eitaa logo
•| مــکــتــب الــشـهــدا |•
11.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
[🌴﷽] خدایـــا توفیق هدایـت در راه ومنـش شهـداء را به ما عطــا فرمـا و مـارا جـزء ادامـه دهندگـان راه شهـدا قـرار بـده... 「🔴📞👤 ارتباط‌ وتبلیغ @ghfa51 📞👤#ایدی تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐یا ابا صالح المهدی ادرکنی ⭐ ⭐طبق ماه تولدت برای امام زمان علیه السلام همان کار را انجام بده⭐ ✅فروردین :7مرتبه صلوات ✅اردیبهشت :5مرتبه اللهم عجل لولیک الفرج ✅خرداد :یک مرتبه آیه الکرسی و5مرتبه صلوات ✅تیر :یک مرتبه دعای سلامتی اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن تا اخر ✅مرداد:10مرتبه صلوات ✅شهریور :3مرتبه سوره توحید ✅مهر :یک دل شاد کن با یک لبخند و 2مرتبه صلوات ✅آبان :3بار بگو السلام علیک یا بقیه الله ✅آذر :یک مرتبه ایه الکرسی ✅دی:3مرتبه سوره توحید و3مرتبه صلوات ✅بهمن :خواندن یک صفحه قرآن ✅اسفند :حواندن یک سوره از قرآن ان شاء الله امام زمان علیه السلام یاری رسان همه باشد ⭐ ⭐اللهم عجل لولیک الفرج⭐ 🍃🌸أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ🌸 ‎‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❀🍃🌸🍃❀✧ ༅࿐✾ 💌@Maktabeh_shohada💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییــع پیــکر مــبارک شـــهــدای حــمـــله به سفارت ایــــران در ســـوریه https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت156 بدون هیچ حرفی نامه رو از دست مامان گرفتم و به سمت اتاقم رفتم ای کاش میشد فریاد کشید ای کاش میشد ناله زد ای کاش میشد به بی وفایی دنیا زجه زد ای کاش میشد گریه کرد ولی انگار اشکهام هم به من رحم نمیکنن و نمیبارن واسه دل خسته ام دلم میخواست با علی صحبت کنم اما درباره چی صحبت کنم وقتی کسی دلش به بودن در کنارت نیست باز حرفی نمیمونه برای توضیح.... ولی حرفها توی دلم مونده بود باید گفته میشد گوشیمو برداشتم شروع کردم به نوشتن : سلام آقا سید ... سلام بیمعرفت... سلام رفیق نیمه راه ... چقدر خوب ثابت کردی خودت رو به من ... چقدر راحت گذشتی از عشقمون .. چقدر راحت عهد شکستی آقا سید ... مگه نگفته بودی از چیزهایی که دوست نداری بنویس مگه تو حرم امام رضا قول ندادیم که با هم بمونیم تا آخرش .. چقدر راحت زیر قولت زدی آقا سید .... الان آروم شدی؟ ولی من آروم نیستم ! من شکستم ! تو تمام آرزوهای من بودی .. با آرزوهام چیکار کردی ؟ مگه نگفتی با هم همراه بشیم، همراه حضرت زینب ،پس چرا رفیق نیمه راه شدی، جواب بی بی رو چی میخوای بدی؟ من که سپرده بودمت دست بی بی... تو منو دست کی سپردی که اینجور بی وفا شدی،پیام رو واسش فرستادم و صدای گریه هام بلند شد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت155 از دفتر خارج شدم و یه دربست گرفتم رفتم سمت خونه داخل کوچه که شدیم نگاهم به یه موتوری افتاد که دم در خونمون ایستاده بود بعد از رسیدن کرایه رو حساب کردمو از ماشین پیاده شدم به سمت موتور سوار رفتم _سلام ،ببخشید باکسی کاری داشتید؟ سلام ،احضاریه آوردم ولی کسی خونه نیست؟ _احضاریه؟احضاریه چی؟ فک کنم واسه طلاقه! اینقدر شوکه شدم که خندم گرفت: ببخشید فکر کنم اشتباه اومدین ،اینجا کسی قرار نیست جدا بشه؟ ببخشید مگه اینجا منزل خانم آیه هدایتی نیست؟ (با شنیدن اسمم ،انگار ضربان قلبم برای چند ثانیه ایستاد) _بله &:میشناسین؟ _بله خودم هستم موتور سوار با تعجب نگاهم میکرد : اگه میشه اینجا رو امضا بزنید و احضاریه رو تحویلتون بدم دستام خشک شده بود به هر جون کندنی بود خودکار و به دستم گرفتم و امضا زدم احضاریه رو گرفتم وارد حیاط خونه شدم به سختی خودمو به تخت نزدیک حوض رسوندم و روی تخت نشستم جرأت باز کردن نامه رو نداشتم در حیاط باز شد و مامان وارد حیاط شد نزدیکم شد و به صورت رنگ پریده ام نگاه میکرد با دیدن نامه داخل دستم نامه رو برداشت و بازش کرد ولی با خوندن نامه چیزی نگفت انگار منتظر این نامه بود ... اصلا چرا هیچ کس این چند روزی حرفی از علی نزدانگار همه منتظر این نامه بودن انگار همه منتظر ویرانی زندگیم بودن .... چه راحت تصمیم گرفتن برای من .... چه راحت بریدن و دوختن... چه راحت سیاه بخت شدم ... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱 شهیده قشنگ حاتمیان محل تولد: آبادان تاریخ تولد : ۱۳۱۶ محل شهادت : دزفول تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۱۲/۹ علت شهادت : بمباران محل دفن : دزفول سه صلوات هدیه به روح پاک و مطهرش📿 💌 @Maktabeh_shohada💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدای 🏮🌿اللهم عجل لولیک الفرج🌿🏮
دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷فیلم شهید علی انصاری زمان شهادت 🌷به همرزمانش گفت: دارند صدایم می‌کنند و شهادتین را گفت... https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حسن نصرالله:مطمئن باشید پاسخ ایران حتما اتفاق می افتد،بدون محال مستمعین به قدرت و توان مردان ایران زمین https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حسن نصرالله:اسرائيل همه ی نیروهای ذخیره خود را فراخوانده و مرخصی ها را لغو کرده. از ترس ایران... 🔺قصه مربوط به ایران میشه https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مستند رامسس ⚙چرخ دنده ارابه فرعون بعد از 3000سال https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
،ازباسلام موسسه بنی فاطمه (س) درزمینه های 🔰اشتغال زایی 🔰خیریه 🔰مذهبی و فرهنگی 🔰جهادی فعال می باشد 🌏این موسسه عضو می پذیرد جهت نحوه عضویت و استفاده از مزایای این موسسه عضو گروه زیرشوید وپیام سنجاق شده را مطالعه نمایید https://eitaa.com/joinchat/1320681848Cb8e6c2ce1e
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت 157 در اتاق باز شد و مامان وارد اتاقم شد نزدیکم شد و بغلم کرد _شما خبر داشتین مگه نه؟ خبر داشتین و چیزی نگفتی؟ مامان: الهی قربونت برم ،خوده آقا سید اینو میخواست ،گفت آیه آینده اش بامن تباه میشه ، گفت من نمیتونم آیه رو خوشبخت کنم ،گفت بلاخره یه روزی با این وضعیتی که من دارم خسته میشه _چه طور تونستین جای من تصمیم بگیرین برای زندگیم گریه میکردمو فریاد میکشیدم نمیبخشمتون ،،نمیبخشمتون نمیبخشمتون ... اینقدر گریه کردم که مامان مجبور شد یه مسکن و قرص خواب آور به من بده نفهمیدم چند ساعتی خواب بودم وقتی چشمامو که باز کردم همه جا تاریک بود ای کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم با باز شدن در اتاق چشمامو بستم ،دلم نمیخواست با کسی صحبت کنم از بوی عطر پیراهنش متوجه شدم که امیر بود بعد از چند دقیقه در بسته شد صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم بلند شدمو گوشیمو از روی میز کنار تخت برداشتم نگاه کردم حاج اکبر بود به حاج اکبر چی باید میگفتم،جوابش رو ندادم چند دقیقه بعد صدای پیامک گوشیمو شنیدم نگاه کردم حاج اکبر پیام داده بود تاریخ رفتن به کربلا رو فرستاده بود دقیقا پنج روز دیگه چشمم به احضاریه افتاد نامه رو باز کردم و تاریخش رو نگاه کردم دقیقا چهار روز دیگه گوشیمو خاموش کردمو انداختم گوشه تخت . آهی کشیدمو روی تخت دراز کشیدم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 💗 قسمت 158 وقتی منتظری ،زمان هر ثانیه یک ساعت میگذره ولی حالا که انتظار به پایان رسید زمان هر ساعت یه ثانیه میگذره روزها سپری شدند و سه روز مثل باد گذشت و فردا روز ویرانی بود ویرانی دلم... توی حیاط روی تخت نشسته بودمو به آسمان بی ستاره نگاه میکردم انگار ماه هم امشب تنها شده بود بعد چند دقیقه امیر هم به سمتم آمد و روبه روی تختم روی تخت دراز کشید سکوت کرده بود تو تاریکی شب اشکایی که از گوشه چشمش سرازیر میشد دیده میشد... _اشک ریختن های تو درد منو دوا میکنه؟ قلبمو آروم میکنه؟ زندگیمو برمیگردونه؟ امیر: شرمنده ام آیه ؟ شرمنده ام ! منم مخالف این کارم ،چون تو رو میشناسم ،چون از عشقت خبر دارم ... _تو برادرمی و از عشقم حرف میزنی ،علی که شوهرمه چرا این تصمیمو گرفت؟ امیر: شاید اونم از عشقت خبر داره و نمیخواد اذیت بشی لبخند بی جونی زدمو بلند شدم که به سمت خونه برم که امیر گفت: آیه صبح خودم میبرمت چیزی نگفتم و وارد خونه شدم مامان و بابا داخل پذیرایی نشسته بودن از چهره اشون مشخص بود که حال اونها هم خوب نیست به سمت آشپز خونه رفتم و یه لیوان آب با یه قرص خواب برداشتم و به سمتم اتاقم رفتم چون میدونستم امشب بی خوابی میزنه به سرم با خوردن قرص چند دقیقه ای نگذشت که خوابم برد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺️ اعلام زکات فطریه رمضان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا