eitaa logo
اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان
589 دنبال‌کننده
30 عکس
19 ویدیو
0 فایل
ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ هسته عترت مرکز تخصصی تبلیغ برگزار می‌کند: 🔅 *دوره بعثتی برای همه* 🔰 معرفی دوره؛ در فصل اول از دوره مجازی «بعثتی برای همه» در قالب ۵ جلسه ۲۰ دقیقه‌ای به سرفصل‌های ذیل در پرتوی اندیشه رهبر انقلاب می‌پردازیم؛ - جهان در تدارک یک رسالت بزرگ - میراث جریان حق برای آخرین بعثت - عقلانیت و جاهلیت در تقابل همیشگی - جاهلیت مدرن؛ جاهلیتی فراتر از جاهلیت اولیٰ - خطوطی برجسته از دفتر زندگانی برترین برگزیده 🎧سرفصل‌های فوق را با بیان آقای محمد قائمی راد می‌شنوید. 🔸 این دوره در آستانه هفته وحدت (۲۳ تا ۳۱ شهریور) برگزار خواهد شد. 🔺در پایان دوره، به افراد برگزیده کمک‌هزینه سفر مشهد مقدس تقدیم می‌شود. 🔗 برای ثبت‌نام به آدرس زیر مراجعه فرمایید: 🌐 https://formafzar.com/form/k7rxl ➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @emobaleq
اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان
✅ هسته عترت مرکز تخصصی تبلیغ برگزار می‌کند: 🔅 *دوره بعثتی برای همه* 🔰 معرفی دوره؛ در فصل اول از دو
این دوره به دنبال آن است که علاوه بر ارائه تحلیلی جریانی از وقایع صدر اسلام، رفته رفته مخاطب را با نظام فکری رهبر انقلاب نیز آشنا ساخته و دستگاه تحلیلی ایشان را منتقل سازد. در نتیجه، این دوره به افرادی که درصدد آشنایی با تحلیلی کلان از تاریخ صدر اسلام هستند یا به شناخت نظام فکری رهبر انقلاب علاقه دارند، توصیه می‌شود. دوره‌بندی تاریخ صدر اسلام، تحلیل نقاط عطف آن، مرور سیر وقایع و... از ویژگی‌های رویکردی‌ست که این دوره، اولین گام آن است. دوستان علاقه مند میتونند استفاده کنند.
💠 با این زاویه دید، باید دوباره دین خواند و در آن بازنگری کرد... 🔺ما مسائل و و و خود را بايستى از در بياوريم؛ خيلى از مان را بايد بازنگرى كنيم؛ تعارف كه نداريم. 🔺لزوم به فقه ما در طول زمان، به دين و فقه به عنوان قالب و شكلى براى نگاه نكرديم. ما در دورانهاى گذشته، گروه محكومى بوديم؛ حكومتها داشتند كار خودشان را مى‌كردند و گاو خودشان را مى‌دوشيدند؛ 🔺ما هم در اين چارچوبى كه حكومتها تشكيل داده بودند و در اين اتوبوس يا قطارى كه حكومتها مردم را سوار كرده بودند و به سمتى حركت مى‌دادند، در حالى كه خودمان هم با اين اتوبوس يا قطار حركت مى‌كرديم، مى‌خواستيم چيزى در خصوص ارتباطات فردى افراد و مسافران به آنها ياد بدهيم؛ فقه ما اين‌طورى بوده؛ لااقل در اين چند قرن اخير اين‌طورى بوده است. 🔺امروز فقه، شكلى براى حكومت و شكلى براى منها الحكومة است. حكومت جزيى از يك نظام اجتماعى است. كداميك از فقها مى‌توانند بگويند كه ما همه‌ى اينها را تر و تازه و شسته و رُفته درآورده‌ايم، بفرماييد در اختيار شماست؛ قطعاً هيچكس چنين ادعايى نكرده و نمى‌كند؛ خيلى خوب، بايد برويم اينها را پيدا كنيم. 📚 بيانات در جمع علما و مدرّسان و فضلاى حوزه‌ى علميه‌ى قم، 30/11/1370. 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍
دیروز، رحلت آیت الله ، یکی از شخصیت های موثر و مهم تاریخ انقلاب بود. خب همه از بزرگی و عظمت ایشان گفتند، حق هم همین است. اما یکی از اتفاقات معروف ابتدای انقلاب، ایشان است. در ادامه اجمالا اشاره ای به آن میکنیم و عبرت هایی که در آن ماجراست.
23 فروردین 1358، و پسران آیت الله طالقانی توسط از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و دستگیر میشوند. مجتبی عضو سازمان مجاهدین خلق بود که سال55 در نامه ای به پدرش اعلام میکند شده. او همچنین متهم به کارهای خلافی مانند قتل یکی از دختران سازمان مجاهدین بود لذا به همین جهت او را برای تحقیق میگیرند. همین مسئله موجب ناراحتی آقای شده و ایشان دفاتر خود را تعطیل کرده و بدون اطلاع چند روزی را به خارج تهران میروند.
، چریک های فدایی خلق، جبهه ملی و... از فضا استفاده کرده و اعلامیه هایی جداگانه صادر کرده و دست به اعتراض هایی در حمایت از آقای میزنند. عده ای هم دست به هایی در حمایت از اقدام سپاه میزنند که جمعیتشان حدودا 500 هزار نفر تخمین زده شد. خلاصه با پخش خبر قهر آیت الله طالقانی و راهپیمایی های دو طرف، فضای کشور به هم میریزد.
نقل میکند: امام مرا خواستند و رفتم. توضیح خواستند. پرونده مجتبی را خدمتشان دادم. امام خوب مطالعه کردند و فرمودند: «اگر این پرونده متعلق به ، پسر من بود و شما او را دستگیر می کردید، من از شما تشکر می کردم. اما چه کنم که مربوط به آقای است و ایشان گردن انقلاب خیلی حق دارند.» بعد گفتند که شما بروید پسر ایشان را آزاد کنید و به هر نحو از ایشان دلجویی کنید.» خاطرات رفیق دوست،ج1،ص81
امام در 29 فروردین نیز شبیه همین کلام را می گویند که: «اگر احمد را بگیرند بکُشند هم من حرفی نمیزنم». که دستور این دستگیری را داده بود نیز شبیه چنین بیانی را از امام نقل کرده اند. البته نقل های دیگری نیز در این ماجرا شده که در لینکی که در ادامه می آید می توانید مطالعه کنید.
امام، را به سراغ آقای میفرستد تا ایشان را پیدا کند و هر چه زودتر به قم بیاورد. میگوید: «امام به حاج احمد تاکید کرد مرتب کنار آیت الله باشد و او را ترک نکند. نگران بود دور او جمع شوند و با ایجاد مسائل تازه، هیاهو و جنجال دیگری بپا شود.» انقلاب و پیروزی[عباس بشیری]،ص259
آیت الله به قم و نزد امام می آیند. ایشان وقتی فضا را غبارآلود میبینند چندین موضع و صحبت محکم در دفاع از و تمام شدن ها انجام میدهند که در نهایت منجر به پایان یافتن این غائله میشود.
مسئله مهم در این ماجرا، مواجهه حضرت امام با این مسئله است. ایشان میتوانستند به نحو دیگری با این مسئله برخورد کنند مثلا در قامت یک ورود کرده و بگویند فرزند من و فرزند ندارد، اگر فرزند او خطایی کرده باید شود همانگونه که اگر فرزند من هم بود، باید چنین میکردند. اما چرا امام چنین نمیکند؟
امام چنین نمیکند چون در کنار اعتقاد به ، معتقد به اصل دیگری به نام نیز هست، فضای بهم ریخته کشور را میبیند، پخش خبر بین رهبران انقلاب را میبیند و... ایشان طی چندین صحبت، تمام تلاش خود را میکند تا پشت پرده این تفرقه اندازی ها را روشن کند. البته بین عقلانیت و عدالت تعارضی نیست بلکه عدالت یعنی هرچیز را در جای خود قرار دادن، لذا در آن موقعیت عدالت یعنی همین رفتاری که امام انجام داد
همه اینها دست به دست هم میدهند تا امام با مشی فقهی اجتماعی خود چنین مواجهه ای داشته باشند و این غائله را که ممکن بود مسائلی را ایجاد کند پایان بدهند. بله ممکن است کسی بگوید کلام و سیره امام برای من نیست و این کار او اشتباه بوده
اما تمام حرف این است که باید اولا این مواجهه ایشان را درست فهمید و درک کرد، او که در قامت و ظهور کرده بود، چرا چنین مواجهه ای داشت؟ بعد از فهم این مسئله، اشکال ندارد، حالا بیاییم و بگوییم به فلان دلیل به نظر می رسد اگر ایشان چنین و چنان میکردند بهتر بود یا کار ایشان اشتباه بود.
چیزی که در صحنه عمل دیده میشود این است که طرف هنوز عُمر کار سیاسی اش به دو سه سال نمیرسد، مطالعات خاصی در این زمینه نداشته، فهم صحیحی از اسلام ندارد و... آنگاه محکم میگوید خمینی برای خودش خمینی بود و من برای خودم، او متفکر بود و من هم متفکر لذا قرار نیست تابع او باشم اما بحث سر تبعیت از او نیست، بحث سر این است که هیچ انسان عاقلی به خود حق نمیدهد به راحتی و بدون درک کلام چنین شخصیتی از کنار او به راحتی عبور کند. البته که هیچگاه نباید از شخصیت ها بُت ساخت، به نحوی که دیگر امکان نقد نباشد، اما حرف در فهم و ادراک و بعد نقد است.
اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان
#محسن_رفیق_دوست نقل میکند: امام مرا خواستند و رفتم. توضیح خواستند. پرونده مجتبی را خدمتشان دادم. ا
پس نکته مهمی که در ماجرای قهر آیت الله خواستیم به آن توجه بدهیم و از آن درس و بگیریم، مسئله حضرت امام با این ماجراست. حضرت امام 29 فروردین58 یک سخنرانی مهمی دارند که اون بخش مرتبطش رو در ادامه میگذارم:👇👇👇
«اين مردمى كه در مسئله آقاى -كه مورد احترام همه ما هست- اين مردمى كه جلو افتادند و اين تظاهرات را كردند، اينها براى خاطر آقاى اين كار را كردند؟! يعنى اينها علاقه دارند به آقاى طالقانى؟! آن كسى كه خدا را قبول ندارد، با آقاى طالقانى كه خدا را قبول دارد و- عرض می‏كنم كه- شخص روحانى است و متعبد به اسلام است، براى او اين كارها را كردند؟! يا براى اينكه نگذارند يك محيط سالم باشد؟! ...خود آنها با آقاى طالقانى مخالفند. هر روزى كه دستشان برسد سَرِ او را می‏بُرند و سر امثال او را! لكن حالا بهانه دستشان افتاده است كه مثلًا آقاى طالقانى رفته‏ اند بيرون! اين بهانه دستشان افتاده، و آن بساط را در مدرسه‏ هاى ما و در خيابانهاى ما اينها درست كردند، و براى كميته‏ ها شروع كردند سوء كردن.»
بعد امام اشاره به یک شگرد و میکند که همین امروز هم به شدت پرتکرار است و توجه به آن برا تشخیص اینکه امروز چه موضعی باید بگیریم خیلی مهم است. امام در ادامه میگویند:👇👇👇
«من پيشتر گفته بودم -زمان طاغوت- كه ما در مواقع معينى مى ‏بينيم كه يك بلند مى ‏شود. آن مواقع معين، يك وقت قبل از ماه است و يك وقت قبل از ماه . ماه رمضان براى دولت سابق يك خطرى داشت كه نبادا روحانيون -در مساجد [كه‏] مردم مجتمعند، ماه عبادت است- نبادا يك تبليغ سوئى بر ضد دولت بشود. قبل از ماه مبارك يك غائله درست مى ‏كردند! غائله- قضيه مثلًا- «»! يك ماه مبارك را ماها غفلت مى‏ كرديم، كه ما از كجا داريم، اشتباهمان از كجاست. يك ماه مبارك ما سر يك به جان هم مى ‏افتاديم. دو طايفه مى‏ شدند: يك طايفه از آن ور، يك طايفه اين ور! علما و مثلًا ... طلبه ‏هاى ما دو طايفه مى ‏شدند: يك طايفه از آن ور، يك طايفه ... يك ماه مبارك را ما هدر مى ‏داديم كه دولت را بايد در اين ماه مبارك ما تنبيهش بكنيم به يك چيزهايى، يك مطالبى بگوييم، آنها درست مى‏ كردند اين مطلب را و ما را مى‏ كردند به شهيد جاويد! يك ماه، دو ماه، سه ماه اين مى ‏شد. همچو كه اين طرف [رو به‏] سردى می‏رفت و ماه محرّم مثلًا نزديك مى ‏شد، مسئله مرحوم «» را پيش مى‏ آوردند. اى بسا كه شمس ‏آبادى، حالا شايد هم خودشان يك همچو كارى مى‏ كردند كه اين غائله درست بشود! حالا خودشان هم نكرده باشند كس ديگرى كرده باشد اما آنها غائله را درست مى‏ كردند و دو دسته راه مى ‏انداختند، يك دسته از آن ور و يك دسته از آن ور. و قواى ما و نيروى ما كه بايد صرف بشود در ، سر اين قضيه هدر مى‏ دادند تا اينكه اين يك خرده ‏اى سرد مى ‏شد. وقتى كه اين سرد مى ‏شد، نزديك مى ‏شد- مثلًا- يا ماه رمضان يا ... مى ‏شد، قضيه «» را پيش مى‏ كشيدند؛ از آن ور يا اللَّه شروع مى ‏كردند تبليغات بر له او، از آن ور شروع مى‏ كردند تبليغات عليه او. تمام قوا صرف مى ‏شد سر اين. و الآن هم مشغولند. الآن هم آنهايى كه مى ‏خواهند نگذارند كه اين مسائل ايران روى [درست‏] بشود، حالا هم اين مسائل هست. وقتى اين هم سرد شد، يك مسئله ديگر! حالا شما خواهيد ديد بعد از اينكه مثلًا اين غائله اخير از بين رفت و حل شد- و چنانچه حل است و خود آقاى هم الآن در قم هستند و با ما ملاقات كردند و خود ايشان هم ناراحت از اين مسائل شدند كه يك همچو حرفهايى درست كردند- بعد از اينكه اين غائله [تمام‏] شد، يك غائله‏اى درست مى ‏كنند. حالا يا خودشان مى ‏فرستند -مثلًا فرض كنيد كه- يك كسى را مى ‏گيرند، مثلًا [خمینی] ما را مى ‏گيرند- و لو اينكه اگر احمد را بگيرند بكُشند هم من حرفى نمى ‏زنم اما مى ‏خواهند اينها [غائله‏] درست بكنند- يا مثلًا ... از يكى از علماى ايران، پسرش را مى‏ گيرند يك كارى سرش مى‏ آورند، اين يك غائله پيدا مى ‏شود. تا اين شد، خودشان شروع مى‏كنند قبل از اينكه صاحبكار مشغول بشود و اظهار تأثر بكند، آقايان [اظهار] تأثر مى ‏كنند، «وا مصيبت» آقايان مى ‏گويند! خود صاحبكار هيچ حرفى نمى‏ زند اما آقايان سينه مى ‏زنند! اين چيست؟ براى اين است كه نمى ‏خواهند كه اين مملكت ما به دست خودمان باشد. اينها مأمورند كه اين مملكت را كارى بكنند كه آن مسائل سابق دوباره با يك فرم ديگر فرم شاهنشاهى ديگر نمى ‏شود اما با يك فرم ديگرى- عود بكند و ما باز همان اختناق ها و همان چپاولگري هايى كه آنها داشتند و همان مال مردم را خوردن دوباره بيايد... ما بايد الآن تمام قوايمان را صرف كنيم در اينكه اين طور مسائل را كه اينها پيش مى‏ آورند بكنيم.»
امروز عجیب گرفتار همین روش ها هستیم، عجیب! امام در اینجا اشاره به مسئله اصلی-فرعی کردن مسائل اجتماعی میکنند. همیشه باید متوجه بود چیست، چیست، گاهی طرف مسئله ای فرعی را وسط می اندازد تا جامعه و نخبگان را از مسئله اصلی منحرف کند. ماجرای کتاب ، ماجرای مرحوم ، ماجرای دکتر از مثال هایی است که اینجا ایشان به آن اشاره میکند که مسائل فرعی برای منحرف کردن مسائل اصلی بود و ساواک هم در آن میدمید که ماجراها دارد. ماجرای انگشتر دادن آیت الله به فرح نیز مثال دیگری است که ایشان جای دیگری اشاره میکنند و حتی در خاطرات آمده که امام نقل این ماجرا را اصلا حرام اعلام کرده بودند. آیت الله طالقانی نیز در آن برهه زمانی از همین سنخ مسائل فرعی بود. حالا شما خود حدیث مفصل بخوانید که امروزه چقدر گرفتار مسائل فرعی هستیم. تقابل جدی و در بین بچه حزب اللهی ها در انتخابات مصداق واضح همین مسئله بود که تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده است.
دیروز سالروز شهادت آیت الله بود. است که از ایشان یادی نشود. یکی از شخصیت هایی که به شدت در در نجف موثر بود، همین ایت الله مدنی است. متاسفانه شخصیت ایشان کمتر شناخته شده و ما هم معمولا این بزرگان را کمتر میشناسیم.
وقتی امام در دهه 40 به تبعید شد، آیت‌الله یکی از اساتید بزرگ حوزه نجف محسوب میشد. اگر در درس افراد دیگر 10 تا 30 نفر شرکت می‌کردند اما در درس ایشان حدود 150 ـ 100 نفر ‏‎ ‎‏حاضر می‌شدند. ایشان با این‌که از نظر علمی مستغنی بودند، اما در درس امام به طور ‏‎ ‎‏منظم شرکت می‌کردند. به خاطر همین بود که عده ای از آیت‌الله مدنی دلگیر شدند؛ آن‌ها‏‎ ‎‏می‌گفتند که اگر بناست شما درس بروید! چرا در درس فلان آقا شرکت نمی‌کنید و به ‏‎درس آقای می‌روید. لذا همین ها شروع کردند آیت الله مدنی را به صراحت کردن و ‏‎ ‎‏عده‌ای نیز ایشان را به کردند. اما در همه این مراحل، این سید بزرگوار با و متانت تا آخر خود را نسبت به امام حفظ کرد و مردانه استقامت کرد.‏ به نقل از حجت الاسلام سیدهادی موسوی، کتاب خاطرات سال های نجف، ج2، ص177
مسجد محل درس و نماز آیت الله بود. هرگاه ایشان به دلیلی نمی توانست به نماز بیاید، این آیت الله بود که به جای ایشان اقامه نماز میکرد. این نشان از جایگاه بلند ایشان در آن موقعیت میکند. اتفاقا متولی این مسجد، نامی است که جزو مخالفان سرسخت امام بود اما در بیت آیت الله خویی نیز نفوذ داشت. وقتی امام به نجف تبعید میشود، آیت الله مدنی به مسجد ایشان میرود و پشت سر امام نماز میخواند و در درس ایشان شرکت میکند. این نکته، خیلی سریع باعث واکنش انصاری، متولی مسجد خضرا میشود و به آیت الله مدنی می گوید، اینگونه نمیشود، یا کلا اینجا بیا و یا کلا برو آنجا؟ شاید محکم بتوان گفت، آیت الله مدنی، مهمترین شخصی است که در ابتدای ورود امام به نجف، در جا افتادن شخصیت امام موثر بود. شهید مدنی از زندگی حوزوی اش، از نماز و درسش زد تا جایگاه امام در نجف را تثبیت کند. این نهایت از مردی بود که میدانست امروز به دست است و همه باید پشت سر او سینه بزنند.
💠 وضعیت دین داری پیش از انقلاب 🔺آن روزى كه اين به پيروزى رسيد، وضع در دنيا اين نبود كه امروز هست؛ خيلى متفاوت بود. آن روزى كه اين شروع شد، وضع اسلام و دين و در داخل همين كشور هم اين نبود كه شما امروز مشاهده مى‌كنيد؛ 🔺دين، و و بود؛ از دين مى‌جستند؛ حتّى از دين‌دارى مى‌كشيدند! وضع فرهنگ غير دينى بلكه ضد دينى به جايى رسيده بود كه از يك جوان اين بود كه بگويند فلان جوان است! 🔺همه چيز به سمت و دورى از خدا بود. در و ديوار اين كشور را به آلوده كرده بودند. بعضى از محفوظ بود؛ اما از دين، از ، از به سمت خبرى نبود؛ 🔺و اين در بود كه مردمش يكى از مردمان مسلمان در كشورهاى گوناگون بودند. در بعضى كشورهاى ديگر اسلامى، وضع مثل اينجا بود؛ در بعضى جاها هم وضع بدتر بود. 🔺 يادشان نمى‌آمد كه مسلمانند! در مجامع سياسى و رسمىِ اسلامى، چيزى كه مطلقاً به ياد كسى نمى‌آمد، اين بود كه يك حركت و يك انجام بگيرد، يا از يك تظاهر ضد اسلامى جلوگيرى بشود؛ اصلًا چيزى به عنوان اسلام مطرح نبود! 🔺امروز كار به جايى رسيده است كه و دين منظور، دشمنان فردى و شخصى و اعتقادى نيست؛ است؛ آن‌هايى كه را سدى در مقابل اطماع و هوسها و شهوات خود مى‌بينند، 🔺از گسترش دين در سطح عالم، به عنوان يك پديده‌ى ياد مى‌كنند! ما بايد به اين واقعيت خيلى توجه كنيم؛ اين كارِ كيست‌؟ اين كارِ شماست؛ اين كارِ عظيمى است كه انجام داد. 📚 بیانات در دیدار فضلای حوزه علمیه قم، 1/12/1370. 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍