eitaa logo
اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان
585 دنبال‌کننده
30 عکس
19 ویدیو
0 فایل
ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 و اما ماجرا: 🔺جناب سمره درخت خرمايى داشت كه محصول داده بود و مسیر رفتن نزد آن درخت نيز از داخل منزل شخصی مى‌گذشت، و این تنها مسیر رسیدن به آن درخت بود. سمره دائم پيش درختش مى‌رفت بدون اين‌ كه از آن شخص اجازه بگيرد. 🔺آن شخص به سمره گفت: هميشه به طور به خانه ما مى‌آيى و ما به نحوی هستیم كه و میشویم که تو ناگهانی وارد خانه ما شوى، لذا از این به بعد، هنگام ورود از ما بگير. 🔺سمره گفت: براى رفتن نزد درختم تنها همین مسیر وجود دارد و برای آن اجازه نخواهم گرفت چرا که زمین تو در مسیر درخت من است. آن شخص نزد ، از او شکایت کرده و ماجرا را گزارش میدهد و پیامبر نیز سمره را میخواهد و به او میگوید: 🔺فلانی، از تو شکایت کرده و میگوید که تو برای رسیدن به درختت، بر او و خانواده اش وارد میشوی و این کار درستی نیست و از این به بعد باید از او اجازه ورود بخواهی اما سمره قبول نمیکند. 🔺حضرت به او میگویند اصلا این درخت را رها کن، در فلان مکان، درخت دیگری به تو میدهم اما او نمیپذیرد. حضرت میفرمایند دو تا میدهم، اما باز قبول نمیکند. حضرت تا ده درخت پیشنهاد میدهند اما باز قبول نمیکند. 🔺پیامبر میفرمایند ده درخت در مکان بهتری و به اصطلاح امروزی در به تو میدهم اما او باز نمیپذیرد. حضرت پیشنهاد میدهد که این درخت را ول کن، به جایش یک درخت در به تو میدهم اما باز هم راضی نمیشود. 🔺پیامبر به عنوان ، بعد از طی این همه مراحل جهت کردن سمره و نپذیرفتن او، اینجاست که میگوید: تو شخص و به اصطلاح امروزی انسانی هستی در حالی که نمیتوان به مومن زد. 🔺آنگاه حضرت با توجه به خود دستور میدهند آن درخت را از ریشه کنده و جلوی سمره بیاندازند و به او میفرمایند: «این درختت را بردار و هرجا خواستی بنشان.» 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍