eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
**🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ دلم بَهانه ی تو را دارد ... تو می دانی بَهانه چیست ... بَهانه هَمان است که شَب ها خواب ... از چَشم من میدُزدد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌼🍃 ❓ باعرض سلام وخسته نباشی خدمت یاس خانم عزیز وممنون از کانال خوبتون من تقریبا یکساله که عضو کانالتون هستم خواستم بپرسم آیا تا حالا کسی از ابر دارو استفاده کرده نتییجه گرفته برا پسرم که مریضه میخوام ممنون میشم اگه جوابمو بدید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸 قربون کبوترای حرمت امام رضا علیه‌السلام قربون این همه لطف و کرمت امام رضا علیه‌السلام 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❓ سلام خانم یاس وممنون از کانال خوبتون میخواستم یه مشکل را براتون بگم وراهنمایی از دوستان بگیرم یه پسر دارم که البته بگم سه تا پسر دارم ولی مشکل این پسر من هست که ۳۲ساله است وبا وجود این که ۳۲سال سن از خدا گرفته اما مسئولیت پذیر نیست ومن همچنان نگرانش هستم هر چی میخوام بی خیالش بشم وبه حال خودش بگذارم نمی تونم از شما اعضا متشکرم وممنون از راهنمایی هاتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍂🍃 ... سلام یاس جان از خیانت کردن نگو که بیسا سال زندگی من به نابودی کشیده شد شوهرم از سر سفره عقد فهمیدم با زنها در ارتباط هستش گفت درست میشه دوست دخترم هام هستن باورنمکنند ازدواج کردم من چون شوهرم رو دوست داشتم گدشت کردم‌تا یه سال بعداز عروسیم بازم خیانت کردنش رو دیدم شغل شوهرم فروشندگی مانتو بود دیکه کم‌ کم فهمیدم شوهرم با چندتا زن در ارتباط هستش پسرم به دنیا اومد بازم درست نشد خودکشی کردم درست نشد دخترم به دنیا اومد بازم درست نشد نمیتونستم طلاق بگیرم چون خانواده ام قبول نداشت وصع مالی شوهرم عالی بود خیلی هم خوشگل و خوشتپ بود برای همین همه زنها یعنی اکثر زنها نه نمگفت بهش تا اینکه منم از این همه خیانت خسته شدم یه روزی زدم به سیم آخر و با یه آقای رفیق شدم با داشتن پسر ۱۰ ساله و دختر ۴ ساله اما واقعا دیگه از شوهرم بدم اومده بود بهم اهمیت نمیداد همش کتک و فحش نثارم میشد از رفاقت من اون آقا ۳ سال گذشت شوهرم متوجه شد زندگیم برام شد جهنم پسرم فهمید کل خانواده ها مون فهمیدن ابرو من به خاطر انتقام از شوهرم رفت آلان خیلی پشیمونم ای کاش هرگرتن به این کار نمیزدم اما یه درس عبرتی برای شوهرم شد که الان دیگه با زنی در ارتباط نیست این وسط فقط ابرو من رفت و بی حرمت شدم پیش کل فامیل 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ ✍چیزهایی که هر مسلمان باید بدونه: 🌹خواندن سوره ملک قبل از خواب شما را از عذاب قبر نجات می‌ده 🌹خواندن آیت الکرسی بعد از نماز جنتی شدن شما را تضمین میکنه 🌹با خواندن صد مرتبه ذکر سبحان الله در روز تمام گناهان شما بخشیده می‌شه ... مــ ــنابع : ملک ->کتاب الدعوات ص۲۷۹-کتاب تفسیر البرهان جلد۵ ص۴۳۳ ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
20.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
**🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ 👌✅ یاس جانم اینو بزار شاید تلنگر شد برای یکی که از سر جهل وارد زندگی کسی شده 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
رسوایی دندان هایم را روی هم می فشردم و بزاقم را قورت می دادم. آقا بهروز کلافه و نالان بود که ب
باز هم لب هایم لرزید؛ یعنی تمام مدت بیدار بود و تحویلم نمی گرفت؟ ! بی آن که چیزی بگویم بیرون رفتم. علی و سمیرا دور میز نشسته بودند و با دیدنم علی متعجب پشت سرم را نگاه کرد . -عمران نمیاد؟ شانه ای بالا انداختم . -نه گفت نمی خوره . آن ها پی برده بودند چیزی این میان لنگ می زد. صندلی را عقب کشیدم و بی میل به غذایی که سمیرا مقابلم گذاشته بود، نگاه کردم. قورمه سبزی ! با غذایم بازی می کردم و تمام فکرم پیش عمران بود از من ناراحت بود یا بخاطر آن دختر حالش آن گونه دگرگون بود؟ ! با غذایم بازی می کردم و هر چند لحظه یک بار نفسم را با آه بیرون می دادم. این مرض جدید هم دردی روی دردهایم شده بود. خودم با او قهر بودم و بی توجهی او مرا آزار می داد؟ ! یک روان درمانی حسابی نیاز داشتم . با صدای زنگ تلفن علی برای بار دوم سرم را بالا آوردم. زن و شوهر کنار هم نشسته بودند و گوشی علی وسط میز بود . بی آن که پاسخی بدهد، تماس را بی صدا کرد. کنجکاوانه نگاهم به صفحه ی گوشی کشیده شد . "تقوی" مگر چند فامیلی متفاوت در این شهر که همگیشان بومی بودند پیدا می شد افکاری مته وار مغزم را به کار گرفته بودند. تقوی مریم تقوی... دوستی که دشمن شده بود و بعد از آن که موفق نشده بود عمران را به جانم بیندازد به خانواده اش روی آورده بود. هر چه تلاش کردم نتوانستم جلوی زبانم را بگیریم و رو به علی کردم . -ببخشید اون کسی که بهتون زنگ میزنه خانومه؟ بهت زده نگاهم کرد. حق داشت بدترین شروع را داشتم، بی مقدمه و پیش زمینه ای سوالم را پرسیده بودم . سمیرا خندان گفت: بهار خوبی؟ وقت توضیح دادن به او را نداشتم . علی به وضوح از حالت هایم، اضطراب و دست پاچگی را خوانده بود که به کمکم آمد . دستانش را در هم گره کرد و لبخندی زد. خو ب بلد بود که آرامش را به طرف مقابلش ببخشد . -بله خانم هستن. یکی از مریضامه، مشکلی پیش اومده؟ -اسمش مریمه؟ علی جدی تر شد و لبخندی که روی لب هایش نشسته بود، پر کشید . -می شناسیدش؟ پس حدسم درست بود. مریم قرار بود این بار چه کند؟ ! با زنگ دوباره ی گوشی، نفسم را با شدت از بینی بیرون دادم . -میشه من باهاش حرف بزنم؟ لطفاً علی که بی خبر از همه چیز بود، گوشی اش را روی میز به سویم جلو داد . -مطمینید همون کسیه که شما می شناسید؟ در حالی که پر شال را روی شانه ام می انداختم با دست دیگرم گوشی را چنگ زدم . -این شهر تقوی نداره، جز یه خانواده که اونام یه دختر به اسم مریم دارن . اهمیتی به آن ها که با چشمان درشت شده نگاهم می کردند، ندادم و با گام هایی بلند از آشپزخانه بیرون رفتم. قبل از آن که تماس قطع شود گوشی را جواب دادم. نفس نفس می زدم، دمی عمیق گرفتم که صدایش در گوشم پیچید . -الو سالم علی آقا؟ لب هایم از شدت حرص خشک شده بودند و دست و پایم می لرزید . -فکر نمیکنی داری زیاده روی می کنی؟ می توانستم احساس کنم چقدر جا خورده بود، او انتظار آن که صدای مرا بشنود نداشت . -بهار ! بودن در کنار عمران و استبدادش به دردم خورده بود. اخم هایم را چنان در هم بود که گویی که مریم از پشت گوشی مرا می دید . -آره بهارم همونی که صد بار بعد اون پیامت زنگ زدم اما جواب ندادی . به خودش آمده بود و شده بود همان مریم بی ادبی که دهانش چاکی نداشت به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برای چالش خیانت.... 🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برای چالش خیانت.... 🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام عزیزم .در مورد چالش خیانتتون .منم بهم خیانت شده . شوهر من از اون دست آدما هست که تنوع طلبه .از اول زندگی به من خیانت کرد.واوایل من همیشه دنبال این بودم که مچش وبگیرم .برای همین همیشه تو خونمون دعوابود و همیشه هم بحث طلاق از طرف من گفته می شد .اون حتی یک بار هم حرف طلاق ونزده .وقتی بچه هام 1و6ساله بودند یه دعوای حسابی با شوهرم کردم و تصمیم جدی برای رفتن گرفتم.به دختر 6سالم گفتم مامانی میای باهم بریم بدون بابا باهم زندگی کنیم .گفت بابا دلش برام تنگ میشه .بهش گفتم منم دلم برات تنگ میشه .زودی رفت تو اتاق ونقاشی کشید و اومد به من داد و گفت .بیا مامانی من عکس خودم وکشیدم .هر وقت دلت تنگ شد به نقاشیم نگاه کن . اونجا فهمیدم که دخترام بدون پدرشون نمیتونن باشند ومنم بدون دخترام نمیتونم . تصمیم گرفتم به جای عوض کردن شوهرم از خودم شروع کنم.خودم عوض شدم .دیگه بهش گیر نمی‌دادم واز نظر جنسی تامینش کردم و تو گروه( ملکه. زندگی خودت باش )عضو شدم ودیدم که واقعا خودم مقصر اصلی دعواها بودم .بااینکه خیلی سخت بود ولی از پسش بر اومدم والان شوهرم به قول معروف غلام حلقه به گوشم شده .همه حرف هاشو به من میزنه.حتی همکارهای خانمش هم که زنگ می‌زنند و صحبت می‌کنه سعی میکنم عکس العمل خاصی نشون ندم .واون خودش همه چیزو بهم میگه . وخودم از آرامشی که اولا شوهرم ودوما بچه های نازنینم و همچنین زندگیم داره ،دارم لذت میبرم. خواستم به خانم های عزیز بگم خواستن توانستن است .اگه می‌خواین شوهرتون رو تغییر بدین اول خودتون تغیر کنید . 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88