#پیام_سلامتی
🌿 #کرفس
🔸کرفس بیشتر با رژیم های غذایی لاغری همراه است
زیرا سرشار از فیبر است و کالری کمی دارد،
اما طبق مطالعات، این سبزی ترد دارای برخی خواص آنتی اکسیدانی و ضد التهابی قدرتمند است
که می تواند به کاهش التهاب نیز کمک کند
#تغذیه
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تقاضای_همفکری
سلام یاس جان عزیزم هم گروهیهای عزیزم میخام بپرسم کسی تواین گروه هست از این دمنوش لاغری ک آقای حیاطی ازش تبلیغ میکنن استفاده کرده باشه ونتیجه گرفته بنده شصت سالمه چند نوع دمنوش تو همین پیجای ایتا گرفتم ولی اصلا دروغ بود هرچی هم رژیم میگیرم فایده ای نداره اگه کسی راه کاری بلده لطفا راهنمایی کنید ممنونم ازلطفتون💝
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام ووقت بخیر ❤️
ان شالله همگی خوب باشید
عزیزانی که بحث سر دولت وقطعی اب وبرق بقیه چیزا دارید
قشنگها نمی دونم کجای ایرانید که خیلی چیزا را نداشتید اما خودم از بچگی شاهد قطعی اب وبرق بودم.
روستای مادریم تا شهر فقط۴۵ دقیقه فاصله داشت اما هفته به هفته اب نداشت باید تانکر پر میکردن یا میدید یهو سه روز برق ندارن که زمان اقای خاتمی تازه گاز کشی کردن.حالا این روستا یکی از نزدیکترین روستاها به شهر وپایتخت بود.
یا مثلا دارید مقایسه بین دولت اقای رییسی واقای پزشکیان میکنید
عزیزان من ساکن شهریارم یعنی نیم ساعت تا خوده تهران پایتخت اما زمان اقای رییسی هم ما تابستون ها هر روز دوساعت قطعی اب وبرق داشتیم☺️واقعاااا چطور میگید اون موقع ها هیچ اشکالی نبود قطعی نبوده؟؟
خواهشا برای تخریب کسی از قیامت خودتون دست نکشید،
شاید دلتون با ریاست الان نیست اما خدا را ندید نگیرید.
هر دولتی کاستی وکمی داره.این گرونی این تورم یهو نشده ایشون که هنوز نصف سال نیست به ریاست رسیدن همه ی مشکلات که با ایشون نیومده.
بس لطفا الکی کسی را تخریب نکنید.
البته من خودم یه ادم بی طرف هستم واز سیاست به دور هستم.
فقط خواستم بگم با دروغ نخوایید بت سازی کنید چون همه در ایران زندگی میکنیم واز اوضاع خبر داریم😊
برای ظهورحضرت مهدی عج عشق بیکران قلبها صلوات😍
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
#یاشاییش
غیر از حنانه هیچکدومشون درست جواب سلاممو ندادند حنانه اومد سمتمو گفت: عروس خانوم کجایی میدونی چقد دلم برات تنگ شده بود گفتم: منم همینطور لطف داری حمید بدونه اینکه منتظر من بشه رفت داخل منم با حنانه رفتم داخل ساختمان دوباره پدر حمید با رفتار خوبش باعث شد تا من حس بهتری پیدا کنم با برادرا و زن برادراش هم سلام و احوال پرسی کردمو نشستم اما باز مادر حمید اونجور که باید باهام رفتار نکرد اما بدتر از همه برام اونروز رفتار حمید بود که جلوی خانواده اش مثل یه غریبه باهام رفتار کرد حس سرشکستگی داشتم حس میکردم بغض عجیبی تو گلوم گیر کرده بود با خودم گفتم: اینجوری نمیشه هر چی سکوت میکنی بدتر میشه باید باهاش حرف بزنی هر جور بود تا بعد از ناهار خودمو با حنانه و بچه اش و حرف زدن با جاریهام سرگرم کردم بعد از ناهار به حمید گفتم: من باید باهات حرف بزنم نگاهی به من انداخت و گفت:چه حرفی گفتم:بریم خونمون بهت میگم
پوز خندی زد و گفت:خونمون!! چه زود صاحبخونه شدی مکثی کردمو گفتم:یادم روز اول خودت گفتی، خونمون، حمید من باید باهات حرف بزنم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
**🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#برای_ایلای
✅دلم میخواد داستان ایلای تمام بشه زود ازبس استرس زا شده وقتی موقع پارت گذاری میشه من تپش قلب میگیرم به خدا 🥲کاش پارت هارا بیشتر بارگذاری میکردین. خوب ما گناه داریم به خدا ☹️🥺
✅سلام منم با نظر این دوستون موافقم که گفتن مخاطب را زجر کش میکنید برا داستان ایل ای
بعضی وقت میگم کاش از این استرس خارج میشدم و این داستان زندگی تمام بشه منم گوشی بزنم تو دیوار از دستش راحت بشم😬😅
و
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام عزیزم.برا خانمی که گفته بچش آبلهمرغان گرفت عزیز جو بخر بپز با آب فراوون خوب که پخت با آبش بدن بچت بشور بزار یه نیم ساعتی بگذره بعد با آب خالی بدنش بشور هرروز این کار کن تند خوب میشه البته پماد که دکتر هم بهش داده بزن انشالله زودی خوب میشه.بچه ها من هرسه تاش باهم گرفتن نگو چندروز چ بلایی سرشون اومده.حواست باشه جای آبله ها را نکنه با دست وگرنه جاشون تا عمری میمونه.مرسی یاس عزیز ❤️بابت کانال بی نظریرتون😘😍
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
#یاشاییش
فکری کرد و گفت:الان نمیشه باید صبر کنی خلوت بشه انگار این حرفو برای دست به سر کردن من گفت چون میدونست قرار نیست حالا حالاها خونشون خلوت بشه تا غروب حمید کل وقتشو با برادرا و شوهر خواهراش گذروند و اگه حنانه هوامو نداشت من دق کرده بودم غروب خواهراش رفتند و برادر بزرگشم برای کاری از خونه رفت رو به حمید گفتم: من از ظهر منتظرم باهات حرف بزنم پدرش از پشت سر گفت: حمید بابا برو اون دسته قولنامه ای که گفتی خونه است رو بیار پروانه رو هم ببر حمید نگاهی به پدرش انداخت و گفت: باشه الان میرم میارم و دندوناشو پشت هم انداخت و گفت: بیا بریم
و راه افتاد سمت خونه کلید انداخت در و باز کرد و با حرص گفت: برو تو وارد حیاط که شدم در رو بست و گفت: خب چی میخواستی بگی از ظهر آبروی منو بردی!! گفتم:من!! حمید تو چته!؟ گفت:من هیچیم نیست گفتم:تو روز اول اینجوری بودی!؟گفت:به خودت رجوع کن ببین چرا اینجوری شدم، گفتم:تو بگو من هیچی نمیدونم گفت:نه خودت نمیدونی اما عالم دنیا میدونند فریاد زدم حرف بزن حمید؛ عصبانی گفت:مصطفی کیه !؟؟ هان؟یه لحظه بخاطر حرفی که زد جا خوردم ، نمیدونستم چی شنیده و از کی شنیده گفتم: مصطفی پسر عموم گفت: همون که خاطر خواهته همون که خواستگارت بوده عصبی گفتم:مصطفی یک ساله زن داره، اصلا گیرم که خواستگارم بوده هر دختری قبل از ازدواج خواستگار داشته،این چه ربطی به الان و رابطه ی منو و تو داره،،، گفت:همین فقط خواستگار بوده!!! گفتم:..
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*
واسه چى دنيا رو
اين همه سخت گرفتيم.. 🌱
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
05 - 05.mp3
455.8K
*🍃🍃🍃🌼🍃
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
🍃🍃🍃🌼🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی ولی گناهی نداری، حرومی تو وجودتونه اما من بلدم آدمتون کنم . حساب همه رو بعد تو می رسم اول
دندان قروچه کردم و با بغض بیخ گلویم صدایم را بالا گرفتم .
-میرم یه جایی که دست هیچکدوم از شما نامردا بهم نرسه .
سر بالا انداخت با و تمسخر گفت: تونستی حتما برو .
لج کرده بودم یا چه را نمی دانم تمام خواسته ام این بود به خاطر من از این ماجرا بگذرد .
-یعنی اون فیلم رو پخش میکنی؟
با اعصاب خوردکنی انگشت شستش را نشانم داد و گفت :
-یه درصدم شک نکن بهار .
چادرم را به چنگ گرفتم و دست به سوی دستگیره بردم که دیوانه شد .
-که من خرم آره؟ پسر عموت چراغ سبز نشون داده که دور گرفتی میرم میرم از زبونت نمیوفته انگار که من غاقم .
به معنای واقعی کلمه، خشم از سیاهی هایش زبانه می کشید .
دست روی مچش گذاشتم .
-و...ولم کن عمران .
نوچی کرد و تکانم داد .
بگو دیگه داشتی بلبل زبونی می کردی، که میری .
با وجود سختی اما در چشمانش خیره شدم. جدال نابرابری بود، سیاهی های مطلق اون وحشتناک تر از هر چیزی بودند .
-اا...اگه اون فیلم پخش بشه آره
سینه ام از شدت عصبانیت با شدت بالا و پایین می شد که صدای بهزاد به گوشم خورد
-بهار؟ بهار کجاست مردتیکه؟
کور سوی امید از برادری در دلم روشن شد که قسم خورده بودم دیگر هیچ گاه سراغش
نروم .
با خواندن دوباره ی نامم دستان شل شده ی عمران را کنار زدم و به سوی در یورش
بردم. عمران که با دقت بحث میان بهزاد و عماد را گوش میداد به خودش آمد و درست
زمانی که دستم روی دستگیره نشست از پشت موهایم کشیده شد و در چشم بهم زدنی
با شدت به عقب پرت شدم .
وحشت زده به او که اختیار از کف داده بود نگاه می کردم که یقه ام را گرفت و تخم حروم مگه نمیگم بتمرگ سرجات
به قلم حدیث