eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.9هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی کشیدم. بوی تنش لذت بخش بود، کودکی بود عالم بی دردی، چه راحت بی توجه به همه چیز در رویایش
بالاخره او نیز تکانی به خودش داد و هر دو بی توجه به حرف هایی که ممکن بود در جمع پشت سرمان بزنند، شاممان را دونفره و بدور از آن جمع خوردیم . استکان چای را روی میز گذاشتم که دستم را گرفت و به سوی خودش کشید . -فردا از این جا میریم، باز کن سگرمه هاتو . برایش مهم بود؟! دلم پرسیدن می خواست اما مهر سکوت به لب هایم زدم همان یک بار که از حسش پرسیدم برای هفت پشتم بس بود . خرده کاری های آشپزخانه را جمع می کردم. مهمان ها تک به تک خداحافظی می کردند و می رفتند. پذیرایی تقریباً خالی شده بود که علی داخل آشپزخانه آمد . -عمران حداقل پاشو بیا عموی خانومتو بدرقه کن زشته اینجا نشستی . عمران که روی صندلی لم داده بود و پاهایش را روی صندلی کناری اش دراز کرده بود، از روی شانه به علی نگاه انداخت . -چرا داداش؟ مگه کسی سراغم و گرفته زشت باشه؟ من کی تا حالا بود و نبودم تو این خونه مهم بوده الان باشه؟ با هر کلمه اش تن صدایش بالا و بالاتر می رفت . علی دست پاچه انگشت اشاره ا ش را روی دماغش گذاشت . -هیس! آروم زشته . عمران بلند شد و گوشی اش را روی میز انداخت چیش زشته برادر من، حقیقت تلخه . عمو و خانواده اش وسط پذیرایی ایستاده بودند. دست کش ها را روی سینک گذاشتم و علی و عمران را پشت سر گذاشتم و به طرف عمو رفتم . تنها کسی که منتظر م بود . با رسیدنم دستم را در دستش گرفت . -عمو جان کاری نداری؟ داشتم، این دست و آن دست کردنم را که دید دست روی شانه ام گذاشت و همراه خودش به سمت خروجی هدایت کرد . آقا بهروز با عباس صحبت می کرد و زن عمو و عروسش هم با کبری خانم مشغول بودند . توران خانم نیز با محیا خاله ی سمیرا و مادرش در حال صحبت بود . -چیزی شده بهار؟ بعد از مطمئن شدن از بسته بودن در گفتم: داداشم اینا چرا نیومدن عمو؟ دست روی دلش گذاشته بودم که لحنش کمی تند شد . -پسره ی احمق آبرو برام نذاشته، میگه الا و بلا که نمیارم، زنمه اختیارشو دارم نمی خوام بره خونه ی پدرش . ناباور عمو و حرف هایش را نظاره می کردم. باز هم بهزاد رگ دیوانگی اش بالا آمده بودبیچاره آرزو دلم برایش می سوخت، تحمل بهزاد دشوار بود . -الان چی میشه؟ یعنی دیگه نمی خواد بزاره آرزو بیاد اینجا؟ عمو کلافه وار دستی میان محاسنش کشید . -چی بگم عمو جان یه هفتست دارم باهاش حرف میزنم افتاده روی دنده ی لج و میگه الا و بلا که نمیخوام . ادامه ی حرف هایمان با آمدن بقیه نصفه باقی ماند. چیزی از بدرقه عمو و خانواده اش نفهمیدم. تمام هوش و حواسم در پی بهزاد بود . خدا خودش بخیر می کرد. بوی خوشی از این ماجرا به مشامم نمی رسید . مادر و خاله ی سمیرا تنها بازمانده از سیل آن مهمان های پر هیاهو بودند . در آشپزخانه ماندم و رخی برای خداحافظی با آن ها نشان ندادم. از پچ پچ های توران خانم با عماد حس خوبی نداشتم و به محض آن که علی برای بردن مادر زنش از خانه بیرون رفت، فیتیله ی نیرنگ توران خانم روشن شد . -دیدی دخترمو نیاورد، حالا کبری جان تو هی بگو دندون رو جیگر بزار. آبروم رفت همه سراغ آرزو رو می گرفتن، چجوری بهشون می گفتم که جگرگوشمو دو ماهه ندیدم . عمران سرش را بالا آورد . -دوماه! یعنی چی؟ عماد از آن سو هیزم به آتش فتنه اضافه کرد . -رفتم دنبالش گفتن حالش خوب نیست، میگم بزارید ببینمش شوهرش یاغی بازی درمیاره برا من پدرسگ . لیوان پلاستیکی از میان انگشتانم درون سفره افتاد. دیگر تحملم طاق شده بود، بس بود این برچسب خریت که آن هارا مجاز هر حرفی کرده بود. پشتم به سمیرا که قدمی آن طرف تر از من ایستاده بود، گرم بود . -راجب پدرم درست صحبت کن . صدایم کمی بالا رفته بود و از خشم می لرزیدم. عمران به آنی به طرفم چرخید. همه متعجب بودند. کبری خانم پا در میانی کرد . -بهار جان آروم باش، پسرا عصبانی ان. پرخاشگرانه دستی در هوا تکان دادم . -یعنی هر کس عصبی بود می تونه به پدر اون یکی توهین کنه؟ منم وقتی عصبیم... غرش عمران لالم کرد . -بهار... مهسا دست روی شانه ام گذاشت . -ولش کن بیا اینطرف . این بار هدفم عمران بود و بس . -چیه چون دارم مثل خودتون میشم ناراحتید؟ گوشی را در جیبش چپاند و بلند شد . توران خانم در اوج موذی گری سکوت کرده بود و پسرش را نگاه می کرد به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋ 🍁 روزتون پراز خیروبرکت 🍁 🍂 امروز یکشنبه ☀️ ۲۹ مهر ۱۴۰۳خورشیدی 🌙 ۱۶ ربیع الثانی ۱۴۴۶ قمری 🎄 ۲٠ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی 💯ذکر_روز 🍁🌼یا ذالجلال و الاکرتم 🌼🍁     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ٢٠ تا ٢٣ سوره مبارکه انفال. 🔎 جستجوی سوره: 🕊🕊🕊
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❌⚠️پنیر درست بخور... شما پنیر رو با چی میخورید ؟ بفرستید برای عزیزانتون✔️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 کمی از زیبایی های پاییز زیبا ببینیم😍 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به خواهر عزیز که دخترتون لرزش دست و تپش قلب دارن ببرن پیش دکترامیری متخصص مغزواعصاب در مشهد فکر کنم خیابان عارف احمدآبادباشه مطبشون خیلی دکترحاذق و توانایی هستن انشاالله نتیجه بگیرن 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 فال حافظ روزانه 🔴یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ 🌾فال حافظ امروز متولدین : آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت 📜تعبیر: حرفی زده ای که عده ای از تو رنجیده اند، دل آنها را بدست بیاور، حتی اگر فکر میکنی کمی دیر شده بدان که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است و الان هم دیر نیست. 🌾فال حافظ امروز متولدین : دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد گفتم به باد می​دهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد 📜تعبیر: دست به کاری زده ای که سود و زیان آن مشخص نیست ولی آنرا ادامه دهید و تلاش کنید تا کار مفیدی انجام دهید. 🌾فال حافظ امروز متولدین : در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان دربازم ماجرای دل خون گشته نگویم با کس زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم 📜تعبیر: بسیار غمگین و اندوهگین هستید و دوست قابل اعتماد و رفیق شفیق پیدا نمی کنید تا با او درد دل کرده و خود را خالی کنید به همین دلیل افسرده شده اید. از ناامیدی و خودخوری دست کشیده و به توانایی های خود اعتماد کنید. اعتماد به نفس خود را افزایش دهید و با ایمان به هدف به تلاش و کوشش خود ادامه دهید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست 📜تعبیر: دوستداران را باید با جان و دل پذیرفت و قدر آنها را دانست کامروایی را نصیبشان کرد که سزای پاکباختگی و عشق فراگیر و بی حدشان جز کامرانی نیست. 🍀فال حافظ امروز متولدین : ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود 📜تعبیر: صبر داشته باش هر چند که دلت خون می شود راز خود را به کسی نگو.صبور باش. از رقبا و نزدیکان تازه به دوران رسیده هراس نداشته باش که لطف و مرحمت پروردگار با توست. 🍀فال حافظ امروز متولدین : می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این در حق من لبت این لطف که می‌فرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این 📜تعبیر: چون کاری را شروع میکنی با سعی و تلاشی در خور باشد. در هر مرحله از زندگی عقل و تفکر، گره گشای امور است، پس در کارها عاقلانه بیندیش و با حوصله تصمیم بگیر. فکر و نیتی که در سر داری برای تو بهترین انتخاب است. زیاده خواهی و طمع ورزی مکن و به امید خدا وارد عمل شو تا کامیاب و سرافراز شوی. 🍀🍀🍀
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃