخرین شماره گوشیم نگاه کردم.
خدای من این که فاطمه بود...😳
#قسمت_صدم
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
#هوالعشق❤️
#قسمت_صد_و_یکم
فاطمه دوباره شروع کرد به حرف زدن: فائزه... من اون همه بازی کردم... اون همه دروغ گفتم... اون همه توطعه کردم... همه اینا برای به دست آوردن جواد بود... جوادی که از بچگی دوسش داشتم ولی اون همیشه منو مثل خواهر خودش دید...😭 فائزه من تورو از جواد گرفتم و هرکاری که در توانم بود برای خراب کردن تو جلوش و عزیزکردن خودم کردم... ولی نشد... نشد فائزه... نشد... عاشق نشد😭اون تورو میخواست... اون رو میخواد... اون از تو دست نمیکشه دختر... من فقط شیش ماه تموم زندگی رو به کام هممون تلخ کردم... تو هر چه قدر سختی کشیدی جواد ده برابر کشید...😭 منم این وسط شدم کسی که آب شد با آب شدن جواد... دیگه نتونستم ادامه بدم فائزه...😭 تو رو نگاه کردم و خودمو... تو بخاطر عشقت به جواد همه چیت گذشتی... ولی من بخاطر عشقم به جواد از همچی گذشتم...😭 تو همه چیت جواد بود که ازش گذشتی... ولی من از همه چی که انسانیت و شرف و معرفت و دین و ایمون بود گذشتم...😭 فائزه ما هر سه مون توی این بازی باختیم... هیچ کس به خواسته هاش نرسید... فقط...😭
با صدای پر از گریه گفتم: فقط چی؟😭
فاطمه: فقط مهدی برد...😔
به معنای واقعی کلمه شک بهم وارد شد... یعنی چی... این داره چی میگه...😳
باتردید پرسیدم: کدوم مهدی؟😳
فاطمه: همون آشغالی کرد امشب قراره کنار بشینه سر سفره عقد... همون پسرخاله عوضیت... من و اون تو دانشگاه نیشابور همکلاسیم... به طور اتفاقی فهمیدیم که چیکار همدیگه ایم... از عشقم به جواد گفتم و اون از عشقش به تو... مهدی گفت میخوای به دستش بیاری؟ گفتم اره... گفت پس بیا یه بازی رو شروع کنیم که هردومون به عشق بچگیمون برسیم... بهم گفت باید جواد رو جلوت خراب کنم... فکر نمیکردم موقعیتش به این زودی جور شه ولی یه شب بهم زنگ زد... گفت فائزه اومده قم... سریع بلیط بگیر با اولین پرواز برو قم... همه حرفایی که بهت زدم نقشه مهدی بود... اون حتی میدونست دقیقا تو تو چه ساعتی کجایی و منو میفرستاد همونجا... مهدی گفت چه ساعتی حرمی منم به خاله گفتم حرم میخوام اونم جوادو مجبور کرد شب منو بیاره حرم... توی حرمم مهدی گفت مطمئن باشم تو میای جلو و ازم میپرسی من کیم... منتظرت بودم... مهدی گفته بود تورو میشناسه... گفته بود تو هیچ حرفی به جواد نمیزنی و همه چیز رو تموم میکنی... گفته بود باید اعتماد به نفستو نابود کنم... موفقم شدم... همه چیز طبق نقشه ما پیش رفت... منم همش داشتم سعی میکردم جوادو عاشق خودم کنم... _ببخشید یه لحظه😢
صدای مرد اومد چادرمو پوشیدم...
_خب...😢
#قسمت_صد_و_یکم
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
#هوالعشق❤️
#قسمت_صد_و_دوم
پاور گوشی رو زدم و گذاشتم روی لبه دیوار کوتاه کنارم📱
دوباره زنگ خورد... دوباره شماره فاطمه افتاد...😖
تماسش رو رد دادم.
مثلا میخواست چی بگه... چه حرف تازه ای داشت... غیر اینکه بکوبه تو سرم که امشب داره میشه زن محمد... مگه غیر نابود کردن من با حرفاش کار دیگه ای میتونست داشته باشه....😔
گوشی توی دستم لرزید و صفحش روشن شد📱
برام پیام فرستاده بود.
ترسیدم بخونمش... ترسیدم باز حرفاش قلبمو بسوزونه... باز نفسو تو سینم حبس کنه... ترسیدم باز غرورمو بشکنه...😢
دو دقیقه بعد دوباره زنگ زد و من جواب ندادم... یه حس عجیبی میگفت پیامشو بخون... آخرشم پیام رو باز کردم و خوندم. نوشته بود:
*فائزه خواهش میکنم تا دیر نشده جواب بده.*
چی دیر نشده؟؟؟😳
شمارشو گرفتم ولی این گوشی لعنتی شارژ نداشت😖
دوباره زنگ زد.... این بار سریع جواب دادم.
_سلام.
فاطمه با یه صدای عصبی گفت: چرا جواب نمیدی؟ سه ساعته دارم زنگ میزنم😠
_ببخشید من دستم بند بود.
فاطمه: دستت بند نبود... ترسیدی... مثل همیشه ترسیدی... از رو به رو شدن و جنگیدن ترسیدی... از حرف زدن ترسیدی... همیشه ترسیدی و عین آدمای احمق رفتار کردی...😏
_هوووی ببین فاطمه خانوم حرف دهنتو بفهم😡دیگه داری زیادی تند میری😡
فاطمه فریاد کشید: لعنتیییییی😡 چرا ترسیدی؟؟؟ چرا با کنار کشیدنت گذاشتی این بازی تا اینجا پیش بره؟؟؟ چرا؟؟؟ چرا واینستادی حقتو ازم بگیری؟؟؟ چرا به همه نگفتی چرا رفتی؟؟؟ با شک و صدایی که میلرزید گفتم: داری از چی حرف میزنی...؟😰
فاطمه: من بهت دروغ گفتم... همه چیز یه بازی بود... یه بازی کثیف... قربانی این بازیم همه مون شدیم... من... تو... جواد...(زد زیر گریه😭) احساس میکردم قلبم نمیزنه... بدجور یهویی گفت... شک بدی بهم وارد شده بود... گل سرخ از توی دستم افتاد روی لبه ی دیوار🌹
فاطمه: فائزه... چرا حرف نمیزنی😢
ابین دندونام که بهم قفل شده بود به زور باز کردم. _چ...چی...گ...ف...ت...ی؟...در...و...غ...ی...عنی...چی...؟😖
فاطمه: یعنی همش دروغ بود... یه بازی بود... برای اینکه پسری رو به دست بیارم که از بچگی عاشقش بودم....😭
جریان خون توی رگای بدنم از حرکت افتاد... به خودم که اومدم دیدم تنها چیزی که از پشت تلفن داره رد و بدل میشه صدای گریه من و فاطمه اس... قدرت اینو نداشتم حتی فکر کنم... فقط داشتم دیوونه میشدم😭
#قسمت_صد_و_دوم
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
#هوالعشق❤️
#قسمت_صد_و_سوم
تا اینکه یه شب مهدی زنگ زد و گفت سریع زنگ بزنم به تو و خبر نامزدیمونو بدم چون تو میخوای به جواد زنگ بزنی و همه چیزو بگی... منم زنگ زدم بهت... بازم جلوتورفته بودم... مهدی گفت برای ضربه آخرم شده با گوشی جواد بهت اس بدم و نامزدی دعوتت کنم... فائزه من همه این کارارو کردم... ولی فقط روز به روز خودم داغون شدم با دیدن داغون شدن جواد از عشق زیادش به تو... فائزه این وسط فقط مهدی به هدفش رسید...😭
فاطمه سکوت کرد...😭
_باورم نمیشه... تمام مدت همه چیز بازی بود... تمام بدبختیام... تموم زجر کشیدنام...😭 چرا الان داری میگی لعنتی؟؟؟ چرا الان؟؟؟
فاطمه: طلبکار من نباش... تخصیر خودته که پا پس کشیدی... من همینم که الان دارم بهت میگم خودش خیلیه... میتونستم بعد عقدت بهت بگم که دیگه راه برگشتی نداری.... یا حتی بهت هیچ وقت نگم... ولی بهت گفتم قبل اینکه زندگیت کامل خراب شه... فائزه... این عقدو بهم بزن... آبرو اون مهدی عوضی رو جلوی همه ببر... تورو خدا دلت به حالش نسوزه... اون خیلی عوضیه... فائزه یه کاری کن... فائزه نباید امشب بشینی سر سفره عقد اون مرد...😭
_فعلا همه چیزو بزار کنار... فقط بگو محمدم الان کجاست؟ 😢
فاطمه: دیشب اومد کرمان... الانم اونجاست... نمیدونم کجا رفته... فائزه یه کاری کن... تورو خدا یه کاری کن😭
به خودم اومدم... خیلی دیر شده... غروب شده بود...😢
_من باید برم... باید برم جلوی این اتفاقو بگیرم....😭
فاطمه: برو تورو خدا... اینم بدون هر شاهدی که خواستی من هستم... فقط نزار زندگی دوتاتون بسوزه...😭
گوشی رو قطع کردم و خم شدم و گوشه چادر سفیدم که سرم بود رو بوسیدم... اینو شب اول خواستگاری برام آورده بود... 😭
از حیاط رد شدم و وارد خونه شدم.متعجب به چشمای سرخ و متورمم خیره شده بودن... به بابا نگاه کردم.
_بابا میشه بیاید اتاقم باید باهاتون حرف بزنم.
بابا: چرا صدات اینجوری شده؟ چرا گریه گردی؟
#قسمت_صد_و_سوم
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
#طلبگی🌸
#روز_طلبه🌱
مقام معظم رهبری:
روحانیِ درسخوان، تاثیر گذار است📖
درس خواندن را دست کم نگیرید. اگرمیخواهید افکارتان،پیشنهادهایتان و خصوصیت برجسته ای که دارید، در جامعه تاثیر بگذارد، باید باسواد باشید...
باید بخوانید تا بتوانید به عنوان یک روحانی اثرگذار باشید.
#سید_علی_خامنه_ای💚
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#داداش_مجید❤️ #شهیدمجیدقربانخانی🌹 #قسمت_پنجم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق
#داداش_مجید❤️
#شهیدمجیدقربانخانی 🌹
#قسمت_ششم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک نیسان داشت که باهاش کارمیکرد و روزی اش رو در می اورد.🍃
پشت دخل #نانبربری هم تنها به این دلیل میرفت تا اگر #مستمندی را میشناسد،نان مجانی به دستش بدهد.😇
آقامجید ازآن دست بچه های جنوب شهری لوطی مسلکی بودکه دست خیرش زبانزد است.
مجید بچه ی زبر و زرنگی بودو درآمد خوبی داشت.
غیرازنیسان،یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت.
اما عجیب دست و دلباز بودواگر مستمندی رو میدید،هرچه داشت به او می بخشید.🙂
فکرهم نمیکرد که شایدیک ساعت بعد خودش به اون پول نیاز داشته باشه.
گاهی طی یک روزکلی با نیسانش کارمی کرد،اما روز بعدپول بنزینش رو از من می گرفت!(عطیه)😕
ته توی کارش را که درمی اوردی می فهمیدی کل درآمد یک روزش رابخشیده است.
واقعا دل بزرگی داشت،تیکه کلامش این بود که↓
《#خدابزرگهمیرسونه》💚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
~•••↓🌿🌼🌿↓•••~
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
4_6001558974673978520.mp3
8.33M
🍂🥀🍂🥀
🥀🍂🥀
🍂🥀
🥀
#آن_سوی_مرگ
#قسمت_بیستموششم
⭕️تجربه ای از جهان پس از مرگ ⭕️
#پیشنهاد_دانلود👌
─━✿❀✿♣️✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
مقام معظم رهبری:
ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنون است!!
این را من به مسئولین هم گفتم الان هم به طور عمومی میگویم.
اگر آمریکایی ها توانسته بودند واکسن تولید کنند این افتضاح کرونایی در کشور خودشون پیش نمیومد...
البته بنده به فرانسه هم خوشبین نیستم.
(۹۹/۱۰/۱۹)
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
⭕️توجه ⭕️توجه #چالشداریم🗣 سلام رفقای همراه😊👋 به مناسبت #سالگردشهادت #شهیدمجی
وقت داره تموممیشه ها...
بقیه ی رفقاهم خاطره هاتون رو بفرستید فیض ببریم🌱😊
۱۹ دی ۱۳۹۹
#طلبگی🌷
#روز_طلبه💐
«نافله بخوانيد، قرآن بخوانيد، نماز اول وقت بخوانيد که اين سه چيز براي طلبه واجب است. نميخواهم بگويم که واجب شرعي است؛ واجب وظيفه ای و شغلی است. طلبه ای که با قران انس نداشته باشد، طلبه ای که اهل نافله نباشد، طلبه ای که نمازش را آخر وقت بگذارد، چيز مهمی کسر دارد»
(مقام معظم رهبری)🌱
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹
۱۹ دی ۱۳۹۹
#هرروز_یک_حدیث
#درمکتب_اهلبیت
امام علی{علیه السلام }:🌱
گناهی که بر اثر آن ناراحت شوی،نزد خدا بهتر از کار نیکی است که تو را دچار خودپسندی و غرور کند.🍁
(نهج البلاغه،حکمت۴۶)
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
۱۹ دی ۱۳۹۹