eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.3هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.7هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
#آرامش همه در خواب به سر میبردن و من محکوم شده بودم به درد و عذاب. نگاهی به ساعت که از یازده هم ر
_چته؟دردت چیه؟چرا اینجوری صدام میکنی؟چی میخوای از من؟ وحشت زده قدمی به عقب برداشت و گفت: _من فق..فقط. محکم به تخت سینه اش کوبیدم و با شدت به عقب پرت شد.نمیخواستم صداشو،صدای لعنتیشو نمیخواستم بنابراین با خشم گفتم: _چرا لال نمیشی؟چرا خفه نمیشی؟ قدمی نزدیک تر شدم و از ترسش قدمی به عقب برداشت. _قصدت چیه؟میگم با من کاری نداشته باش...سعی داری چه غلطی بکنی..با تته پته و ترس گفت: _من چ.. فریاد کشیدم و محکم به ستون کوبیدمش. _جواب منو نمیدی. لال شد و بخاطر درد چشماش پر شد. محکم به ستون چسبیده و با چشمایی که ترس درونش لبخند میزد نگاهم میکرد. دستاش از پشت دور ستون چسبیده و با لبای لرزونش گفت: _م..من کاریتون ندارم که. بی پروا فاصله بینمون رو به صفر رسونده و چونه لرزونش رو بین دستم گرفتم و با حرص گفتم: _هیس..ببر صداتو..ببین منو ،من قاتلم،من هیولام...من وحشیم من آدمکشم..من قرار نیست عوض بشم..حالیته؟من عوض بشو نیستم. قطره اشکی از گوشه چشمش چکید و با لرزش و ناله گفت: _چ..چرا اینجوری میکنید؟ تموم بدنم خشم بود. تموم بدنم یک پارچه خواهان کشتنش بود.استخون فکش رو محکم فشردم و درد توی صورتش اخمی کردم و با غرش همیشگی گفتم: _از من دور باش...ازم فاصله بگیر...از من بترس دختر رضا چون فکر کشتنت هر لحظه توی مغزم قوی تر میشه. قوسی برداشت و همون طور که چونه اش بین دستای من بود با دلنوازی گفت: _منو میکشی جگوار؟ نفسای تندم رو توی صورتش پخش کردم و گفتم: _اگه بزنم به سیم آخر گردنتو میشکنم.و دستام از چونه باریکش به سمت گردنش رفت. بدون هیچ انعطافی انگشتام دور گردنش حلقه زد. "بکشش...حامی بکشش "صدا های توی سرم فقط خواهان نفس بریدنش بود...دریدنش. مقابل صورتش خم شدم و گفتم: _کشتنت تنها چیزی که الان مغزم دستور میده. به زور نفسی کشید و خیره در چشمای به خون نشسته ام با اطمینان گفت: _منو بکش. اصلا توقع این جمله رو نداشتم...اصلا. گردنش رو فشردم و چشماش کمی تنگ شد. با درد گفت: _اگ..اگه من دردم اگه م...من رنجم، خلا..,خلاصم کن. انگشتای دستم برای تیکه پاره کردنش به تکاپو افتاده بود. دو طرف گردنش رو محکم فشردم. به سختی آب دهاش رو بلعید و گردنش زیر دستم مرتعش شد. با خرناس گفتم: _صدات نباشه،نفسات نباشه..گردنتو میشکنم...میکشمت,واقعا میکشمت. نفسش به خس خس افتاد.. چشماش گرد شد و نفساش دیگه یاریش نمیکرد. واقعا در حال مرگ بود اما به زور و نفس بریده گفت: _من...مط...مطمئنم هی...هیولا.. سرفه ای کرد ولی من رهاش نکردم. چشمای اشکیش رو به من دوخت و همون طور که قطره های اشک از چشمش چکیده می شد با زاری گفت: _هیو...هیولا خونمو میخوره..ام...اما...نمی..نمی گیج شدم...ضربه اش کاری بود. نفساش دیگه واقعا تموم شد. چشماش داشت گرد می شد و هر لحظه امکان داشت از بی هوایی بمیره که دستام از دور گردنش جدا شد. با شدت هوا رو به سینه اش کشید و با تقلا شروع به نفس کشیدن کرد. سرفه های بلند و پیاپی کرد تا بتونه راه تنفسیش رو باز کنه. دستش رو روی گردنش گذاشته و مالش می داد. نگاهی به چشماش کردم. من آدم تحت تاثیر قرار گرفتن نبودم...نباید قرار میگرفتم. تا چشمش رو بالا گرفت با تموم جدیتی که سراغ داشتم نگاهش کردم و یخ چشمام رو به سیاهی نگاهش گره زدمو گفتم: _تو مغزت فرو کن اینو...یک بار دیگه نزدیکم بشی,نفستو گرفتم. چشمای وحشت زده اش رو به من بخشید اما من عصبی و خشمگین نگاه گرفته و از پله ها بالا رفتم. لعنتی... بطری آب رو باز کرده و تموم محتویات رو روی صورتم خالی کردم. قطره قطره های آب به صورتم پاچیده و بعد راهی موهای خیس عرقم شد سرم رو با شدت تکون دادم و قطره های آب رو به اطراف پاچیدم. بطری آب رو سمت هالتر پرت کردم. کلاه سویشرتم رو روی سرم کشیدم و آروم از پله های جیم بالا رفتم. ساعت پنج صبح بود و هوا هنوز در گرگ و میش به سر میبرد. خشم و انرژی بی امانی که توی وجودم حس میکردم باعث شده بود خودم رو سمت باشگاه اختصاصیم بکشونم و با ورزش های سنگین کمی خودم رو آروم کنم. یک سکوت دوست داشتنی در عمارت پخش بود و این باعث آروم شدنم می شد. خواستم سمت سالن بالا حرکت کنم که صدای موسیقی بلافاصله برگشتم و به اطراف نگاه دوختم. توهم نبود...صدای موزیک بود. با دقت به اطراف نگاه دوخته و کنکاش گرانه به سالن نگاهی کردم اما صدا از این سالن نبود. نگاهم به درگاه سالن دوم قرار گرفت و به آرومی اون سمت قدم زدم. با هر قدمی که بر می داشتم صدای موسیقی بیشتر به گوشم میخورد. به نرمی و بی سر و صدا در رو باز کردم. تصویر مقابلم یک جنگ نرم بود. موسیقی آرامش بخش در حال پخش؛دخترک ممنوعه روی زمین به حالت مراقبه نشسته و دستاش روی زانوهاش،چشمای درشتش رو بسته موهای فرش رو دور سرش پیچ داده و دقیقا فرق سرش جمع کرده بود. صدای موسیقی در هر نفسش ادغام شده بود. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۳۳﴾ 🔸 در جهان از آن کس که (چون پیغمبران) خلق را به سوی خدا خواند و نیکوکار گردید و گفت که من از تسلیم شوندگان خدایم کدام کس بهتر و نیکو گفتارتر است؟ 🔅 وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴿۳۴﴾ 🔸 و هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست، همیشه بدی (خلق) را به بهترین شیوه (که خیر و نیکی است پاداش ده و) دور کن تا همان کس که گویی با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد. 💭 سوره: فصّلت 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 خدای مهربونم 😍کسی که داره این متنو میخونه بی نهایت هواشو داشته باش! آرزوهای توی دلشو که فقط خودت خبرداری برآورده کن تا از ته دل بخنده💝🙏🤲🌸به وقت ۲۰فروردین تولدت مبارک👏🎁🎂     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 تا میتوانی شاد باش🌸☘️ و از لحظه لحظهٔ زندگی ات لذت ببر ... و خودت باش ؛ خودت حاکم و معیار و قاضیِ کارهای خودت ، خودت همه کارهٔ دنیای خودت ، و انگیزهٔ آرزوهای خودت تو نیاز به تاییدِ هیچکس نداری... 🌸☘️ صبح بخیر دوستان همراه من😍😍😍     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🦋پیشاپیش عید فطر بر شما عزیزان مبارک💐🌷✨     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام وقتتون بخیر اگ میشه سوال منم داخل کانال بذارین کسایی ک تجربه دارن جواب بدن من پسوزیاریس دارم میخام دوستان همراهی کنند و بگن کسی دچارش شده؟و درمان شده بعدش؟ کسی با طب سنتی پیش اومده براش ک درمان بشه؟؟؟من درمان با روش دکتر خیراندیش یک چیزایی دربارش شنیدم میخام ببینم کسی تجربه داره از این روش؟ گلم لطفا این عکسارو👆 هم بزار ک دوستان متوجه بشن پسوریازیس کف پا هست و با پیسی اشتباه نگیرن ❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📝 نمی‌دونم کی نیاز داره اینو بشنوه اما زمان دشمن ماست. زمان مثل ماهی از دست‌های ما لیز می‌خوره و اگه درست خودمون رو در قالب‌های ظالمانه‌اش نچپونیم یهو به خودمون میایم و فقط حسرت کارهای نکرده، جاهای نرفته، حرف‌های نزده و چیزهایی که می‌شد بشن اما نشده برامون می‌مونه‌‌ و حسرت حتی احساسی سخت‌تر از شکسته. اون وقت جوان ما معتقده عید نوروز و فروردین که هیچی و وای چرا اصلا نمی‌گذره، اردیبهشت هم که هوا دو نفره اس و اصلا مگه میشه تمرکز کرد روی چیزی، خرداد هم امتحاناس، سه ماه تابستون هم گرمه و عرق می‌کنیم و نمی‌شه، پاییز هم که پادشاه فصل‌هاست و باید ازش لذت ببریم، زمستون هم افسردگی فصلی داریم و آلودگی هوا و ترافیک زیاد و چشم بهم بزنی عیده. انگار که قراره همیشه جوون بمونیم و همیشه برای همه‌چیز وقت داریم و دنیا منتظر ماست تا یه روزی که تفریح و وقت‌گذرونی و بی‌برنامگی تموم شد، حالا شکوفا بشیم و جهانیان انگشت به دهن بمونن. برعکس بعضیا باید بگم که بدو، دیره، استرس نگیر ولی ول نکن، شل نباش، انرژی و زمانت رو برای هر چیز دم دستی حروم نکن، خودت رو جمع کن و تو رویا زندگی نکن، چیزهایی که میخوای با کار زیاد، هوشمندانه و متمرکز بودن روی هدف‌های مشخص و ممکن به دست میاد و تا همیشه برای رسیدن بهشون وقت نداری. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ 🌾طالع امروز متولدین : برای شما لازم است که نسبت به قبل اجتماعی‌تر باشید. خوشبختانه شما به اعتقادات خود پایبند هستید. و اکنون اگر شما بتوانید این تعصب خود را با یک پیشنهاد با انگیزه اجتماعی ارتباط دهید، حتی امکان دارد که این تعصب شما شدیدتر هم شود. اما شما باید قدری هم محتاط باشید و قبل از اینکه تعهدی را به صورت جدی قبول کنید باید در طول روز چندین بار در موردش فکر کنید. 🌾طالع امروز متولدین : ممکن است شما دوست داشته باشید که رویه خود را تغییر داده و از زندگی‌تان لذت ببرید، اما به نظر می‌رسد دیگران نسبت به شما تصور دیگری در ذهن دارند. اگرچه شما باید سعی کنید که با توجه به برنامه‌هایتان پیش بروید، اما اگر به نقطه‌ای رسیدید که فکر کردید نباید تا اینجا پیش روی می‌کردید نگرانی به خود راه ندهید. فقط چند نفس عمیق کشیده و مرزهایی را که برای خودتان تعیین کرده‌اید را به دیگران نیز بگویید تا از راهی که شما برگزیده‌اید متعجب نشوند. 🌾طالع امروز متولدین : اکنون زمان مناسبی برای تهیه کردن یک فهرست از اهدافتان می‌باشد. هر چیزی که برایتان اهمیت دارد و می‌خواهید بهش برسید را در ذهنتان مجسم کنید. همچنین هدفهای مربوط به شش ماه آینده را هم تجسم کنید. تصورات شما مثل بذرهایی هستند که در ذهنتان کاشته می‌شوند و باید آنها را پرورش دهید تا در آینده شاهد به نتیجه رسیدن آنان باشید. 🍀طالع امروز متولدین : امروز دوست دارید با سرعت زیاد زندگی را پیش ببرید و همه کارها را با شتاب و عجله انجام دهید. اما برعکس، باید آرام باشید و با تمرکز و تامل بیشتری فعالیت های خود را به انجام برسانید. شاید برخی چیزها در هاله ای از ابهام وجود داشته باشند. اما خیلی فکرتان را مشغول نکنید. بیشتر وقت خود را در کنار افردی سپری کنید که علاقه زیادی به آنها دارید. با هم بیرون بروید و از هیجانات زیادی که امروز دارید، استفاده کنید. یا با عشقتان یک فیلم خوب ببینید و یک شب عالی برای خود رقم بزنید. 🍀طالع امروز متولدین : در حالی که شما کارهای عقب افتاده‌ای را که قبلاً از انجام دادنشان طفره رفته‌اید را جبران می‌کنید، لازم است که خیلی با این مسأله راحت برخورد کنید. این اتفاق آنقدر هم که به نظر می‌رسد بد نیست، برای اینکه توجه کردن به مسئولیتهای کاری ناتمام الزاماً شما را از رویاپردازی کردن باز نخواهد داشت. شاید شما امروز آمادگی ریسک کردن را نداشته باشید، اما اگر شما به کارهای ناتمام خود سر و سامانی بدهید، خیلی زودتر از آن چه که فکر می‌کردید وقت آزاد پیدا خواهید کرد. 🍀طالع امروز متولدین : آرام باشید. استراحت کنید. احتمالا امروز کمی عصبی و بی حوصله هستید، اما آرام و ریلکس باشید. لازم نیست خودتان را مجبور کنید که طبق برنامه ریزی کار کنید. اگر خسته هستید، بی خیال همه چیز بشوید و در گوشه ای آرام و ساکت به کارهایی مشغول شوید که دوست دارید. پیش از بیان هر حرفی خوب به آن فکر کنید. امروز باید بیش از همیشه مراقب زبان خود باشید. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#وفا باز هم قدم هاش کندتر شد . انگار پاهاش به اراده ی خودش نبودند .چه روزها و لحظه های خوبی رو توی
با لحن غمگینی گفت: - نمی تونم خاله پردیس، به خدا هیچی از گلوم پایین نمی ره. ولی خاله پردیس ول کن نبود. او به زور شربت رو تا تهش خورد و بعد لیوان رو به دست خاله پردیس داد. دوباره با دستمال کاغذی اشک هاش رو پاک کرد ولی باز هم بعد از پاک کردن صورتش گونه هاش خیس شد. خاله پردیس که دلیل گریه ی بیش از حد و ناراحتیش رو نمی دونست گفت: - وفا جون، همون آقایی که تو خونه اش بودی آوردت این جا؟ چی بود اسمش یادم رفت. آهان سعید، آره آقا سعید رسوندت این جا؟ با شنیدن نام سعید گریه اش شدت گرفته بود، سرش رو تکون داد و گفت: -نه خاله جون، با آژانس اومدم. خاله پردیس متعجب و ناراحت گفت: -وا چه بی فکر و از خدا خواسته، چه طوری دلش اومد تورو تنها بذاره؟ عیبی نداره، اصلا ولش کن، کار خوبی کردی اومدی عزیزم، بالاخره مدت زیادیه که تو خونه اش بودی شاید بنده ی خدا ناراضی بوده و از بودنت توی خونه اش خسته شده بوده،و نمی توانسته چیزی بهت بگه، من خیلی از این قبل ترها منتظرت بودم. اصلا دوست نداشت کسی در مورد سعید اون طوری قضاوت بکنه؟ با همون بغض و گریه گفت: -خاله جون، این طوری حرف نزنین،گناه داره، وقتی اومدم بیچاره آقا سعید اصلا خونه نبود. -یعنی بی خبر اومدی این جا؟ بهش گفته بودی که می خوای بیایی خونه ی خاله ات؟ وفا، کار بدی کردی عزیزم.لااقل باید ازش به خاطر این همه مدتی که توی خونه اش بودی و بهش زحمت داده بودی تشکر می کردی،زشته بدون قدردانی و تشکر و خداحافظی بلند شدی وسایلت رو جمع کردی و اومدی. حالا هم دیر نشده پاشو یه زنگ بهش بزن و پشت تلفن ازش تشکر کن، اصلا تو شمار شو بگیر بده من باهاش حرف بزنم و به خاطر حقی که به گردنت گذاشته ازش سپاس گزاری بکنم. دیگه نمی تونست حتی برای یک دقیقه هم سرپا بایسته،دلش می خواست تنها باشه،با چشم های اشک بارش به خاله پردیس نگاه کرد و گفت: -فعلا خسته ام خاله جون،بذارین برای بعد،اگه اجازه بدین می خوام یه کم استراحت بکنم. خاله پردیس از روی مبل بلند شد و گفت: -چرا که نه عزیز دلم، پاشو بیا بریم تو اتاق من یه کم بخواب، تا تو استراحت بکنی منم برای ناهار یه چیزی درست بکنم، حوصله ی غر زدن محسن رو ندارم .خودت که اخلاقش رو می شناسی،البته بیچاره حقم داره می گه از سال نه ماهش رو سر کاری و به خورد و خوراک و آسایش من نمی رسی لااقل تو این سه ماه تابستان که خونه ای و کاری نداری بهم برس، راستی وفا جون، با پدر بزرگت اینا تماس گرفتی ؟منظورم اینه که بهشون گفتی که داری بر می گردی؟ در حالی که روی تخت دو نفره ی زرشکی دراز می کشید گفت: -نه خاله جون، فعلا باهاشون صحبت نکردم. خاله پردیس چمدان او رو کنار تخت گذاشت و گفت: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ 🍁طالع امروز متولدین : امروز تا می توانید رک و بی پرده حرف بزنید و نظرات واقعی خود را بیان کنید. مسایلی که دیگران باید بدانند را بدون نگران برایشان شرح دهید. اما روی حرف ها و نوع رفتار خود کنترل داشته باشید. قرار نیست کسی را از خودتان برنجانید. فقط حرف های دلتان را با حفظ احتیاط مطرح کنید. اگر کسی با شما مخالفت کرد، سریع واکنش نشان ندهید. انرژی خوب اطرافیان به شما هم انرژی زیادی می دهد، پس در جمع دوستان یا افرادی باشید که مثبت‌نگر و خوش‌بین هستند. 🍁طالع امروز متولدین : خودتان را برای یک روز پرهیجان و پرشتاب آماده کنید. گویا همه چیز با سرعت زیادی در جریان است و این موجب می شود تا اندازه ای کلافه بشوید. اما اگر بتوانید رفتار خود را کنترل کنید، خیلی هم بد و ترسناک نیست و می توانید خیلی راحت از عهده این همه شتاب بر بیایید. در جمع بودن امروز برایتان خیلی سخت است. پس سعی کنید بیشتر تنها و در کنار عشقتان باشید و از آرامش وجود او خود را آرام کنید. 🍁طالع امروز متولدین : امروز با فردی که حوصله زیادی دارید و قابل اعتماد است، حرف بزنید. هر چه در دلتان هست را بگویید و حسابی خود را تخلیه روحی کنید. دوستان نزدیک در این مواقع نعمت هستند. البته شاید خیلی شهامت این کار را نداشته باشید، اما به یاد داشته باشید قضاوت دیگران مهم نیست و شما باید به روش خودتان زندگی کنید. از اینکه از دیگران کمک بگیرید، خجالت نکشید. سوال های ذهنی خود را از شریک عاطفی/ زندگی خود بپرسید و از او بخواهید برای بهبود بیشتر رابطه تان، کمک و همفکری بدهد. ❄️طالع امروز متولدین : از حفاظی که به دور خود ساخته اید خارج شوید و به جنبه ی حساس وجودتان اجازه بدهید خودش را نشان دهد. با وجود اینکه وقتی پای عشق و روابط عاطفی به میان می آید شما احساس آسیب پذیری و عدم امنیت می کنید، نباید اجازه بدهید که این موضوع مانع شما شود و چشمتان را به روی احساسات خود ببندید. شاید فکر کنید که بقیه هیچ مشکلی با احساسات خود ندارند و به هیچ وجه احساس خطر و آسیب پذیری نمی کنند، اما این تفکری غلط است و می توان گفت همه چنین ترس هایی دارند. با شخصی که دوست دارید با خیال راحت در مورد ترس ها و نگرانی های خود صحبت کنید و خیالتان از بابت همه چیز راحت باشد. ❄️طالع امروز متولدین : شما امروز بین اعتقادات خود و عقایدی که بازخوردهای ناراحت کننده به دنبال دارد در جدال هستید. شما دوست ندارید چیزهایی که برایتان مهم هستند را قبول کنید، زیرا اگر شما به عقاید خود وابسته باشید آنها بخشی از شما می‌شوند. خوشبختانه توانایی تحلیل کردن و خونسردی شما می‌تواند بهتان کمک کند در عین حال که نقطه نظرات دیگران را هم قبول می‌کنید، راهی پیدا کنید که بتوانید به عقاید خود نیز پایبند بمانید. ❄️طالع امروز متولدین : امروز این فرصت را دارید تا همهٔ سوتفاهم ها را از میان بردارید و با دیگران رابطه خوبی برقرار کنید. ابرهای کدورت و ابهام امروز برطرف می شوند در جمع دوستان یا اعضای خانواده حاضر شوید و در کنار آنها گفت‌وگوهای شاد داشته باشید. حتی می توانید در مورد موضوعات مهم و جدی با هم حرف بزنید و نظر هم را جویا شوید. امروز بی خیال چت و دنیای مجازی شوید و بیشتر در دنیای واقعی باشید. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 زندگی من.... 💔 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 قسمت ششم به هر بدبختی بود بلیط گرفتیم و راه افتادیم منم که از نصیحتای بابام خسته شده بو
قسمت هفتم دو سه تا اتاق اونجا بود بخاطر همین گفتم به اذر از تو اتاق دوستات بیرون نیا تا فردا از اینجا بریم اونشب دوستای اذر برا ورود نامزد دوستشون جشن گرفته بودن زدند و رقصیدن و نوشیدنی الک لی مصرف کردیم اذر اونشب همه چشمش به اون پسره بود فکر کردم چون روز قبل باهم بحثمون شده بود میخاد لج منو در بیاره  هیچی نگفتم اخر شب بود دیگه خسته شده بودیم هر کی یجا افتاد خوابید منم خوابم برده بود یکدفعه بیدار شدم دیدم وسط پذیراییم بلند شدم برم تواتاقم که دیدم صدای مشکوکی از تواتاق دیگه میاد دورو برمو نگاه کردم دیدم همه هستن جز اذرو اون پسره 💔قلبم یکباره فرو ریخت باورش برام سخت بود که اذر بخاد به من نارو بزنه با سرعت چاقوی بزرگی از توی اشپز خونه برداشتم و نزدیک درب اتاق شدم خنده ریزاذر به گوشم رسید ،دستپاچه شده بودم درب اتاق را باز کردم🙈وای کاش میمردم و این صحنه رو نمیدیدم اذر تو اون پسره لعنتی.... اول اذر منو ندید  م ست عشق بازی بودند تا منو اذر دید مهلت حرف زدن بهش ندادم و دستشو محکم گرفتمو پرتش کردم اون ور اتاق پسره با اون هیکل بهم حمله کرد ،منم که تمام زورم تو دستام جمع شده بود چاقو رو تو شکمش جا کردم اطاق غرق خون شد همه بیدار شدند‌صدای جیغ وداد همسایه ها رو هم بیدار کرد  ،سریع هممون ودستبند زدند و بردن و اون نامرد ناموس دزد هم به بیمارستان منتقل شد من دادگاهی شدم کلی بابای بدبختم دیه داد ومن به دو سال حبس محکوم شدم بماند که بعدها فهمیدم اذر همه قصدش رسیدن به این پسره بوده ومن ساده بابا پولدارو وسیله کرده بادیگاردش باشم و اونو به تهران بع یارش برسونم ...😔ومن همه این مدت بازیچه بودم و خود احمقم بیخبر... روزها هر کدام یک سال میگذشت اما از اذر هیچ خبری نداشتم فقط شنیدم از اون محله رفتن.....اره من خودمو سابقه دار کردم فقط بخاطر یک حماقت بچهگانه تو حبس‌با همه جور ادم رفیق شدم دیگه تو جوونی پیر شده‌بودن ابروی پدرمو تو فامیل و در همسایه برده بودم واز اینده خودم بیخبر😭😭 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 زندگی من.... 💔 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
قسمت هفتم دو سه تا اتاق اونجا بود بخاطر همین گفتم به اذر از تو اتاق دوستات بیرون نیا تا فردا از این
قسمت هشتم /نامه‌بهنام خیلی دردناک بود همه لحظات سخت زندان رو برام نوشته بود و در اخر یاداور شده بود که این عادت سیگار کشیدن را هم از زندان به یادگار اورده نمیدونم با خودم چند چند بودم نمیدونم چرا قلم برداشتم وجواب نامشو دادم نمیدونم چرا  فکر میکردم من الان میتونم قهرمان داستان بهنام باشم ولی مطمعن هستم اگه عقل العانمو میداشتم هیچ وقت همچین غلطی نمیکردم الکی الکی جوون مردمو به خودم وابسته کردم کل نامه من یک شعر قدیمی بود(...نامتو خوندم خوب من! اشکی چکوندم خوب من .....! یه لحظه بردم خودمو  جای تونشوندن خوب من...!نوشته بودی غمته😔غصه خوری عادتته... عشق به دادت برسه یه قلب عاشق بسته ،❤️نوشته بودی روزگار چنگی به دل نمیزنه تو اسمون عاشقی پرنده پر نمیزنه نوشته بودی .....چرا گله داری از همه‌فاصله داری از همه در خونه ی عشق وبزن همدله عاشقا بشو با قلبی پاک وبیریا همسایه خدا بشو نمیمونه اینجور روزگار باز دوباره بهار میاد دوباره‌این چرخ فلک با من و تو کنار میاد .با منو تو کنار میا❤️کاغذ نام رو تا زدم ولاش چند تا گل یاس گذاشتم وغروب که دوباره برای دوشیدن گاومون رفتم تو یک فرصت مناسب گذاشتمش لای کتاب 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام دوستان درمورد میگن ک باید استراحت کنی و راحت باشی،من شب اول عروسیم چون با مادرشوهرم تو یه خونه زندگی میکردیم رفتن خونه برادرشوهرم ک طبقه بالا همون ساختمون بود ساعت۴صبح برگشت خونه که تمیزکاری کنه 😐😐😐ماهم در حال انجام عملیات🙈 در اتاقمونم تا نصفه باز بود شوهرم خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت و درو بست، خلاصه تا هوا روشن شد سروصدا کرد اخرشم بیدار شدیم اول همسری رفت حموم بعدش من که میخاستم برم گف لباسای خودت و شوهرتم بشور من زن برای پسر نگرفتم لباساشم بشورم 😳😳با اینکه لباسشوییم دارن ،خلاصه من روز بعد از شب زفاف یه عالمه لباس شستم و مهمون میومد همش من ظرف میشستم و پذیرایی میکردم با اینک شب زفاف سختیم داشتم بخاطر خجالتی و کم روییم کلا از اشنایی تا عروسی دوماه طول کشید همسریم یه ماهش سرکار بود 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون نماز روزه هات قبول حق باشه گلم میخام عجیب ترین کادویی ک من تو زندگیم گرفتمو بگم 😅دوران دانشجوییم بود از ۴تااز هم کلاسیهام ک رفیقمم حساب میشدن برای تولدم ۴تایی باهم پول گذاشته بودن ازین گوی های شیشه ای ک اون زمان ۱۵هزارتومن بود برام خریدن 😐😐خیلی بهم برخورد آخه ۴نفری باهم میشد نفری ۳۷۰۰تومن پول گذاشته بودن واقعن زحمت کشیده بودن😅ی چیپس میخریدن بهتر بود 😂 من همیشه برای اونا چیزای گرون و شیک مثله وسایلی ک برای خودم میخریدم برای اونامیخریدم و کادو میدادم ک کاش نمیخریدم براشون😅خواستم ب خانوما بگم ک قدر محبتا و خوبیاتونو بدونید الکی خرج آدمای بی ارزش نکنید ❤ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 زندگی من.... 💔 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
قسمت هشتم /نامه‌بهنام خیلی دردناک بود همه لحظات سخت زندان رو برام نوشته بود و در اخر یاداور شده بو
قسمت نهم روزها از پی هم میگذشتند ومن کم کم احساس میکردم به بهنام وابسته تر میشوم و بیشتر با روحیاتش اشنا میشوم وجالب تر از همه اینکه من و بهنام یکبار هم با هم حرف نزدیم فقط و فقط بین ما نامه بود که از طریق کتاب شعر بین ما ردو بدل میشد او هر روز از غصهایش مینوشت ومن مثل یک خواهر دلداریش میدادم از همون اول خودم را خواهرش میدانستم یا یک دوست صمیمی کم کم متوجه شدم بهنام اعتیاد به مواد هم دارد وخانوادهاش از ان بیخبر بودند انقدر مهرش به دلم افتاده بود که براش نوشتم من از فردا لب به غذا نمیزنم و اعتصاب غذا میکنم تا تو اعتیاد را ترک کنی ...اول باورش نشد اما شبها که مادرم میگفت مادر زودتر بیا بریم خونه افطار کنی باورش شد  دوشیدن گاو که تموم میشد یک سیب سرخ یا یک شاخه انگور برام میگذاشت لب تخت تا من بردارم وبا میوهایی که او داده افطار کنم❤️❤️❤️بزور به مادرم میگفت یک چایی دودی بخورین بعد برین (تو پرانتز بگم که باباش تو باغ براش گاوداری درست کردویک خونه مجردی)و خوشحال بود که پسرش مثل روزای اول بی رقبت نیست وداره با علاقه گاوداری رو میچرخونه غافل از اینکه اونی که اونو پابست باغ و گاوداری کرده بود دختر باغبونش است🍎 کم‌کم بهنام رنگ وروش داشت بهتر میشد ومنم‌داشت‌باورم میشد که اون ترک کرده یکسالی‌گذشت تا‌ بهنام یک بار تو نامش نوشت فکر میکنه بهترین کسی که میتونه تو زندگی‌خوشبختش کنه فقط منم واز من تو نامه خواستگاری کرد ومن کج خیال هم با افکار بچگانه به خواستگاریش جواب مثبت دادم به خیالم همه چی‌رویایی و همه‌چی شعر وقصه است بی انکه یک لحظه فکر کنم راهی که پیش گرفتم راهییست که برای همه دوروبریام دردسر ساز میشه من اونروز ها تو خیالاتم داشتم رویای با بهنام بودن را به تصویر میکشیدم یک روز برام نوشته بود به خالهام جریانو گفتم اونم موافقت کرده با مامانم حرف بزنه  یک روز نوشت امروز مادرمو راضی کردم بابابام حرف بزنه هر چی بهنام بیشتر پیش میرفت من بیشتر ترس ورم میداشت که عاقبت این کار چه میشود قرار شد وقتی باباشو راضی کرد باباش در مورد من با مادرم حرف بزند ومادرم هیچ وقت نفهمد که ما خودمون با هم هماهنگ کردیم.بلاخره رسید اونروزی که کاش هیچ وقت نمیرسید 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
قسمت نهم روزها از پی هم میگذشتند ومن کم کم احساس میکردم به بهنام وابسته تر میشوم و بیشتر با روحیاتش
قسمت دهم اونروز من خونه بودم وطبق معمول مادرم باغ بود یکدفعه دیدم وسط روز مادرم اومد خونه منو کشید کنار رنگ به رو نداشت فشارش انگار افتاده بود تو چشمای مثل اهوش که توی زندگی با بابام داشت پیر میشد غمی بزرگ دیدم ترس همه وجودم را گرفت  مادرم با بغضی در گلو گفت مریم جان تو با بهنام سر وسری داشتی؟از ترس مادرم داشتم قالب تهی میکردم گفتم نه ....!فقط گفتم نه و برای همیشه ساکت شدم  مادرم ادامه داد دیگه حق نداری بیای باغ 😭صاحب باغ گفته یک شیر دوش برقی میگیرم دیگه دخترت حق نداره بیاد باغ مادرم گریه اش گرفته بود گفت به حق این قبله زنش چادر منو سرش کنه ،منظور حرف مادر و نفهمیدم ‌مادر دیگه با من حرف نزد واز اون شب دیگه من برا هیچ موردی حق رفتن به باغ و نداشتم چه روزای طاقت  فرسایی بود حس معتادی را داشتم که داشت ترک میکردم ساعت گاو دوشیدن که مادر منو با خودش نمیبرد همه بدنم درد میگرفت سرمو میکردم زبر‌پتو و بیصدا اشک میریختم😢💔💔یک ماهی گذشت ومن بیخبر‌از بهنام بودم تا یک روز کتاب شعر بهنام رو دست داداشم دیدم که اورده خونه قلبم داشت از سینه ام بیرون میزد خودمو خونسرد گرفتم و گفتم این کتاب چیه؟ گفت هیچی بهنام گفت کتاب قشنگیه ببر خونه بخون 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 هدفِ اصلی آن است که در زندگی ، احساسِ عشق و آرامش و لذت کنی ... پس هر آنچه را که به تو احساسِ عش و لذت می بخشد ، دنبال کن ... جک_كانفيلد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88