eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.6هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4.2هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام بانو.. در رابطه با خواهری که گفتن کنار سینه شون توده ای به وجود اومده... اگه تهران هستید برید پیش دکتر محمدرضا میر...تشخیص شون فوق العاده است..بیمارستان لاله هستن سلام عزیزم خوبین روز آدینتون بخیرو نیکی پیام دادم فقط تشکر کنم بابت مطالب زیبایی که تو کانال ایلای و کیمیا میزارین درسته داستان کیمیا و بغض غصه داره و بابتش خیلی ناراحت میشم ولی شوق دارم تمد تند پارتها رو بخونم مخصوصا پارت های بغض رو که متوجه شدم تقریبا ساعتی یه بار پارت میزارین تند تند که به کانال سر میزنم ببینم یه وقت زودتر نفرستادین ولی بازم هر 40 یا 50 دیقه منتظرم تا عکس داستان رو میزارین تکون نمیخورم که داستان ارسال بشه و بخونم هر چی هم میخونم مشتاقتر که ادامش چی میشه خلاصه تا آخر شب منتظرم خیلی قشنگه . از وقتی که میزارین و زحماتی که میکشین بی نهایت سپاسگزارم 🌹🌹 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 پسر سوم من ... 🍃🍃🍂
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 پسر سوم من ... 🍃🍃🍂
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جون ممنون از کانال خیلی خوبتون من سال ۹۳ ازدواج کردم و حاصل این ازدواج ۳ فرزند پسر هستن ما اول ازدواجم خیلی روزگار خوب میگذاشت تا این که پسر سوم بدنیا آمد با آمدنش خیلی زندگی ما عوض شده اول هنوز ده روز نشده بود که تشنج کرد وقتی به بیمارستان رسوندیم پسرم یک بیست دقیقه تمام کردها تلاش دکترها دوباره برگشت اون تا ۵ ماهگی تو بیمارستان هر ۲۰تا ۴۰روز بستری می‌شود ودوتا پسر دیگه یکیشون خونه مادر شوهرم یکیشون خونه مامانم بود از اون روز که پسر سوم به‌دنیا آمد زندگی ما عوض شده همش استرس همش دکتر یا بیمارستان بود تا الان که ۳ سال میشه هنوز همین طور هست من بعد وقتا خیلی خسته میشه آنقدر که تحملم تمام میشه یعنی تحمل این دوتا پسر دیگه ام ندارم از سردرد دیگه هیچ نمی‌فهمم دائم با شوهرم دعوا مکنم فکر مکنم ارام میشم اما ایم طور نیست یا دوتا پسر دیگه دعوا مکنم اون تام خیلی روحی خوبی ندارن دیگه خسته شدم از این وضعیت دلم میخواد یک مادر خوب ویک همسر خوب باشم ولی بس پسر کوچک که مریض گریه مکنه مریض من از زندگی کردن بیزاره کرده نمتونم بیرون برم یا مهمانی من حتی آرایشگاه هم شاید سال دودفعه برم به خودم نمیتونم برسم یک مشکل شوهرم تو هیچ کار خونه کمک نمکنه همیشه مگه نمیتونم یا کار دارم ولی از من هزارتا توقع داره من ۳ پسر پشت سر هم هستن یک ۶ سال یک ۵ سال این کوچکی ۳ هست من حتی نمیونم به درسهای پسر برسم حالم خیلی بد آنقدر دارم دیوانه میشم شرایط زندگی خیلی سخت ما نه تفریح با شوهرم میرم نه مسافرتی حتی هیچ وقت دوتا با هم نبود هرروز پسر که مریض یک جاش درد مکنه آنقدر مجبور دائم به او توجه کنم از شما یاس میخواهم کمک کنید تا از این پیش روحم خراب نشه از بس که حالم بد همه مریض آمد سر یک شب راحت نمتونم بخوابم نصبه شب بلند میشه گریه مکنه درد داره پسرم منم کنارش مریض شدم خیلی حالم بد 😭😭😭 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال حافظ... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال حافظ... 🍃🍃🍂🍃
🏛 فال حافظ روزانه 💖شنبه 4 آذر 1402💖 🌾فال حافظ امروز متولدین : می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این در حق من لبت این لطف که می‌فرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این 💞تعبیر: همیشه کارهایتان را یمه کاره رها می کنید و به آخر نمی رسانید. هر چند که فکر و اندیشه تان بسیار عالیست و نتیجه ای بس موفقیت آمیز دارد ولی ناامیدی بر شا چیره شده و بی صبرید. به هنر و عقل خودتان رجوع کنید که روزگار موفق تر از تو به خود ندیده است. کارتان را به آخر برسانید که نتیجه ای بس عالی در پی دارد. 🌾فال حافظ امروز متولدین : دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم 💞تعبیر: دل به دریا زده اید. برای جبران کارهای گذشته حاضرید هر اقدامی بکنید. زمانی وجدانتان راحت می شود که همه کارها را سر و سامان دهید. مشکلات زندگی باعث شده تا سرتان به سنگ بخورد. تصمیم بگیرید برای رسیدن به مقصود کاری کنید که همه انگشت به دهان بمانند. حالا دیگر خوب و بد را تشخیص می دهید. 🌾فال حافظ امروز متولدین : کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد محقق است که او حاصل بصر دارد چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد 💞تعبیر: به هر کسی که ظاهر عالی و خوب داشت اعتماد نکنید. حرف های زیبا و با ادب او شما را تحت تاثیر قرار ندهد. در اصل طبل توخالیست. به حرف و نصیحت کسی گوش کنید که واقعا" برایتان دل می سوزاند و با تجربه تر از شماست. دلتان می خواهد به یک سفر بروید برایتان خوب است. 🍀فال حافظ امروز متولدین : گر چه ما بندگان پادشهیم پادشاهان ملک صبحگهیم گنج در آستین و کیسه تهی جام گیتی نما و خاک رهیم 💞تعبیر: گنج بزرگی در کنارتان هست که نسبت به آن بی اهمیتید. آنقدر مغرور شده اید که به اطراف و زیر پای خودتان نگاه نمی‌کنید. همنشینی با دوستانتان را غنیمت بدانید و از خواب غفلت بیدار شوید. دشمنی را کنار بگذارید تا بتوانید پیروز شوید و به مقاصدتان برسید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی دردمندان بلا زهر هلاهل دارند قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی 💞تعبیر: بی گدار به آب می زنید و بدون فکر کاری انجام می دهید که باعث از بین رفتن دار و ندارتان می شود کسانی به شما با چشم امید رجوع می کنند انصاف نیست که آنها را از خودتان برانید. جلوه هایی از حاجات بر شما نمایان شده است از خدا بخواهید تا کامل شود. از سر صدق و وفا دعا کنید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین 💞تعبیر: شما فکر می کنید این چند صباح زندگی را باید خوش بود و خوشگذراند. هر قدر که به شما می‌گویند فکر آینده هم باشید می گویید هستم ولی غافلی. روزی می‌رسد که دیگر از عیش و طرب سیر شده‌اید که دیگر آه در بساط ندارید پس سرکش نباشید از زور قوت بازویتان الان استفاده کنید وقت برای خوشی زیاد است. 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون اول یه تشکری کنم از کانال خییلی خوبتیاسی جون فردا تولدمه ومن ۲۴ ساله میشم همیشه موقع تولدم دلم میگیره چون نه چشنی میگیرم نه کسی سورپرایزم میکنه.همیشه دوست داشتم که بدون اینکه استرس داشته باشم راحت برای تولدم دوستامو دعوت کنم یا فامیلارو ولی هرگز پیش نیومده یعنی معلوم نمیشه که اون روزواز این بابت خیلی ناراحتم امسالم دلم میخاست خودم کیک بگیرم وچند نفر از دوستامو دعوت کنم که الان یه هفتس مریض شدم وهیچ کدوم از دوستام وفامیلا اصلا نمیدونن تولدمه ومن خودم به زور دارم جعمشون میکنم. اما امسال کوتاه نمیام حتی اگع یه هفته از تولدمم گذشته باشه جشن میگیرم برای اولین بار که تو دلم نمونه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام عزیزم ممنون بابت همه زحمتاتون یک سوال داشتم از عزیزان من دخترم ۱۵ سالش هست و لاغر از ۴۵ کیلو بیشتر نمیشه دکتر خوب تغذیه هر کدام از عزیزان سراغ دارن به من معرفی کنند من ساکن شهرری هستم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 مواظب گفتارتان باشید سلام یاس عزیزم خیلی ممنونم واسه کانال عالی وبی نظیرت از صمیم قلب آرزوی موفقیت براتون دارم🙏🙏🙏 خواهش میکنم توی کانالتون بزارید. خواستم درد دلی کنم با شما خواهرای عزیزم دختر من با دختر خواهرم همسن هستن وتوی یه مقطع تحصیلی درس می‌خواندند دختر از لحاظ درسی ضعیف بود ولی دختر خواهرم خیلی درس خوان تا بچه هامون دیپلم گرفتن خواهر زاده ام امسال واسه کنکور داره می‌خوانده ولی دخترم در چیزی که مورد علاقه اش است خیلی تلاش کرده وماشالله به موفقیت خیلی عالیه رسیده الحمدالله😍😍😍🙏 ولی سال‌های گذشته که آخر سال میشد بحث کارنامه وکی قبول شده وکی معدلش چند شده خیلی داغ بود ویه رقابتی بین دختر من وخواهر زاده بود دخترم هرسال قبول میشد ولی با معدل خوبی ولی خواهر زاده م با معدل بالا توی جمع خانوادگی خواهرم و دخترش گیر میدادن کارنامه رو بیار توی جمع بچه م ومسخره میکردن شیرینی میخریدن وشادی ومسخره کردن دخترم منم لبخند میزدم ولی از درون جیغ میزدم وناله میکردم وگریه قلبم تیکه تیکه میشود از همه بدتر دختر معصوم وعزیزم فقط به من نگاه می‌کرد منم بهش امید میدادم و بهش میگفتم مطمئنم که تو موفق وبهترین میشوی 😭😭 الان درسته تلاش میکنن درس می‌خواند یا این ذکرهای رو می‌خواند ولی خدای هم هست مطمئنم باشن باید جواب دلهای شکسته و زخمهای که هنوز هم التیام نگرفته رو باید جواب بدن دیگران رو خوار کردن کار خوبی نیست وهیچوقت فراموش نمیشه. چیزی های رو که گفتم یه ذره از دریا بی مهری خواهرم بچه ش وحتی شوهرش بود توی هر جمعی فقط میخواستن بچه م رو از لحاظ روانی به هم بریزن 😭😳😳ولی بازم خدای من وبچه م خیلی بزرگتر از اونها ست هیچوقت براش آرزوی موفقیت نمیکنم چون سوختم وساختم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام منم یادیه سوتی هام افتادم شبای قدربود قراربود اماده بشم اقایی شب بیاددنبالم ببره منو مسجد چون بارداربودم وماهای اخر گفت اخرای مراسم بروکه اذیت نشی منم میخواستم بنویسم که اماده ام بیا دنبالم .اشتباهی نوشتم امامزادم بیادنبالم اونم طفلی کلی راه ورفته بودامامزاده وپیام دادبیابیرون .منم ازخونه اومدم بیرون ولی اقانبود زنگش زدم که پس کجایی گفت بیرونم دیگه بیا گفتم منم بیرونم نمیبینمت گفت کجای امامزاده ای .وقتی اینوگفت قاطی کردم که امامزاده کجابود من دم درخونم گفت خودت پیام دادی امامزاده ام وقتی رفتم توپیاما تازه فهمیدم چه خبره وچه سوتی دادم .😂 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃🍃🍃 داستان زری و سرنوشت.... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃🍃🍃 داستان زری و سرنوشت.... #واقعی #پیشنهاد_مدیر 🍃🍃🍃🍂🍃
🚩 زری دختر مومنی بود. همیشه نمازش را سر موقع می خواند، صد رقم هم دعا بلد بود، همه مفاتیح را حفظ کرده بود. دعای جوشن کبیر، ندبه، چی و چی را بلد بود. آخر آن موقع ها مردم به اندازه حالا دعا نمی خواندند. سالی یکی دو بار آنهم بیشتر شبهای احیاء ماه رمضان و روز تاسوعا عاشورا گریه می کردند. بقیه سال شادی و خنده بود. اما همان موقع هم زری، اهل دعا بود و به من هم دعاهای متعدد از جمله قسمت هایی از مفاتیح را یاد داد. زری حدود ۱۴ سال داشت که کم کم رنگش زرد شد، شکمش هم باد کرد و گاهی هم بالا می آورد. زنهای همسایه او را که می دیدند پچ پچ می کردند. بالاخره کم کم چند تا از زنهای همسایه گفتند که زری حامله است! آخرین باری که قبل از ماجرا من زری را دیدم یادم می آید روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۸ بود. توی کوچه به من اشاره کرد که بروم پشت بام خانه. نگاهش کردم صورتش زرد بود و نگاهش معصوم. گفت: حسین حرفهایی که درباره من میزنند را تو هم میدانی؟ گفتم: همه میدانند. گریه کرد و گفت: به خدا من کار بدی نکرده ام. بعد گفت: دلم درد می کند. دستم را گرفت و از روی لباسش روی شکمش گذاشت و گفت: ببین شکمم دارد بزرگ می شود ولی بخدا من کار بدی نکرده ام. چند روز بعد، از خانه آنها سر صدا بلند شد. برادر ۱۸ ساله اش عباس فریاد می زد که می کشمش. من زری را با رفیقِ ...بیشرفش می کشم. باید بگویی که این نامرد که شکمت را بالا آورده کیست. آن بی پدر، ای که شکم تو را بالا آورده کیست. عباس فریاد می زد: مادر، من خودم را می کشم. من نمی توانم توی محل راه بروم، نمی توانم سر بلند کنم. اول این دختره را می کشم، بعد فاسق را، بعد خودم را. خواهر کوچک زری، سکینه که هم اسم مادر بزرگش بود و هم سن و سال من، گریه می کرد و فریاد می زد و کمک می خواست. زنهای همسایه می خواستند بروند به زری کمک کنند ولی در خانه بسته بود... این داستان ادامه دارد و همه روزه در کانال ملکه پیگیر باشید. 🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃🍃🍃 داستان زری و سرنوشت.... 🍃🍃🍃🍂🍃