eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.1هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حال دلتون قشنگ 😍🌈🌺❤️💋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🍣غذای کارمندی 🫕    😋😋😋😋😋😋😋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ 🍁طالع امروز متولدین : هنگامی که شما سرسختانه از حقتان برای انجام دادن کارها به روش خود دفاع می‌کنید باعث به وجود آمدن جنبشی خواهید شد، اما وقتی این کار شما باعث ناراحت شدن دیگران شد بهتر است که طرز فکرتان را تغییر دهید. مسأله اخلاقیات و کامل بودن مطرح نیست، بلکه موضوع مربوط به این است که چه چیزی برایتان در اولویت قرار دارد. انتخابتان را با دقت انجام بدهید وگرنه ممکن است انرژی و زمان باارزشتان را به خاطر موضوعی که اهمیت چندانی ندارد تلف کنید. 🍁طالع امروز متولدین : شما به ﺁسانی به افرادی که به شما نزدیک می‌شوند اعتماد می‌کنید اما توصیه می‌کنیم این کار را انجام ندهید زیرا اطرافی که اطراف شما هستنید لیاقت اطمینان را ندارند و افراد قابل اعتمادی نیستند پس بهتر است صحبت‌های شخصی‌تان را تنها برای خودتان نگه دارید یا این که به افرادی که در حسن نیت ﺁنها اطمینان دارید اعتماد کنید. زیرا افراد غیر معتمد به شما ﺁسیب خواهند رساند. در انجام فعالیت‌هایتان صبور باشید، با مرور زمان مشکلات‌تان نیز حل خواهد شد. 🍁طالع امروز متولدین : ممکن است دوستان‌تان امروز قصد داشته باشند که شما را تحریک و عصبانی کنند. اما شما واقعا نمی‌خواهید که حالت منفی خود را بیان کنید. به خاطر اینکه به غیر از اینکه شما را خسته کند سودی برای‌تان ندارد؛. یک رویکرد متفاوت ممکن است در رابطه با دیگران بدردتان بخورد. دیدن مسائل از نظر دیگران می‌تواند برای تغییر دید شما کافی باشد حتی اگر شما قبلا در مورد نظرات و موقعیت خودتان مطمئن بودید. ❄️طالع امروز متولدین : امروز کلی کار برای انجام دادن دارید. به طور ناگهانی انگار شما در مرکز دنیا قرار گرفته اید و توانایی های ذهنی شما در معرض امتحان قرار گرفته اند. خودتان را برای امتحان آماده کرده اید؟ بهتر است خودتان را جمع و جور کرده و ذهنتان را به کار بیندازید. کافی است خودتان باشید و دنباله روی کورکورانه دیگران نباشید. به شایعات و غیبت هایی که می شنوید خیلی اهمیت ندهید و حرف هایی که از منبعی موثق نشنیده اید را باور نکنید، در غیر این صورت ممکن است به دردسر بیفتید. ❄️طالع امروز متولدین : به همه اطلاعاتی که امروز به دست می آورید اعتماد نکنید، چرا که برخی از آنها ممکن است زیاد موثق نباشند و باعث گمراهی شما شوند. اگر کسی در کارهایتان مانعی ایجاد کرد تسلیم نشوید و از خلاقیت خود برای دور زدن این مانع استفاده کرده و اجازه ندهید جلوی شما را بگیرد. چنین تجربیاتی تنها شما را قویتر می کنند. سعی کنید کارهایی که برایتان لذت بخش هستند و به شما امید و اطمینان می دهند را انجام دهید. ❄️طالع امروز متولدین : آیا واقعا کاری را می کنید که خودتان دلتان می خواهد یا کارهایی را انجام می دهید که دیگران از شما انتظار دارند؟ با فکر کردن به خود واقعیتان و خواسته هایتان به خودتان یادآوری کنید که چه کسی هستید و از زندگی چه می خواهید. اگر از کاری که دارید لذت نمی برید شاید وقت آن رسیده است که روش خود را در انجام آن تغییر دهید. امروز با خیال راحت می توانید تنبلی کنید. تا وقتی که مجبور نشده اید به خودتان تکان ندهید. ولی این را هم به خاطر داشته باشید که نمی توانید دیگران را به انجام کاری مجبور بکنید مگر این که خودشان هم بخواهند.  🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دارم به خانه سالمندان میروم... دلنوشته ی یک نویسنده 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دارم به خانه سالمندان میروم... دلنوشته ی یک نویسنده 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 .....📚 ✍ دلنوشته یک نویسنده کهنسال : 👌زندگی من، قبل ازشروع، تمام شد. لحظه ای بیش نبود، من 97 سال عمرکردم فقط ثانیه ای بود. 👈نشر این مقاله در اینترنت باعث برانگیخته شدن تفکرِ بیشتر مخاطبین راجع به زندگی شده است. مقاله توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه ی سالمندان به نگارش در آورده است : ▪️دارم به خانهء سالمندان میرم، مجبورم. وقتی زندگی به نقطه ای میرسه که دیگه قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هات به نگهداری از فرزندان خودشان مشغولند و نمی توانند ازت نگهداری کنند، این تنها راه باقی‌مانده است. ▫️خانه ی سالمندان شرایط خوبی داره، اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی داره، غذا خوشمزه است، خدمات هم خوبه، فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست، حقوق بازنشستگی من به سختی می تونه این هزینه رو پوشش بده. البته اگه خونهِ خودم رو بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمیام. می تونم در بازنشستگی خرجش کنم تازه ارث خوبی هم برای پسرم بذارم. پسرم این را خوب می فهمه : «پولها و اموالت باید به خودت لذت بده، ناراحتِ ما نباش.» ▫️حالا من باید برای رفتن به خونه سالمندان آماده بشم، به هم ریختن خانه به خیلی چیزها برمی گرده : 1⃣ جعبه ها،چمدانها،کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگیست، لباسها و لوازم خواب برای تمام فصول. 2⃣ از جمع کردن خوشم میامد. کلکسیون تمبر، دهها نوع قوری دارم. کلکسیونهای کوچک زیاد، مثل گردنبندهای از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل. 3⃣ عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتابه. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی. از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم. 4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که میشه در یک آشپزخانه پر تصور کرد. ده ها آلبوم پر از عکس و... 5⃣ به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران میشم. ▫️خونه ی سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی داره. دیگه جایی برای اونهمه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام نداره. ▫️یک لحظه فکر میکنم مالی که جمع کرده ام دیگه متعلق به من نیست. در واقع این مال متعلق به دنیاست. ثروتی هم که در آینده خواهد آمد تعلق به کسی ندارد. ▫️قصرِ چه کسی شهر ممنوعه است؟ امپراطور فکر می کرد قصر متعلق به خودشه ولی امروز متعلق به مردم و جامعه است. ▫️به اینها نگاه می کنید، با آنها بازی می کنید، از آنها استفاده می کنید ولی نمی تونید آنها را با خودتون به گور ببرید. ▫️می خوام همه اموالم رو ببخشم ولی نمی تونم. هضمش برام مشکله. از طرفی بچه ها و نوه هایی که برای کارم و جمع آوری این همه چیز ارزش قایل باشند کم هستند. می تونم تصور کنم که آنها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام چطور برخورد می کنند : همه ی لباسها و لوازم خواب دور ریخته می شه. عکسهای با ارزش نابود میشه، کتابها فله‌ای فروخته میشه. کلکسیونهام چی؟ اگه دوستشون نداشته باشی از خودت دورشون میکنی. مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته میشه. درست مثل پایان عمارت قرمز می مونه: تنها یک تکه ی تمیز سفید به جا می مونه. ▫️از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم چند تکه برداشتم، چند تا وسیله ی آشپزخونه، و چند تا از کتابهای مورد علاقه‌ام، و چند تا قوری چای. کارت شناسایی و شهروندی و بیمه و سند خونه و البته کارت بانکی. تمام. 😭این همه ی متعلقات منه. میرم و با همسایه‌ها خداحافظی می‌کنم.... سه بار سرم را به طرف درب خانه خم میکنم و آن را به دنیا می سپارم. بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازیست. 👌بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند : ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم. 1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن شلوغ نکنید. 2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده داره. 3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست. 4⃣ افسوس که هر چه برده ام. باختنی ست، 5⃣برداشته ها، تمام بگذاشتنی ست، 6⃣برداشته ام، هر آنچه باید بگذاشت، 7⃣بگذاشته ام، هر آنچه برداشتنی ست... ✅پس، در لحظه و حال زندگی کنید. زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید، در یک کلام انبار دار نباشید. سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید با خودتان، با دیگران، با همه خوب بخورید، خوب بپوشید، خوب سفر کنید، زندگی را زیاد سخت نگیرید، به خودتان احترام بگذارید، به خودتان متعهد باشید. بهترین رفیق خودتان باشید 💐🌹 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام یاسی جون میخواستم در مورد ذخیره کردن اسم مخاطب بگم ک من ی عمه دارم راجع ب همه چی نظر میده منم اسمشو تو گوشیم ذخیره کردم 《صاحب نظران》 واقعا هم خیلی بهش میاد... هر بار میبینم تو گروه پیام داده میگم دوباره صاحب نظران شروع کرد😅😅😅😅 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ☑️ خواص بعضی ار روغن های گیاهی برای ماساژ: ⚱روغن بابونه:تقویت و شفاف کننده پوست و مو محلل اخلاط ⚱روغن مورد:ضد عفونی کننده ضد زونا تقویت مو رفع ریزش مو افزایش دهنده جریان خون پوستی ⚱روغن بنفشه:بر طرف کننده خارش پوست بر طرف کننده چین و چروک ضد افتاب درمان سینوزیت ⚱روغن کرچک:نرم کننده پوست ضد افتاب و محافظ پوست ضد درد مفاصل ⚱روغن رازیانه:ضد التهاب روشن کننده ضد رویش موهای زاید صورت از بین برنده لک ⚱روغن زیتون:ضد چین و چروک ضد درد مفاصل ضد افتاب رفع سوختگی تقویت مو ⚱روغن نارگیل:تقویت موهای اسیب دیده و خشک شده جهت پوستهای خشک و حساس رفع ترکهای پوستی و لب ⚱روغن رزماری:تقویت مو و ابرو ⚱روغن زرده تخم مرغ:تقویت مو ضد سوختگی ⚱روغن اسفند:ضد درد مفاصل و ارتروز محلل اخلاط پوستی ⚱روغن اسطو خدوس:ضد سینوزیت ضد درد مفاصل تقویت پوست و روشن کننده 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
باشه، پس رفتن به خونه ی النا هم منتفیه، می مونه فقط انیس خانم که فکر نمی کنم دیگه با این یکی مشکلی د
وفا و سعید هر دو خسته و بی حال وارد اتاق هتلی شدند که سعید از قبل رزرو کرده بود. وفا در حالی که سعید در رو برای ورودش باز کرده بود و خودش کنار ایستاده بود وارد اتاق شد. اتاق بزرگ و لوکسی که همه ی وسایل هاش به رنگ سرمه ای بود و هم چنین تخت دو نفره ی بزرگی که با رو تختی براق سرمه ای رنگی که با گل های ریز زرد رنگ طراحی شده، بسیار اتاق رو زیبا و رمانتیک کرده بود. او در حالی که گره روسری ساتن سیاه رنگش رو باز می کرد روی لبه و تخت نشست و به اطرافش نگاه کرد. سعید که حسابی گرسنه اش شده بود گفت: -من خیلی گشنمه پاشو زود تر آماده شو بریم رستوران هتل شام بخوریم. او که خودش هم گرسنه بود از روی تخت بلند شد و در حالی که دکمه های مانتوی سبز رنگش رو می بست گفت: - من حاضرم می تونیم بریم. شام رو در رستوران بسیار مجلل و تمیز هتل خوردن و دوباره به اتاق برگشتند. سعید به محض رسیدن به اتاق برای گرفتن وضو به دستشویی رفت .او بدون تعویض لباس روی کاناپه ی چرم سرمه ای رنگ لم داد و به سعید که بدون خشک کردن صورت و دست هاش با عجله سجاده و مخمل سرمه ای رنگ رو باز می کرد نگاه کرد. همه ی اضطراب و عجله ی سعید وقتی که دست هاش رو برای گفتن نیت کنار گوشش برد یک دفعه از بین رفت و با چنان آرامش وصف ناپذیری مشغول نماز شد که تاثیر اون آرامش به او هم منتقل شد و با دقت به حرکات آرومش و فضای روحانی داخل اتاق خیره شد. سعید بعد از تموم کردن نمازش روبروی میز آرایش سرمه ای رنگ ایستاد و در حالی که موهاش رو برس می کشید از تو آینه به او که بهش نگاه می کرد نگاه کرد و گفت: _من برای ساعت یازده قرار دارم. باید زود تر برم تا سر موقع اون جا باشم. )بعد برس رو روی میز گذاشت و به طرف او رفت. روبرویش ایستاد ممکنه کارم یه مقدار طول بکشه اگه دیر کردم تو منتظر نباش و بخواب. به آرامی سرش رو که به مبل تکیه داده بود تکان داد و گفت: - باشه. سعید به طرف او خم شد و دستش رو از بالای سر او به مبل تکیه داد و در حالی که چشم های زیبا و مخمورش برق می زد با مهربانی از او پرسید: - از این که تنها می مونی نمی ترسی که؟ در حالی که سعی می کرد به چشم های طلسم کننده ی سعید نگاه نکنه گفت: - نه، کارت زیاد طول می کشه؟ سعید در حالی که از او فاصله می گرفت گفت: -شاید. من کلید اتاق رو با خودم می برم، تو با خیال راحت بگیر بخواب. شب به بخیر. -شب بخیر. و توی دلش گفت: به خدا می سپارمت. بعد از رفتن سعید مانتوی کوتاه سبز رنگش رو درآورد روسری ساتن سیاهش رو هم از سرش باز کرد. کش سرش رو درآورد و موهای بلند و تاب دارش رو روی شانه های عریانش رها کرد. فقط تاب تنگ و فسفری رنگش با شلوار چین سفید چسب تنش موند. کیش تو اون فصل از سال خیلی گرم بود و با وجود کولر های مجهز تو اتاق های هتل ولی باز هم فضای داخل اتاق نسبتا گرم بود. پرده ی ساتن ضخیم سرمه ای رنگ رو کنار زد و پنجره ی بزرگ رو باز کرد. اتاقشون تو طبقه ی هشتم هتل بود و برای همین قسمت هایی از جزیره ی زیبا و دیدنی کیش رو می تونست از ادامه دارد.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ارسالی اعضا خدایا شکرت برای آنچه از دریچه غیبت عطا فرمودی خدایا شکرت برای روزی های بیحساب فراوانی و آرامش دلهایمان خدایا شکرِ حضورت بر لحظه لحظه های زندگیمان خدایا شکرت برای تک تک سلولهایمان که با نظم در حال کارند خدایا شکرت برای هر دم و بازدمی که میآید و من بنده همیشه غافلم یا نور بر تمامی کالبدهایم بتاب و آنها را پاک کن تا به تو نزدیک تر شوم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88