باران میگوید
گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
ولي بعد از اون جلسه من و مهراد رفتيم سراغ احمد اقا و گفتيم اگر قراره باشه ، اين مبلغ رو بگيره ، قبول
مثل بچه ها ذوق ميكردم و خوشحالي ميكردم …ومیللادهم با صداي بلند فقط ميخنديد…يكمي كه اين جوري هيجانم رو خالي كردم ، گردنشو ول كردم و بدو بدو از اينور خونه به اونور ميرفتم و همه جارو سرك ميكشيدم …واقعا همه چي رويايي بود…حس ميكردم خوابم …
طبقه بالا اتاق خواب ها بود…دونه دونه اتاق هارو از نظر گذروندم …يكي از اتاق ها اتاق كارم بود كه خيلي شيك چيده شده بود…به اخرين اتاق كه رسيدم در رو كه باز كردم ،جلوي در ماتم برد…با تعجب و با چشم هايي كه اشك توش جمع شده بود زل زدم به اتاق…داخل اتاق پر شده بود از وسايل هاي يه نوزاد…خيلي اتاق قشنگي بود ولي ترس وجودم رو گرفت…اگر نمي تونستم با اين دكتر هم بچه دار بشم اين اتاق قرار بود بشه واسم ايينه دق…ميون كلي حس نامعلوم داشتم دست و پا ميزدم كه ميلاد از پشت سر …سرشو اورد كنار گوشم و گفت
+به هر چي فكر كني قطعا اتفاق ميوفته…دلم ميخواست اتاق بچمون رو هم اماده كنم كه هم خدا و هم بچمون بدونه مامان و باباش چقدر منتظرش هستن تا قوي باشه و به كمك و دكتر و مامانش بياد توي زندگيمون…
دلم غرق خوشي شد و با خودم عهد كردم مثبت فكر كنم تا صداي بچم رو از داخل اين اتاق بشنوم…ميلاد اروم اروم كنار گوشم گفت
+خوشت اومد از اينجا؟!
-عاليهههههه
+تازه هنوز توي محوطه كلي چيزا مونده نديدي…ايشالا يكم كه جا افتادي هر موقع اماده بودي بگو بريم دكتر…
از فكر كردن به اين كه حتي بتونم مادر بشم دلم پر از خوشي ميشد..
همراه ميلاد رفتيم توي محوطه…
واقعا شيك و مجهز بود…احمد اقا فكر همه چيز رو كرده بود…سالن ورزشي…استخر …وسايل بازي…و واقعا عالي بود..
اون روز تا شب همه دور هم بوديم و شب هر كي رفت خونه خودش…
حدود ٢ هفته از اومدنمون گذشته بود…همه ديگه مشغول كار و زندگي خودشون شده بودن كه به ميلاد گفتم بريم دكتر…
ميخواستم زودتر تكليف معلوم بشه…
ميلاد هم كه انگار منتظر بود براي فرداي همون روز وقت گرفت…
دكتر مدارك پزشكيم رو ديده بود و بررسي كرده بود …يه سري ازمايشات ديگه هم داد و در نهايت بعد از اومدن نتيجه ازمايش ها، بهمون گفت
+اين بارداري حدود ٤٠ درصد براي مادر خطرناكه و امكان مرگ مادر وجود داره…ولي اگر مواردي كه ميگم مو به مو رعايت بشه ، و همه چيز تحت كنترل باشه ، قطعا اين درصد پايين تر مياد..
ازش پرسيدم كه چي بايد رعايت بشه؟؟
توضيح داد برام كه غذاهايي كه ميخورم…بايد اجازه ندم چاق بشم ..داروهام بايد كنترل شده مصرف بشه …هر هفته بايد ويزيت بشم …ورزش بايد بكنم …استرس و اضطراب هم توي اين مدت اصلا نداشته باشم…
با خودم فكري كردم و نگاهي به چهره پر از ترس ميلاد انداختم و گفتم
-خوب اينا شدني هست …
دكتر بعد از سفارشات لازم بهمون گفت كه ميتونيم اقدام كنيم براي بارداري…درسته كه خيلي استرس داشتم ، ولي خوب من بايد همه سعيم رو ميكردم ، كه بتونم و موفق بشم …با دكتر زنان هم بررسي هم انجام شد و اجازه دادن كه من اقدام كنم …
از ميلاد خواهش كرده بودم كه نگران نباشه…و دلم ميخواست در نهايت ارامش ، باشه…ميلادم خيلي سعي ميكرد خودشو كنترل كنه…هر شبي كه کنارمیلادبودم منو مامان كوچولو خطاب ميكرد…و همين من رو تا اسمونها ميبرد…
توي زمان هاي معيني كه دكتر برامون تعيين بود ، کنارهم بودیم و هر دو پر از حس خوب بوديم …و بالاخره بعد از ٣ ماه از زماني كه دكتر بهم اجازه بارداري داد، صبح با تهوع شديد از خواب بيدار شدم…همين واسم نشونه بود…و فوري به ميلاد اطلاع دادم..
چون دكترم سفارش كرده بود بايد زود متوجه بارداري بشيم…
تقريبا مطمئن بودم كه حاصل عشق من و ميلادم توي وجودم شكل گرفته…
🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💞 گویند مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!» برادران با خوش حالی نگه داری از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند. پس از مدتی پدر مُرد. شبی پسر در خواب دید که به او می گویند در فلان جا، صد دینار است، اما بدان که در آن خیر و برکتی نیست!
پسر سراغ پول ها نرفت. دو شب بعد هم همان خواب ها تکرار شد تا آن که در شب سوم خواب دید که می گویند، در فلان مکان یک درهم است. آن را بردار که پرخیر و برکت است!
پسر صبح از خواب برخاست و همان جایی که خواب دیده بود رفت و یک درهم را برداشت. در راه با آن دو ماهی خرید. هنگامی که شکم آن ها را پاره کرد، در شکم هر کدام یک دُر یافت. یکی از دُرها را به درگاه سلطان برد. پادشاه که از آن خوشش آمده بود، پول زیادی به پسر داد و گفت: «اگر لنگه دیگر آن را بیاوری، پول بیش تری می گیری!»
پسر دُر دیگر را نیز به قصر شاه برد. سلطان با دیدن دُر به وعده اش عمل کرد و پسر به برکت احترام به پدرش از ثروتمندترین مردان روزگار شد.
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_6044239868580598065.mp3
7.19M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#خاطره_بازی
🎙#رضام
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💞از یک گروه از دانش اموز خواستد اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند...
علی رغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:اهرام مصر
تاج محل
دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا(کانال پاناما
کلیسای پطرس مقدس
دیوار بزرگ چین
آبشار نیاگارا
آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از آنها هنوز کارش را تمام نکرده است.
از دخترک پرسید که آیا مشکلی دارد...
دختر جواب داد : بله کمی مشکل دارم، چون تعداد شگفتی ها خیلی زیاد است و نمیدانم کدام را بنویسم!...
آموزگار گفت: آنهایی را که نوشته ای نام ببر شاید ما هم بتوانیم کمک کنیم...
دخترک با تردید چنین خواند:به نظر من عجایب هفت گانه دنیا عبارتند از:دیدن
شنیدن
لمس کردن
چشیدن
احساس کردن
خندیدن
دوست داشتن
اتاق در چنان سکوتی فرو رفت که حتی صدای زمین افتادن سنجاق شنیده می شد...!آن چیزهایی که به نظرمان ساده و معمولی میرسند، آنها را نادیده و دست کم میگیریم، حقیقا شگفت انگیزند...با ملایمت به یادمان می آورند که با ارزش ترین چیزهای زندگی ساخته دست انسان نیستند و آنها را نمیتوان خرید ، آن قدر خود را مشغول نکنید که بی توجه از کنارشان بگذرید
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#داستان_آموزنده
🔆راه عذر بسته مى شود
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
زن زيبايى را روز قيامت در دادگاه عدل الهى حاضر مى كنند كه بخاطر جمال و زيبايى خود به گناه افتاده است ؛ مى پرسند:
چرا گناه كردى ؟
در پاسخ مى گويد:
خدايا! چون مرا زيبا آفريدى به اين جهت به گناه آلوده شدم . خداوند دستور مى دهد مريم را مى آورند، و به آن زن گفته مى شود كه تو زيباتر بودى يا مريم ؟ در حالى كه او را زيبا آفريديم ، اما، او به خاطر جمال خود فريب نخورد.
آنگاه مرد صاحب جمالى را در دادگاه حاضر مى كنند كه بخاطر زيبايى خود به گناه آلوده شده است مى گويد:
پروردگارا! مرا زيبا آفريدى و زنان به سوى من ميل و رغبت پيدا كردند و مرا فريفتند و گرفتار گناه گشتم . در اين وقت يوسف عليه السلام را مى آورند و به او مى گويند:
تو زيباتر بودى يا يوسف ؟ ما به او جمال و زيباى داديم ولى فريب زنان نخورد!!
سپس صاحب بلا را مى آورند كه به خاطر بلاها و گرفتارى هايش معصيت كرده است . او هم مى گويد:
خداوندا! بلاها و مصيبت ها را بر من سخت كردى لذا به گناه افتادم . در اين موقع ايوب عليه السلام را مى آورند و به آن شخص مى گويند:
بلاى تو سخت تر بود يا بلاى ايوب ؟ در صورتى كه ما او را به بلاى سخت مبتلا كرديم اما مرتكب گناه نشد.! بدين گونه راه عذر و بهانه بر گناهكاران بسته مى شود.
📚بحار: ج 7، ص 285. و ج 12
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس عزیزم
حرفای خانومی که از داشتن اختلاف سنی با همسرشون ناراضی بودن رو خوندم.البته ما به جای ایشون نیستیم که بخوایم به راحتی اظهار نظر کنیم
ولی من بصورت کلی به همه خانومایی که اختلاف سن دارن میگم که عزیزان چرا فکر میکنید اکه اختلاف سنتون کمتر بود مشکل نداشتید. شااااید از این دست مشکلاتی که الان دارید نداشتید ولی هییییچ زندگی بدون مشکل نیست . من و همسرم فقط دوسال اختلاف سنی داریم ولی تا چندین سااال خیلی مشکلات اساسی داشتیم، الانم داریم .
عزیزانم روی این مورد زوم نکنید و به فکر این باشید که چجوری خودتون و زندکیتونو سر پا نگهدارید چون به قول خودتون با طلاق گرفتن
شرایط بدتری براتون بوجود میاد
و مهمترینش اینه که باید از جگر گوشه ت دل بکنی و فردای روزگار اونو با نامادریش ببینی.پس چه بهتر که مثل یک زن قوی و با اراده پای سرنوشتتون بمونید و با توکل به خدا زندگیتونودبسازید و کتابهای خودسازی و روانشناسی حتما مطالعه کنید
در ضمن حرفایی هم که اون خانم عزیز در پیام دیگه ای گفته بودن که تمرین کنید که بیخیال باشید و زندگی رو سخت نگیرید عالی بود متشکرم.
فایلهای صوتی استاد شجاعی رو گوش کنید تا به ارامش واقعی برسید .
ی جا میگفت ادمای بد تو زندگیتون نعمت هستن
چون اومدن تا شما رو به اوج کمال برسونن مثل فرعون که باعث شد آسیه آسیه بشه😊پس با توکل به خدا به زندگیتون ادامه بدید دوستتون دارم.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام وقتت بخیر
یکم بیشتر در مورد رفتار با همسرایی ک دست بزن و بد دهن هستن و همینطور مادر شوهرایی ک خیلی توقع دارند و کلا تو عصر حجر موندن فک میکنن عروس کلفته صحبت کنین شاید بتونم یه راه حل برا خودم پیدا کنم
یعنی من تمام بد رفتاری خونواده همسر تونستم کنار بیام الا اینکه موقع فوت مادرم یعنی شب تشیع خونه مامانم کوچیکه، مهمونا اومدن خونه ما جلو مهمونا گفت چرا نرفتن جایی دیگه بگیرن مراسم خونه پسر من اومدین اینقدر منو عذاب داده ک هنوز بعد 10ماه نتونستم ببخشم بماند کبعد هفتم مادرم حتی یک زنگ نزدن چ براینکه بیان برا چهل و عید چ ... غم بی مادریم یه طرف دلشکستگی از اینا هزار بار سخت تر ه برام حتی بعد چن وقت مادر پدر شوهرم فوت شدن منم فقط تشیع و هفتم رفتم دیگه تمام حتی نرفتم ب مادر شوهر تسلیت بگم اینا برام مهم نیس اذیتم از اینکه اطرافیان میگن برو آشتی کن کوتاه بیا تو کوچکتری و.. ولی اصلا نمیتونم
خیلی دلم برا مامانم تنگ شده خیلی زیاد خیلی الان 10ماه ک کسیو مامان صدا نزدم قدر مادراتون بدونید بی مادری سخته تنهایی میاری بی کسی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغ های خصوصی رنج کشیده ها ❤️
❗️اعتیاد جرم نیست ،بیماریست❗️
برگرفته از به روزترین روش های طب سنتی
🍏دارای تاییدیه سیب سلامت
🤐باایجاد بی میلی کامل به مواد
🔰باهمکاری پژوهشکده گیاهان دارویی
🔶ترک اعتیاد انواع مخدر
⭕️بدون درد و خماری
⭕️بدون بستری و استراحت
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
برای دریافت مشاوره رایگان به لینک زیر وارد شوید .👇👇
https://eitaa.com/joinchat/832045542Cc2942bfa55