ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 میخواستم نظرمو در مورد خانومی که شوهرشون به پدر و مادرشون ماهانه مبلغی کمک میکنن و ایشون
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
#پیشنهاد_اعضا ❤️
سلام یاس بانوی عزیز میخواستم نظرمو در مورد خانومی که شوهرشون به پدر و مادرشون ماهانه مبلغی کمک میکنن و ایشون یکم ناراحتن بگم... من خودم دهه هفتادی هستم با شوهرم.. منم با دست خالی داستانمو گفتم که عروسی گرفتیم و زندگیمونو شروع کردیم دریغ از یه هزاری از جانب خانواده شوهرم تو شرایط خیلی سخت خیلی... اول زندگیم بعد از چند ماه پدر شوهرم مریض میشن تو ی سال هم عمل دیسک کمر انجام میدن و تو همون موقع میفهمن سرطان هم دارن خلاصه شوهر من زندگیمون رو وقف پدرشون کردن ی دکتری پیدا کردن یزد و کارای پدرشوهرم رو انجام دادن و رفتن یزد من اول زندگی با بچه کوچک اصلا ی لحظه هم ناراحت نشدم گفتم سلامتی پدرت مهم تره از تنهایی من.. اینم بگم ما یکی از شهر های خراسان رضوی هستیم از اینجا تا یزد 8ساعت راهه.. جوری بود که شوهر من هر بیست روزی این راه رو میرفتن بخاطر پدرشون بگم که تو یکسال35بار رفتن یزد و اومدن تو بحران خیلی سخت اقتصادی اول زندگیمون... من الان هرچی دارم از دعای خیر پدر و مادر شوهرم دارم.. تو هر موقعیتی شوهرم کمک حالشون هستن همین پارسال 50میلیون تومن کمکشون کردن و برای جشن داداشش کوچیک ترش هم سنگ تموم گذاشتن اونجا هم 40تومن غرضی دادن به داداششون... اینم ناگفته نماند که سال دیگه عروسی آبجی کوچیکترش هم نصف جهیزیش با شوهر منه. و من کلا راضیم... هیچوقت هم دخالتی نکردم همینجوری خدا صد برابرش رو بهمون داده.. خدارو شکر شغل خوب شوهرم عزت ابرو همچی.. به لطف خدا بزرگم همیشه شکر گذارم... ما تو دوران عقدمون خیلی سختی کشیدیم. ولی الان خداروشکر شرایطمون اوکی... و یارانه پسر اولم با پدر شوهرمه چون ما بعد دوسال یارانمون رو جدا کردیم هنوزم که پسرم 6سالشه یکبار هم به روشون نیاوردیم... خواهر عزیزم اینم بود تجربه من.. در پناه حق... کمک به پدر ومادر ی نو عبادت خدا دوست داره که تو یکی از اون مهربوناش باشی... ❤️ ❤️ ❤️
انشاالله موفق باشید
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🌼🍃
#ایده_معنوی_اعضا ❤️🙏
سلام یاس خانم این صلوات رو حتما امشب بزارید تو کانال تا هر کس میخواد استفاده کنه هر کسی حاجت گرفت برا منم دعا کنه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام خدمت همه عزیزان 😘
اینو برا اون خواهرمونکه گفتن همسرشون به پدر ومادرش کمک میکنه مینویسم
خواهر گلم همسر من با ماهی ۱۵ تومن درآمد ۱ تومن هر ماه به برادرش میداد غیر از اون هم هر جا کسی از دوست وآشنا نیاز به کمک داشته باشه دریغ نمیکنه
یکبار پسرم که ۲۰ سال داره اعتراض کرد که ما خودمون زندگی لازم نداریم؟من بهش تشر زدم آیا برا بابا به خاطرخوشی دنیای ما اون دنیالازم نیست؟هیچ وقت اعتراض نمیکنم پشتش هستم چه برسه پدر ومادر که حتی از لحاظ دینی گفته شده میتونن بدون اجازه از مال فرزندشون بردارن.
خواهر جان خدا با این کار همسرم اون قدری به زندگیم برکت داده که نگم فکر نکنید که شوهرم از اول شاغل بود و...نه باور کنین خیلی وقتها حتی حسرت یه غذای درست وحسابی به دلمون بود.
عزیز دلم دلت رو اول با خودت وخدای خودت صاف کن وجود همسرت از پدر ومادر شه.هیچ وقت سعی نکن زحمتهایی که اونا برا همسرت کشیدن رو حقیر جلوه بدی.ما هر کاری هم بکنیم اندازه یه لحظه از زحمتهاشون جبران نمیشه چه برسه به ۲ تومن نا قابل که خدا عوضش رو حتما بهتون میده
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
📚 گویند روزی #مجنون در مکتب خانه پشت سر #لیلی نشسته بود .
استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت .
استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد .
لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت.
بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت:
دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت :
لیلی نه کر بود و نه لال ، از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ، اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی .
مجنون کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی
امید وارم زندگیتون مثل لیلی❤️مجنون باشه عاشق همدیگر باشیند😍
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
❌️❌️ بانوان بارها و بارها بخوانند
.
#انتقام_آن_دختر_پرستار....🎋
🌷در همان روزها (آستانه عملیات بیت المقدس) و در منطقه مشغول صرف ناهار بودیم که ناگهان یکی از بچههای تکاور نیروی دریایی ارتش با حالتی پریشان و آشفته وارد شد؛ خیلی بغض کرده بود و در نهایت نتوانست مانع گریه کردن خود شود. وقتی دلیل این حالت را از وی جویا شدیم؛ این تکاور که به سختی حرف میزد؛ گفت: همین الان از خرمشهر میآیم؛ ساعاتی قبل صحنههایی دیدم که بسیار تکان دهنده و وحشتناک بود و برایم به کابوسی تبدیل شده است. تکاور در خصوص جزئيات صحنههایی که مشاهده کرده بود گفت: در خرمشهر وقتی بعثیها حمله کردند؛ من خود را درون یک تانکر خالی از آب پنهان نمودم.
🌷....تانکر هم به حدی گلوله خورده بود که سوراخ سوراخ شده بود وقتی از یکی از این سوراخها بیرون را نگاه میکردم؛ دیدم بعثیها یک دختر پرستار را به اسارت در آوردهاند. آنها بعد از آزار و اذیت بسیار به این دختر معصوم؛ در نهایت تیر خلاصی به سر او زدند و دخترک پرپر شد. در همین لحظه سرلشکر شهید عباس دوران بسیار متاثر و ناراحت شده بود؛ از جای برخاست و گفت: زود باشید بچهها؛ الان موقعش است که یک ضربه حسابی به این نامردها بزنیم و حق آن دختر معصوم را بگیریم. وقتی با عباس به پرواز درآمدیم؛ نزدیکیهای جزیره مینو چادرهای بعثیها را مشاهده کردیم و....
🌷و دیدیم که افسرانشان روی صندلی نشسته بودند و سایر افراد آنها به صورت چهار ردیفی ایستاده بودند و آشپزها مشغول دادن غذا به آنها بودند. در این هنگام به اتفاق شهید دوران؛ آنها را به رگبار مسلسل بستیم و درست مانند یک سفره ۱۰۰ متری که از فراز آسمان مشهود است؛ دیدیم که همه آنها قلع و قمع و بر زمین پهن شدند؛ در این هنگام دیدم که دماغ هواپیمای شهید دوران چپ و راست میشود؛ احساس کردم که هواپیمای وی آسیب دیده اما موضوع این نبود بلکه این همرزم من چنان خشمگین و برآشفته شده بود که چپ و راست میرفت و بعثیها را درو میکرد. در این هنگام شهید دوران فریاد میزد انتقام آن دختر پرستار را میگیرم.
🌹خاطره اى به ياد سرلشکر خلبان شهید عباس دوران، فرمانده عمليات پايگاه سوم شكارى [شهيد نوژه]
#راوی: جانباز سرافراز امیر سرتیپ خلبان کیومرث حیدریان ملقب به عقاب زاگرس
منبع: پایگاه اطلاعرسانی ارتش
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#یاشاییش بنگاهی محل دو نفری رو آورده خونه رو ببینند با تعجب وایسادم تو حیاط و نگاهشون کردم وقتی رف
#یاشاییش
الهه گفت:کاظم بدبخت جون کنده برای آسایش منو بچه اش نه مثل برادرای بی غیرتم چشمش به جیب و پول بقیه باشه حالا هم صبر میکنی تا وقتی پروانه و پریسا شوهر کردند هر کاری دلت خواست بکن ببینم آخرش به کجا میرسی الهه تا وقتی کاظم اومد در حال جر وبحث با مادرم بود وقتی که رفت مادرم گفت: میمردی اگه نمیگفتی؛ گفتم: آخرش که چی کسی نمیفهمید!! فقط فکر رضا و اکبری با خودت نمیگی این چند وقتی که طول میکشه تا اون خونه ساخته بشه باید کجا رندگی کنیم !؟ ننه منو پریسا هم آدمیم امیدمون به تو و زندگی تو این خونه اس که سرپناهمون باشه تو به هر کی میپرستی بذار زندگیمون رو بکنیم برادرام خودشون باید فکر زندگیشون باشند بذار مدرسه ام تعطیل بشه اتاقا رو رنگ میکنیم به خونه میرسیم کلی قشنگتر میشه میخوای خونه ی به قشنگی با باغچه و حیاط رو بفروشی بری تو ی چهار دیواری که چی!! مادرم گفت: یه چیزی برای خودت میگی من به برادرات قول دادم نفس عمیقی کشیدمو گفتم: قول دادی!! پس ما چی!! همش اونا اصلا اونا فکر نمیکنن خواهراشون آواره میشند!! مادر جوابی به من نداد و رفت دنبال کاراش رفتم تو اتاقم هیچوقت نشده بود ی مدت با خیال راحت طی کنیم؛؛؛
همون شب عموم زنگ زد و تلفنی با مادرم حرف زد خیلی از حرفهاشون سر در نیاوردم اما کارد میزدی خون مادرم در نمیومد مادرم تا تلفن رو قطع کرد زنگ زد به اکبر و بعدم رضا و گفت: عمو عباس گفته تا پروانه و پریسا تو اون خونه هستند حق فروختنش رو نداره؛ خوشحال بودم که عموم اینجوری هوامون رو داره داشتیم شام میخوردیم که اکبر و رضا اومدند اونقد عصبانی بودند که حتی جواب سلام منو ندادند رضا گفت: این عمو عباس هم شورش رو در آورده مادرم گفت: تقصیر این ذایل شده الهه است هر چی میشه به عموت خبر میده اکبر گفت:ببینم مگه عمو نمیدونه پروانه قرار زن سعید بشه مادرم لبشو گزید و با اشاره به اکبر فهموند حرف نزنه بعدم لحنشو مهربون کرد و گفت:حالا داییت یه حرفی زده باید نظر پروانه رو بپرسیم عمو عباس خواسته بود عکس العملی نشون ندم برای همین جوابی ندادم اکبر تا دید من ساکتم گفت:کی بهتر از سعید پروانه که بره؛ تو میمونی و بیایید خونه ی ما تا خونمون ساخته بشه حرصم گرفته بود اکبر داشت برای منفعت خودش برای آینده من میبرید و میدوخت بلند شدنو رفتم تو آشپزخونه تودلم گفتم:حیف که عمو عباس خواسته خود دار باشم وگرنه میدونستم چطور جوابتو بدم،
از اون روز به بعد خونمون شد محل تهدید و دعوا و رفت و آمد برادرام که باید خونه رو بفروشیم و خونه بسازیم رضا میگفت:.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#حکایتی زیبا و خواندنی
🌺حکایت همسر_نیکو✨
✍️زنی بود که بیشتر وقتها همسرش در مسافرت بود. این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش می ترسید که دچار فتنه نشوند.
روزی همسرش به پیشش آمد وبه او گفت که هر بار ،در طی سفر ، حالتی به من دست می دهد که برایم عجیب است؛ انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حرام باز می دارد. حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهای دیگر….
و در روز دیگری پسر بزرگش به پیشش آمد و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایم می کنی؟!!!!
من هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دخترانه میرویم؛ قلبم حالت گرفتگی دارد. پس از آنجا بر می گردم…
دوستانم شماره تلفن دخترها را به من می دهند. و هنگامی که به آنها زنگ می زنم باز همان حالت گرفتگی در من بوجود می آید، تا وقتی که تلفن راقطع کنم و سر جایم بنشینم
و حتی وقتی که بر روی اینترنت هستم ، چیزی مرا از انجام دادن حرام باز می دارد؛ حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد…
پس زن آنها را با خبر کرد به این که بعد از هر نماز این دعا را میخوانده:
« ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺇﻧﻲ ﺃﺳﺘﻮﺩﻋﻚ ﺩﻳﻨﻲ ﻭﺍﻣﺎﻧﺘﻲ ﻭ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﺳﻤﻌﻬﻢ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻬﻢ »
(خداوندا همانا من دینم و امانت هایم و فرزندانم و همسرم و قلبم و قلب فرزندانم و قلب همسرم و گوشهایشان را و چشم هایشان را و تمام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله، به امانت می گذارم که نگهدارشان باشی )
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام یاس جان خوبین
میگم بنده خدایی پیام گذاشته پسرش مشکل قلبی وکیسه صفرا داره ومیخواد عمل کنه وپسرش 11ساله اس
عزیزم پسره شما ماشاءالله 11سالشه تاالان خداحفظش کرده بعداینم بسپاربه خدا روزی 70تا حمد وپنج تاآیة الکرسی بخون تاعمل بشه وخوب بشه خبرسلامتیشو حتمأ بهمون بده پسره تفلکه من فقط4ماهه بود که عمل قل باز شد انقدرحاله قلبش بد بود که گفتن دووم نمیاره وتاشش ماهگی باید عمل بشه نه تنهاسوراخ یک سانتی داشت یه مشکله بزرگ هم داشتم رگ آئورت هم یک میل بود تابرسه به قلب عمل شد والان خیلی خوبه شکر خدا شکرخدا الان پسرم 10سالشه وپیشه دکتر محمد رضا میرآقایان درتهرتن عمل شدن خیلی خیلی کارشون خوب بود مادوماه تحقیق کردیم ورسیدیم به ایشون مرکز طبی کودکان هستن ان شاءالله عمل بشه وسلامتیشو به دست بیاره ویه چیز دیگه کوچاریان درتهران اکو انجام میدن وحرف اول رومیزنن اولین نفری هستن که اکوقلب روبه ایران آوردن یاعلی
اللهم عجل لولیک الفرج
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
.🔘تا آخر گوش کن❤️ اگه دید که
حرف دلت بود بذارش استـ.وری شاید بدرد یکیخورد🌱
.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88