eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.5هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4.2هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام خسته نباشید یاس عزیزم ممنون بابت کانال خوبت ک همه خواهرا جمع میشیم ازتجربیات هم استفاده میکنیم ...🙏من ۲۸ سالمه ۳ تابچه دارم پریودی هام همیشه منظم ولی این ماه دوهفته گذشته ازموعدش پریود نشدم رازیانه تخم شوید هم خوردم نشدم بیبی زدم منفی بودخداروشکرالبته قبل بیبی کلی گریه کردم میترسیدم باردارباشم خداروشکرمنفی بود ممنون میشم اگه تجربه ای دارین بگین چیکارکنم بچه کوچیک دارم نمیتونم دکتر برم اونم باز کلی ازمایش سنومینویسه ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه زیبا و کوتاه گلاب.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#گلاب .۷۶ _پسر خوب و خوش قد و بالاییه از چیزی کم نداره نگران نباشین . نجابت داره و با حجب و حیاس
۷۷ فرخ لقا یک قدم رفت عقب که نگاه تیر ایرج رفت طرفش _میخواستی زن من و بزنی!!!؟ فرخ لقابا گریه گفت +مگه نشنیدی حرفاشو _شنیدم اما اول حرفای تورو شنیدم!! فرخ لقا با بهت گفت: _الان داری طرف این زنیکه بی سر و پارو میگیری +فخری ..بار اخرت باشه اسم زن من و میاری گلبانو زنمه زنم!! _ اون زنت نیست صی*ه اته +مشکلت اینه همین فردا صی*ه اش و فسخ میکنم عقدش میکنم سکوت تو فضای اتاق ایجاد شد و هممون متعجب و شوکه شده به ایرج که با عصبانیت با فرخ لقا حرف میزد نگاه میکردیم . فرخ لقا به نفس نفس افتاده بود. ماهجانجان بلند شد و گفت _ تمومش کنین . فرخ لقا نگاه خیسشو کشوند طرف ماهجانجان + گلبانو هر کی که بوده الان زن اربابه فرخ لقا احترامش واجبه . گلبانو توهم مواظب حرف زدنت باش فرخ لقا زن ارباب و مادر وارثشه! مامان لب گزید و زیر لب گفت _چشم ماهجانجان همیشه عاشق این سیاست مامان بودم . میدونستم الان داره تو دلش همه رو فحش کش میکنه ... مامان از جاش بلند شد + با اجازتون من و دخترام بریم ماهجانجان سری تکون داد _برین استراحت کنین صبح زود باید پاشین کلی کار داریم .گلاب + بله ماهجانجان _ ارایشگر صبح زود میاد... همه جمع میشن برای مراسم اصلاح و ارایشت اماده باشی دختر خواب الود نباشی باز، پاشو اب بزن به صورتت صبحانه بخور لباس مرتب بپوش دوست و اشنا و غریبه همه هستن + چشم _ چشمت بی بلا دختر مامان زیر لب گفت +شب بخیر _عاقبتتون بخیر از اتاق زدیم بیرون صدای فرخ لقا بلند شد مامان دست گلبهار گرفت و کشید _واینستا میخوای وایستی به چرت و پرتاش گوش بدی؟ صورت گلبهار به شدت تو هم رفته بود .میدونستم دلش گرفته و الان چقدر ناراحته وارد اتاق که شدیم دیگه نتونست تحمل کنه و اشکاش ریخت رو صورتش مامان اخماشو کشید تو هم و گفت + چرا گریه میکنی به جای گلبهار من جواب دادم _حتما برای حرفای فرخ لقا + الان پریزاد باید گریه کنه نه تو .دختر هم برو ورو داری هم قیافه هزار ماشالله اصلا نیاز به تعریف و تمجیدم نیست که برو تو اینه خودتوببین صورتت مثله ماهه . خاستگارم که چند تا داشتی خودتم خبر داشتی اونی که نپسندیده خودت بودی.. دیگه گریه کردنت واسه چیه؟ اشکاشو پاک کرد و گفت +برای این نیست _ برای چیه پس؟ +هیچی فقط دلم گرفته مامان اخماشو کشید توهم و چشم غره ای بهش رفت جا انداختیم و دراز کشیدیم نیم ساعتی نگذشته بود که ضربه ای به در خورد و صدای خان بلند شد سر جامون نشستیم سریع که در باز شد و خان اومد تو _گلبانو + جانم _ بیا اتاق من امشب بزار دخترا راحت باشن لبخندی رو لبم نشست... ❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🌸 نماز حاجت روز پنجشنبه 🌸 👈توصیه موکد آیت‌الله بهجت قدس‌سره به اطرافیان جهت خواندن این نماز 👈آیت‌الله بهجت قدس‌سره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز حاجت روز پنجشنبه توصیه می‌کردند و می‌فرمودند: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای برای او می‌رسید». 🍃پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود می‌شود؛ نزول باران را بخواهد به‌یقین باران نازل می‌شود؛ همانا هیچ‌چیز مانع میان او و خداوند نیست؛ خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب می‌کند. 🔰شیوه خواندن نماز از کتاب جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس: 👈چهار رکعت (دو نماز دورکعتی) 👈در رکعت اول بعد از حمد ۱۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت چهارم  بعد از حمد ۴۱ بار سورۀ توحید 👈بعد از سلام نماز دوم ۵۱ بار سورۀ توحید 👈۵۱ بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند 👈و سپس به سجده برود و ۱۰۰ بار «یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. 🌸 خیلی ها از این نماز حاجت گرفتند... اگر حاجت خاصی دارید، حتما این دستورالعمل رو انجام بدید، ان شاءالله حاجت می گیرید. 📚برگرفته از کتاب بهجت الدعا، ص٣٨٠ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حرفهای ویداجونم♥️ ✅سلام یاس جونی من بازاومدم چندتاتوصیه بهداشتی دارم سعی کنیدهمیشه هفته ای دویاسه باراز ژل بانوان استفاده کنید تاثیرشودیدم. من هرشب یاهروقت ک آرایش نداشته باشم گلاب میزنم ب صورتم خیلی خوبه همیشه تخم مرغ ک میشکنم اون سفیده ای ک روپوستش میمونه رومیمالم صورتموبعد ۱۰ دیقه میشورم. ب لبامم نارگیل زیاد میزنم من برعکس پوست صورتم پوست بدنم خشکه روغن نارگیل معجزه میکنه. بازم ببخشید مزاحم شدم امیدوارم نتیجه داشته باشه🌸🌸 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💖😍عاشق آدمهایی باشین که به شما هدیه های گرون میدن مثل زمان،وفاداری ،صداقت عشق 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
.#رسوایی ساعت دو و نیم بود که آش رشته ی پشت پای توران خانم آماده شد. ظرف های یک بار مصرف را عل
عماد که دستانش را ستون کرده بود و پیشانی اش را به آن تکیه داده بود، کمی صورتش را مایل کرد . -میاد که چی بشه؟ مگه تازه خبردار شده که رگ غیرتش باد کنه؟ استکان را مقابلش گذاشتم و بدون آن که عمران را نگاه کنم، عزم رفتن کردم که غرید : -یچی بده بخورم گشنمه . پشت به او لبخندی روی لب هایم نشست . از بی توجهی ام عصبی شده بود . -رگ غیرتش باد نکرده، داره میاد با علی حرف بزنه دست و پای تو رو جمع کنه از زندگیش . با کوبیده شدن استکان به میز و بلند شدن بی هوای عماد، به عقب چرخیدم . -غلط کرده مگه بچه دوسالم بیاد چغولی کنه، بهش زنگ بزن بگو اینورا پیداش بشه ... فحش رکیکی که داده بود را حتی نمی توانستم به زبان بیاورم. ملاقه را داخل قابلمه بازگرداندم تا هر چه زودتر از میان آشوب شان فرار کنم اما صدای آیفون در خانه پیچید . عمران با شنیدن صدا از جا برخواست و دست دور بازوی عماد که با آن حال خراب برای دعوا کردن می رفت انداخت . -رم نکن حالا اینجا بتمرگ ببینم خودم میتونم تلاش کنم . عماد گوشش بدهکار نبود با وجود ضعف بدنش هنوز زور کمی داشت که دست عمران راپس زد . -تلاش کنی که چی؟ تو هنوز به اون یارو بها می دی؟ اونم بخاطر این که باشگاهتو نندازه سرت؟ مربی قحطه؟ گفت و بی آن که منتظر جوابی باشد به سدی در رفت . با لگد عصبی عمران به صندلی و فریادش ا ز خشم، به اجاق گاز چسبیدم . جلوی این دو برادر را فقط خدا می توانست بگیرد، پشت سر عمران سریع بیرون رفتم . مردی با قد کمی کوتاه اما بدنی ورزیده با ابروهایی در هم گره خورده یقه ی عماد را گرفته بود و حرف های درشت بارش می کرد. علی سعی در آرام کردنش داشت اما یکه تازی های عماد اجازه ی همچین کاری را نمی داد . -تو خبر نداشتی؟ خبر نداشتی من در به در خواهرت بودم؟ مردی که علی او را احسان صدا می زد . همانی بودکه عمران از آمدنش گفته بود؟ جسور و نترس بود که با آن جثه ی کوچکش، تلخی می کرد. خیلی تلخ آن قدر که عماد نتوانست خوددار باشد و علی نیز نتوانست کاری از پیش ببرد . -خواهرم و میدادم دست پسری که عموش پشتش نباشه شلوارشم نمی تونه بالا بکشه؟ خودم چندبار دیدم تو از کلانتری‌ها کشیدت بیرون، من جنازه ی خواهرمم به بی آبرویی مثل تو نمی دادم . گفت و حاصل گفته های گزنده اش شد همان کله ای که عماد بی هوا با سرش به دماغ او کوبید و مرد روی زمین پرت شد مادر سمیرا و کبری خانم حیرت زده اوضاع را تماشا می کردند و من و سمیرا بی تفاوت منتظر اتمام ماجرا بودیم. از این بزن و بکوب ها در این خانواده کم ندیده بودیم . -آب بکش دهنتو مرتیکه همون اسم پدر من می تونست سر بلندتون کنه، خواهرتو انداختی پیش یه پسر الکی خوش و برا من شعر آبرو میخونی؟ کدوم آبرو خبر داری... با به عقب کشیده شدنش توسط عمران و سد شدن علی جلوی عمادی که دیگر مرد را کتک نمی زد، حرف هایش ناتمام ماند. همان یک ضربه اش کاری بود و مرد روی زمین افتاده بود . علی روی دو پا کنار مرد نشست . -آقا احسان حالت خوبه؟ با کمک علی از جا برخاست و همان که عمران را در حال آرام کردن عماد دید، باز هم زبان گشود . -خبر چی دارم؟ همه مثل تو پروندشون سیاه نیست دفعه ی بعد اسم خواهر منو به زبونت بیاری، ازت نمی گذرم . عماد دستش را از دست عمران بیرون کشید . -چه گ...هی می خوری مثلا؟ بیا جلو ببینم ! صدای داد و بیدادشان حیاط را گرفته بود. عمران برادرش را به عقب روانه کرد و خودش مرد را به سوی در خانه هدایت کرد . -بیا احسان آخه مگه بهت نگفتم نیا خودم حلش کنم به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✨﷽✨الهی به امیدتو 🌸✨یک شنبه خودرا معطر کنید 🌺✨به عطر دل نشین صلوات 🌸✨اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ 🌺✨وَّ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌   🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️🌸🌿دلت که گرفت ، کارت که گیر کرد ، ناراحت که بودی ، اگه همه ی در ها به روت بسته بود ، تنها راه باز شدن آن درها یک چیزه ، دعای مادرت❤️ از تفکرات یا سنتی بودن مادرت ناراحت نشو اون دوستت داره و عاشقته برای سلامتی مادرت بنویس " خدایا سپاس از رحمتت " روح مادران آسمانی شاد ، یه ظرف آب بردار برو سر مزار مادرت و بشورش و یه فاتحه براش بخون.تا میتونی گریه کن و ازش طلب دعا کن ، اون میبینه تورو و هواتو داره رفیق😍 نشر از تو ❤️     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88