فکر کنید این ده شبُ دوماه عزا داری رو نداشتیم
وفقط روز عاشورا از صبح تا ۱۲شب
یک سره مصیبت بگن
بدون شک همه دق میکنن
پشت هم
قاسم
علی اکبر
عباس
علی اصغر
عبدالله
امام حسین
بی کفن بودنش
بلاهایی ک سرشون اومد
گم شدن بچه ها
بیابون و حضرت رقیه و مرد شامی
اسارت
خرابه
دق کردن حضرت رقیه
گریه ها حضرت رباب
چشمایِ هیز حرمله
خنده هایِ شمر
مجلس شراب
و دراخر...
حضرت زینب
میدونی چیه کم کم این مصیبتُ میگن برامون که جون ندیم 😄
امشب مداح میگفت وقتی اسرا برگشتن کوفه حضرت امالبنین اومد استقبال حضرت زینب وقتی دیدش گفت صدات آشناس ولی قیافت نه...
گفت مادر منم زینب کربلا پیرم کرد
مَڪـرُوبْ
امشب مداح میگفت وقتی اسرا برگشتن کوفه حضرت امالبنین اومد استقبال حضرت زینب وقتی دیدش گفت صدات آشناس
حضرت امالبنین سراغِ رقیه رو گرفت
حضرت زینب گفت از بس برایِ باباش گریه کرد که تو خرابه دق کرد و همونجا گذاشتیمش💔
حضرت امالبنین این دفعه سراغِ علی اصغر رو گرفت...
گفت حتما الان دندوناش دراومده
میتونه راه بره؟
حضرت زینب گفت به صغیرُ کبیر رحم نکردنُ سر اصغرم رفت بالا نیزه ها💔
مَڪـرُوبْ
حضرت امالبنین سراغِ رقیه رو گرفت حضرت زینب گفت از بس برایِ باباش گریه کرد که تو خرابه دق کرد و همون
میگن توراه بودن امام سجاد گفتن به عمشون ؛ عمه جان یکی از دخترا انگاری جا مونده...
گشتن گشتن ولی گشتن رسیدن به خرابه
دیدن حضرت سکینه رو قبر حضر رقیه افتاده و داره زار میزنه و میگه چجوری ازت دل بکنم💔
مَڪـرُوبْ
میگن توراه بودن امام سجاد گفتن به عمشون ؛ عمه جان یکی از دخترا انگاری جا مونده... گشتن گشتن ولی گشتن
از گریه های سکینه و حضرت زینب همه زن های همسایهی خرابه جمع شدن...
گفتن مارو حلال کنید عنقد اذیتتون کردیم نمیدونستیم کی هستید😔
مَڪـرُوبْ
از گریه های سکینه و حضرت زینب همه زن های همسایهی خرابه جمع شدن... گفتن مارو حلال کنید عنقد اذیتتون
حضرت زینب میگن: شمارو حلال کردیم ولی نور چشمیم رو تو این خرابه جا گذاشتیم مراقبش باشید
آخخخ خانوم سه ساله💔
مَڪـرُوبْ
امشب مداح میگفت وقتی اسرا برگشتن کوفه حضرت امالبنین اومد استقبال حضرت زینب وقتی دیدش گفت صدات آشناس
و مداح اونجایی مارو آتیش زد که گفت یکی از اون حرومیا خیلی عصبی بود چون هیچ غنیمت جنگی ایی بدست نیاورده بود...
مَڪـرُوبْ
و مداح اونجایی مارو آتیش زد که گفت یکی از اون حرومیا خیلی عصبی بود چون هیچ غنیمت جنگی ایی بدست نیاور
میگ اینو اونور کرد به گوشش خورد قبل از اینکه حسین بیاد میدون جنگ یچیزی پشت خیمه ها چال کرد💔؛
مَڪـرُوبْ
میگ اینو اونور کرد به گوشش خورد قبل از اینکه حسین بیاد میدون جنگ یچیزی پشت خیمه ها چال کرد💔؛
رفت پشت خیمه ها کند و کند تا صدای خوشحالیش بلند شد...