eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.9هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی نمیگم نذاریم جدا بشن اگه صلاح نباشه نمی تونیم جلوشون رو بگیریم اما حال و روز این دو تا جوون
بحث اصلی به کل یادشان رفته بود و حالا سیبل همه روی من و بارداری دروغینم بود . تنهاکسی که به جز عمران بی تفاوت طی می کرد، بهزاد بود . البته اگر مشت شدن دستش و سرخی چشمانش که سعی در پنهان کردنش داشت را ندید می گرفتم . در جواب سوال زیر گوشی سمیرا فقط سر به زیر شدم و آن ها این حرکتم را بنای خجالت گذاشتند اما کدام خجالت من بیشتر عصبی بودم و با درک لحظه به لحظه ی حرف های عمران درونم آشوبی بزرگ جوانه می زد . که فردا روز جواب این جمع را قرار بود چه بدهم، آخر بچه کجا بود؟ مردک مغرور نمی توانست بگوید نمی خواهم از زنم جدا شوم . حتما باید خودش را محق می کرد و جوری نشان می داد که من ارزشی ندارم و او برای بچه ی نداشته اش بال بال می زد . فضای خفگان آور را نمی توانستم تاب بیاورم . توران خانم و نفس های کشدارش هم از یک سو اضافه شده بود، با بلند شدن سمیرا و هول و ولایش برای رساندن لیوانی آب به مادرشوهرش از جمع دور شدم و وارد سرویس بهداشتی شدم . دستان خیسم را برای بار چندم زیر گلویم کشیدم. بدنم تب داشت و دود از کله ام بلند می شد. از سکوت احمقانه ام حرصم گرفته بود. باید دماغش را به خاک می مالیدم و می پرسیدم کدام بچه؟ توهماتش بیش از اندازه بود . نفس عمیقی کشیدم و در را باز کردم . با بیرون آمدنم رو در روی بهزاد و آرزو شدم . بهزاد عقب تر بود و قصد ورود به اتاق را داشت که با دیدنم ایستاد . آرزو اوضاع را درک می کرد که در را پشت سرش بست و ما را تنها گذاشت . زیر چشمی قدم هایش را که لحظه به لحظه نزدیک تر می شد را نگاه می کردم . مقابلم ایستاده بود و من هنوز چشمانم به جوراب سفیدش بود . -انقدر قابل نمیدونی که خبر بدی داریم دایی میشیم؟ اتفاقی باید بفهمیم نه؟ من و منی کردم و انگشت شستم را با تمام توان روی انگشت اشاره ام فشردم . -اینطوری نیست داداش. دست زیر چانه ام گذاشت و سرم را بالا کشید . -دلخوش نباش بهش من این پسره رو خوب میشناسم، تو خودتو زدی به کوری وگرنه اون همه جوره پای انتقام مسخرش وایستاده و کوتاه نمیاد . با حرف بهزاد وجودم خالی شد. وای از عمرانی که هیچ کارش دلخوش و دلگرمم نکرده بود تا حالا بر سر بهزاد بکوبم و بگویم او مرا می خواد خیلی بیشتر از شمایی که هم خونم هستید . لب تر کردم . -باشه داداش حق با توعه چیزی جز این نمی شد بگویم، اصلا نداشتم که بگویم . چانه ام را رها کرد و دست پشت گردنش کشید . -حق با منه که میگم چشاتو وا کن احمق نباش . با چشمانی که اشک درونشان نیش می زد، راه رفته اش را نگاه کردم. دلیل این همه عصبانیت بهزاد از چه بود؟ از این که عمران گفته بود باردارم؟ یا نگران من بود ! با سر و صدایی که می آمد کنجکاوانه به سوی پذیرایی رفتم . توران خانم باز هم خودش را به غش کردن زده بود و کبری خانم و سمیرا دورش ایستاده بودند . البته گمان نمی کردم این بار هم فیلم بازی کند چرا که چهره اش حسابی رنگ پریده شده بود . عمران بی تفاوت و علی کمی عصبانی به نظر می رسیدند، کنار عمو نشستم که او سرش را کنار گوشم کشید . -خوبی عموجان؟ با پر شالم مشغول شدم . -ممنون عمو خوبم . این بار آرام تر گفت : -مبارک باشه . گونه هایم از چیزی که صحت نداشت سرخ شد و زبانم برای هیچ حرفی یاری نکرد که عمو بی هوا تکانی خورد و این بار با جدیت گفت : -عباس میگفت تو خیابون تصادف کردی، چیریت نشده که؟ توران خانم به هوش آمده بود و از قرار معلوم باز هم با نقش بازی کردن میخواست کارش را پیش ببرد . -دروغه، عمران بگو دروغه ! گوش هایم از حرف های او پر بود، رو به عمو کردم . -نه عمو چیزی نشد، یکم دستم خراش برداشت . تسبیحش را در دست دیگرش داد و لبخند پدرانه ای چهره اش را پوشاند . -خداروشکر عموجان، تو یادگار برادرمی نمیذارم کسی اذیتت کنه . حرف های عمو هم رو به تکراری شدن می رفت که با صدای تقریبا بلند علی همه به او نگاه کردند . -این بازی ها رو تمومش کنید، الان تو اون اتاق دو تا جوون دارن سر زندگیشون حرف میزنن و شما جای این که یک بار درست تصمیم بگیرید و عاقلانه عمل کنید بازم دارید بحث و جدل می کنید؟ تماما منظورش به مادرش بود چرا که باز نسنجیده صحبت می کرد . با کشیده شدن دستم توسط عمران از جا بلند شدم... به قلم پاک 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ١٠۴ و ١٠۵ سوره مبارکه بقره. 🔎 جستجوی سوره: 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋ ❄️ روزتون پراز خیروبرکت ❄️ ☔️ امروز جمعه ☀️ ۷ دی ۱۴۰۳خورشیدی 🌙 ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۶ قمر 🎄 ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی 💯ذکر_روز ⛄️❄️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❄️☃️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام آقا 💚🙏 دوباره جمعه و از بهر دیدار شما خیلی عطش دارد دل ما 💔 لبی خشکیده و اینگونه می خواند برایت همه دار و ندارم کی می آیی نسیم نو بهارم کی می آیی💚 ندارم بی تو آرام و قراری تو آرام و قرارم کی می آیی💚 ☘برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج صلوات عنایت فرماید 💚🙏 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🙏    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💎بعضی اوقات به این فکر کن که خدا را برای چه میخواهی؟ برای خودت یا برای خودش دوسش داری! ممنونم از نگاه زیباتون نشر از تو دوست من ♥️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 🔴 جمعه ۷ دی ۱۴۰۳ 🌾فال حافظ امروز متولدین : یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد در بحر فتاده‌ام چو ماهی تا یار مرا به شست گیرد 📜تعبیر: شما از کلیه ی رقیبان خود سبقت می‌گیرید و همه را از میدان به در می‌کنید. شانس پیروزی در دست خودتان هست، آن را گم نکنید و نگذارید رقیبان آن را از دستتان بربایند. 🌾فال حافظ امروز متولدین : من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد 📜تعبیر: به عقل خودتان اعتماد ندارید و درایتتان را منکر می‌شوید. کارهای خودتان را که بسیار خوب هم هستند پنهان می‌کنید. لطف خدا همیشه با شماست. در هر کاری از هدایت بزرگان استفاده می‌کنید تا از تجربه‌ی آنها بهره‌مند شوید. غصه هایتان برطرف می‌شود به شرط آنکه دست از شکایت بردارید. 🌾فال حافظ امروز متولدین : مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز که سلیمان گل از باد هوا بازآمد 📜تعبیر: خبرهای بسیار خوشی در راه است که زندگی را به شما باز می‌گرداند ،هر چند برای شما این شادی باور کردنی نیست. سعی کنید اشتباهات گذشته‌تان را تکرار نکنید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد 📜تعبیر: حادثه ای برایت اتفاق افتاده که حتی عقل هم عاجز از حل آن می‌باشد. در تاریکی هستی و روزنه ای برای فرار پیدا نمی‌کنی. دلت را قوی کن. امیدوار باش، نسیم الهی در حال وزیدن است و مشکلت مثل معجزه ای برطرف خواهد شد. 🍀فال حافظ امروز متولدین : سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش شد آن که اهل نظر بر کناره می‌رفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش 📜تعبیر: رازها و درد دلهایت را حفظ کن و سرپوشی روی آن بگذار. خداوند تو را از بندی که در آن گرفتار هستی نجات می دهد، به شرط آنکه برای رسیدن به ایمان و صفای دلت تلاش کنی. خودت صلاح کار را بهتر می‌دانی پس شک و دودلی را کنار بگذار. 🍀فال حافظ امروز متولدین : مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد 📜تعبیر: شما عاشق زیبائیها هستید و این در وجود شماست. به خاطر اخلاق خوبی که دارید از لحظات زندگی به نحو احسن لذت می‌برید ،فقط مواظب باشید که به راه باطل کشیده نشوید. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامــش یـعـنـی حـضــور خــدا... ‌ حتی اگر همه ی آدم ها بروند خدا خواهد ماند. ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b